ابزار وبمستر

ابزار وبمستر

مامان بخش بر چهار 19

مامان مامان جون فدات بشم . اگه خون کست اذیتت می کنه و سرت گیج میره به من بگو . اگه فشارت پایین اومده بگو .. -نههههه عزیزم عشق من . فدای اون کیرت بشه مادر . هر چی هم فشارم پایین بیاد این هیجان سکس و کیر جانانه تو جونمو تازه می کنه . فشارمو می بره بالا به من حال میده .. حس می کنم پریود که شدم هوسم اوج گرفته . به عادت ماهانه ام میگم برو گمشو دیدی نتونستی جلو حال کردن منو بگیری ؟/؟ البته تو پسر خوشگلم می دونم که با مامانت راه میای . دوستم داری . می خوای با من باشی .. -اوووووففففف مااااااامااااااان اینا برام مهم نیست . من جیگرتو بخورم . -پس بخورششششش بخورشششش . احسان که که دیگه از خود بی خود شده بود شروع کرد به مکیدن کسم . می دونستم که این بار داره بوی خونو به خوبی حس می کنه و خون کسمولیس می زنه ولی این خون اون جوری نبود که به سرعت توی دهنش بریزه .. این کارش بهم هیجان می داد . دلم می خواست بهش بگم بیشتر کسمو لیس بزنه ولی انگاری ازش خجالت می کشیدم که ممکنه شاید خون کس من اونو اذیتش کنه . -عزیزم . فدات شم خیلی دوستت دارم . چقدر بهم کیف میدی . -مامان من خودمم دارم کیف می کنم . بیشترین عشق و حالیه که تو عمرم دارم می کنم . به سرعت برق و باد کسمو می لیسید -عزیزم همش مال توست تموم نمیشه . بخورش . جون بگیر . حال کن . دوستت دارم . فدات شم .. بازم داشت خونمو لیس می زد . سختم بود .-احسان بکن توی کسم . من حالا اون قدر هوس دارم که اگه چاکم بدی و جرم بدی خیالم نیست . شاید اینو جدی می گفتم . با رفتن قلی منم دیگه تصمیم گرفتم برای خودم زندگی کنم . منی که از اول زندگی دوستش نداشتم و به زور اونو بر من تحمیل کردند . یواش یواش حس می کردم که دارم به مرز لذت نهایی و بعد ریزش می رسم . -احسان شدید تر با هوس بیشتر .. -مامان من که از هوس سرخ شدم .. -می دونم می دونم عزیزم فدات شم این از اخلاق ما زناست . این جوری لذت می بریم . دلمون می خواد حرف بزنیم جیغ بکشیم . آسمون ریسمون ببافیم . حالا بزن دیگه داره میاد آتیش کن .. چقدر لذت می برم .. بزن تند تر احسان وووویییییی وییییییی جوووووووون  داره میاد .. داره خالی میشه ..جوووووون شد .. شد و.. شد .. احسان ول نکن کیرتو من همین جوری دارم یکسره لذت می برم . اونو محکم بغلش کرده تا کیرش حسابی داخل کسم قفل شده نتونه فرار کنه . هر چند او تا زمانی که در کسم خالی نمی کرد در اوج هوس بود . دستاشو گرفتم و تو چشاش نگاه کردم . ازش خواستم چند تا تلنبه بزنه و در اوج هوس خودش که من اونو ببینم و لذت ببرم آبشو توی کس من خالی کنه . آخه این که یکی از بدن من لذت ببره نصف راه ار گاسم شدنم بود . دلم می خواست برای طرفم مفید باشم . -مامان داره میاد .. محکم داشته باش . نذار کیرم آب شه -من آب کیرتو می خوام نه کیر آب شده اتو .. -مامان چه حرفای شیرینی می زنی ؟/؟ ولی باز کلفتی از این بیشتر ؟/؟ -چی می شد کلفتی کیرت از تیر برق سر کوچه مون کلفت تر بود .. نزدیک بود بهم بگه مامان تو از کیر های کلفت تیر چراغ برقی خوردی ؟/؟ که حرفشو پس گرفت . البته نصف جمله شو گفت . من ارضا شده بودم و اونم رفت به عالم حس و سکوت و با چند تا ضربه آبشو توی کس من خالی کرد . -عزیزم اگه بخوای و دوست داری  کیرت رو فرو کن توی کون من . -یه دستشویی برم بر می گردم . هیجان زده شده بودم . به احتمال زیاد می خواست برای اسحاق زنگ بزنه که بیاد این جا .. چه حالی داره . اگه بشه دو تایی شون منو بکنن یه عالمه حال و صفاست . صمیمیتی بین مادر و دو پسرش که همدیگه رو به خوبی درک می کنند . مادری که به نوعی میشه گفت مجرده و پسراشم همین طورن . چرا این قدر لفتش میده . زنگت رو بزن و بیا دیگه .. چند دقیقه بعد ازش خواستم که کیرش رو فرو کنه توی سوراخ کونم . .. احسان کمی دستپاچه نشون می داد . شاید از این می ترسید که من دو تا کیر رو باهم قبول نکنم ولی دیگه نمی دونست که من همین حالاش دوست دارم که چهار کیره از چهار تا پسرام گاییده شم . دقایق می گذشتند و من هنوز نمی دونستم که اسحاق میاد یا نه . با این حال سعی می کردم خونسری خودمو حفظ کنم . حدود نیم ساعت  از صحبت تلفنی اسحاق و احسان نیم ساعتی گذشته بود . ناگهان در باز شد و اسحاق این رشید دلاور , پسر و یاور من , وارد شد . می خواست به زور کاری کنه که ناراحت نشون بده . اسحاق  هم خودشو زده بود به کوچه علی چپ که انگاری از همه جا بی خبره . ولی وقتی کاملا بر هنه یافتمش که دستش رو کیر کلفتش بود فهمیدم که اگه این تا سه بار منونگاد به من ویزا نمیدن .... ادامه دارد ... نویسنده ... ایرانی 

0 نظرات:

 

ابزار وبمستر