ابزار وبمستر

ابزار وبمستر

ننه ! آبروی پهلوونا رو نبر

بابام یکه بزن یکی از چاله میدونای شوش بود . بهش می گفتن جبار شیرکش . از اون کلاه شاپوها سرش میذاشت .. هیکل درشت و چهار شونه ای هم داشت و یه سبیل کلفتی هم داشت که همیشه دو طرفشو تاب می داد . از اون لاتای بزن بهادر بود که دهها نوچه موچه هواشو داشتند و مریدش بودند .  تازه خیلی ها بهش می گفتند پهلوون .  به زنای شوهر دار و بی شوهر رحم نمی کرد .  منو با چم و خم لاتی و پهلوونی آشنا کرد . با این حال همچین پهلوون دست و پا بسته هم نبودم ولی بابام چیز دیگه ای بود . با هر کی مچ مینداخت برنده می شد . همیشه بهم می گفت که پسر ناموس مردمو میری بالا برو ولی هیچوقت لب به مواد نزن . من این نصیحتشو گوش کردم . خلاصه پهلوان جبار هنوز پنجاه نشده بود که مرد . سکته می کنه می میره ..  پهلوان لات زاده جلال خان که من باشم موندم و ننه مروارید من و جیران هم که پنج سال ازم کوچیک تر بود از دواج کرد و رفت . من موندم و ننه مروارید . که عین مروارید می درخشید . تا پهلوون جبار سرشو زمین گذاشت نامردا نذاشتن که کفنش خشک شه . یکی یکی میومدن خواسنگاری ننه ام . بهشون گفتم نامردا شکمتونو سرفه سرفه می کنم اگه یه بار دیگه به ننه ام جسارت کنین . وقتی به جای سفره سفره می گفتم سرفه سرفه خودم خنده ام می گرفت . کلاه پدر رو مال خودم کردم . و کت و شلوارش برام گشاد بود . اما اون دستمال لاتی شو گرفتم برای خودم . خلاصه من و ننه ام تنها با هم زندگی می کردیم .  یه بقالی از بابام به ارث رسیده بود و این خونه رو که با ننه مون شریک بودیم . البته بابا یه خونه دیگه هم داشت که اونو داده بودیم مستاجر و خرج ما رو پیش می برد . زد و عاشق شدیم . عاشق یه دختر خوشگل به نام پروین در چند تا محله اون طرف تر . اونم تک بچه خونواده اش بود حکم کرد که بیام پیش بابا ننه اش منم گفتم تو بیا پیش ننه ام .. ملاحظه ننه مرواریدمو می کردم . راستش می دونستم که اون یک شیرزنه . گلیم خودشو از آب می کشه بیرون . هیچ مردی جرات تعرض به اونو نداره . ولی با این حال از این که فکر کنه من بی غیرتم ناراحت بودم . ولی خوشم اومد از این حرکت ننه ام . واقعا زهی به معرفتش . گفت جلال مرام پهلوونی بابات رفته تو جلد من . برو پسرم خوش باش .  من عمری رو در این خونه زندگی کردم و بازم می کنم ولی نمی خوام پسرم رنج بکشه . مردمن جبار نسبت به من مسئولیت داشت و رفت . تو حالا باید نسبت به زنت مسئولیت داشته باشی . پیشونی مادر رو که  بیشتر وقتا حتی پیش من روسری می ذاشت بوسیده گفتم ننه در شب زنده داریهات ما رو دعا کن . دست نوازش بر سر مون کش . -جلال !جوانمردی رو فراموش نکن . به زنت وفا دار باش . مادر به تا ر موی تو قسم که عشق بی منت رو خودت داری و خودت . من مامانو تنها گذاشتم .خودم رفتم دوماد سر خونه شدم . ولی مرام مردی و مردونگی از یادم نرفته بود . در چند مورد بابام یه زنایی رو که می کرد می داد به دم من و می گفت زن فلان دشمنه .  ثواب داره . فقط به ننه ات چیزی نگو. البته اون قدر پهلوون و جوونمرد بود که زنی رو به زور نمی گایید . نمی دونستم این شوهر دارا چه جوری بهش راه میدن . زبونشونو وارد بود .. خلاصه یه دو ماهی گذشت و هفته ای دو دفعه به ننه مون سر می زدیم . آب رفته بود زیر پوستش . خیلی خوش اندام شده بود . صورتش عین ماه . صبحها به خورشید می گفت در نیا شبا به ماه . اینو هم بگم که مغازه ما هم بین محله ما و پدرزنم اینا قرار داشت . گاهی مغازه بودم گاهی هم مغازه دست شاگردم بود .. یه روز یکی منو کشید کنار -پهلوون جلال ! ما از دوستای پدرت بودیم . به اون نون و نمکی که خوردیم قسم که من نمی تونم ببینم کسی به ناموس جبار خان که غرشش چهار تا محلو می لرزوند و سگهای ولگرد و خارجی همه با نعره هاش از محل فرار می کردند نظر بد داره .. -چی میگی آق مصطف ..کی به ننه مون نظر بد داره .. کس خوارمادرش کرده . قیمه قیمه اش می کنم . ننه شو شوهر میدم . کاری می کنم که مرغون آسمون به حالش گریه کنن . چی خیال کرده . تازه ننه ام همه شونو حریفه -پهلوون این که درش شکی نیست .. نمی دونم چرا حس کردم که مصطفی دوست بابا این حرفو داره با تاسف میگه . دلم هری ریخت پایین . اون چی می دونه که به من نمیگه . خونه مون با این که کلنگی و آجری بود ولی بزرگ بود و تقریبا تمیز . مغازه رو دادم دست شاگرد . کلاه شاپو رو گذاشتم سرم و یه تاپ به سبیلم دادم و دستمال پهلوونی رو چند بار از هوا به طرف زمین به شدت حرکتش داده و ادای لات مسلکا رو در آورم . دستامو مثل لاتا باز کرده و یه کارد هم توی جیبم گذاشتم . استاد چاقو کشی بودم .درسته مادرم می تونه از خودش دفاع کنه .. یاد فیلم  قیصر افتاده بودم که بهروز وثوقی چطور داشت به خونخواهی خواهرش می رفت تا انتقام بگیره . اما من حالا باید به کون خواهی ننه مون می رفتم انتقام . پهلوون مصطف طوری حرف می زد که داشتم به ننه ام شک می کرد م . ولی در جا زبونمو گاز گرفتم . رفتم تو خونه یه گوشه ای قایم شدم . از در پشتی رفتم تو . شانس آوردم که ننه خوشگل من مروارید خانوم متوجه نشد . عجب سر و صداهایی میومد . ساز و آواز .. ننه ما اهل مهمونی گرفتن نبود . اون که اکثرا پیش من روسری سرش می ذاشت . ای وای ننه مارو باش .نه تنها روسریشو هم گرفته بود بلکه زیر سری هم نداشت . از شورت و لباس همه رو در آورده بود و به مانند  پهلون جبار که خدا رحمتش کنه آماده رزم بود. بابا همش به سوتین که اون موقع اسمش بود کرست می گفت پستون بند . حداقل یه سینه بند هم نمی گفت که کلاسش بالاتر باشه .. می خواستم چاقورو از جیبم در آرم و بزنم لت و پارشون کنم . توهین به جلال  و شکوه آقا جلال فرزند آقا جمال . قفل کرده بودم . نمی تونستم برم جلو . می تونستم این هر سه تا جوجه رو که برادر هم بود ن بزنم لت و پارشون کنم . هم من و هم بابام ننه شونو کرده بودیم . نامردا اومده بودند انتقام بگیرن . ننه من خیلی خوشگل تر بود . مادر مادر چرا زیر بار کیر یا زور رفتی .مگه چی کم داشتی ؟/؟ هر سه تاشونو می شناختم . معین و میلاد و مهران . کاش جلوی چشا شون ننه شونو می کردم . ولی اونا متوجه شده بودند که من و بابا مادرشونو گاییدیم .  ننه مروارید ما خوب داشت با کیر این سه تا جوون حال می کرد . به موقعش می دونستم چه جوری حالشونو بگیرم . مروارید : پسرا اون دفعه هم از شما پرسیدم شما باید به   جبروت پهلون مراد قسم بخورین که زن ندارین . چون گناه داره اگه زن داشته باشین و بخواین کیرتونو توی کس یه زن  دیگه فرو کنین . حکمش سنگساره . اون وقت به گردن منم گناه میفته .. دسته جمعی گفتند نه ما زن نداریم . به  روح پاک پدر بزرگمون و به شوکت پدرمون مراد خان که تک پهلوون این منطقه هست قسم که ما زن نداریم . می خواستم از جام پا شم و برم وسطشون و به ننه مروارید بگم ننه به روح پهلوون جبار قسم که معین پسربزرگه زن داره . تازه کی گفته مراد تک پهلوونه . پدرم جلوی من شاخ و شونه هاشو شکست . مامان اون وسط یک سرویس استریپ تیز و رقص عربی واسشون انجام داد که سه تایی از حال رفته بودند و در حالی که با کیر هاشون ور می رفتند دورش می گشتند . خیلی عصبی بودم . -بچه ها با هم دعوا نیفتین . توافق کنین که اول کی بیاد روچی .. یا مصالحه کنین . یا قرعه بکشین .. معین : ما دوست داریم اول شما بگین -نه خوشگلا همه شما واسم عزیزین کیر شما رو به یه چش نگاه می کنم . نمی خوام بین شما برادرا اختلاف بندازم . مامان چقدر دلسوز و مهربون شده بود . حرومتون بشه پسرا این کون گنده و خوش دست رو گاییدن ارزشش از یه دنیا بیشتر بود . سرمو آروم می کوبوندم به دیوار . چرا این جور داره با آبروی من بازی میشه . خوار همه شونو .. این بار ننه شونو جلوشون به گاییدن میدم . با این که پسرا ازم کوچیک تر بودند ولی ننه شون از مادرم مسن تر بود . مامان فکر کنم چشمش بیشتر دنبال کیر معین بود . یک زن معمولا دوست داره بهترین کیر رو برای کسش در نظر بگیره . خلاصه قرار شد اول معین بره زیر دراز بکشه فرو کنه تو کس ننه ام . توی کس ننه پهلوون جلال و زن پهلوون جبار .. وای چه ننگی از این بالاتر که به خاطر حفظ آبرو نتونم لت و پارشون کنم . ولی به موقعش حالشونو می گرفتم . مهران پسردوم سرشو گذاشت لای کون قمبل کرده مامان . مادر دستاشو گذاشت رو قاچای کونش اونا رو به دو طرف باز کرد تا معین خوب بتونه لیسش بزنه .. نوک زبون معین رفته بود روی سوراخ کون مامان .. واییییییی من چقدر از این کون لیسی بدم میاد . اصلا سوراخ کون ننه شو لیس نزدم ولی دروغ چرا .. کوسشو میک می زدم . مامان کیف می کرد و کونشو می گردوند .. چه کون سفیدی داشت . -جاااااااااان مهران یه طوری داری لیس می زنی که فکر می کنم داری کسمو لیس می زنی .. بزن بزن بخور .. .. اگه مادر رو زیر کیر چند نفر دیگه می دیدم شاید تا این اندازه ناراحت نمی شدم ولی دشمنان من .. دشمنان خانوادگی من .. پهلوونای نامرد . پدر کجایی که زنتو بردند . ولی من یک تنه همه رو حریفم . می دونم آخر کار چیکار کنم . همون فنی رو که به من یاد دادی از همون استفاده می کنم . همون برگ برنده رو یه جایی رو می کنم .  خون جلو چشامو گرفته بود . نمی دونم چه عاملی باعث شده بود که وایسم و اون صحنه ها رو ببینم . مامان مثل بچه  پرنده ای که دهن باز کرده از مامانش دون می خواد دهنشو باز کرد و یه اشاره به میلادکرد و یکی هم به کیرش که اونو بفرسته توی دهن . . کیر بلند معین که از زیر رفته بود توی کس مامان .. مهران هم که از لیس زدن کون سیر بشو نبود به کارش ادامه می داد ولی مروارید بهش گفت که می تونه کیرشو بفرسته  توی کونش . چون به اندازه کافی نرم شده .. سوراخ کون مامان از اون فاصله معلوم نبود ولی کیر کلفت مهران رو می دیدم که چه جوری به  سوراخ مامان فشار میاره و داره وارد مقعدش میشه .. چه راحت هم رفت توی کونش . فقط صدای فریاد خفیف تو دهنی مروارید جونو شنیدم که برای یه لحظه دچار درد کون شده بود . از بس اون فضا رو نورانی کرده بودند به خوبی می شد زوایای کون مادر جونو دید زد . چه حال و هوایی داشت . سوراخ کون مامان که از دور به خاطر ریز بودن قابل رویت نبود وقتی کیر رفت داخلش بهتر مشخص می شد .کیر مهران می رفت توی کون مروارید و وقتی به عقب بر می گشت اون حلقه دایره ای مانندش هوش از سر من که پسرش بودم ربوده بود .. ننه ننه .. دیگه پهلون جلالت با چه رویی سرشو تو محل بلند کنه . دیگه چه جوری می تونم به  افتخارات پدرم پهلون جبار یکه بزن چند تا محله که پیرو جوون به سرش قسم می خوردند افتخار کنم .  روی کیر معین لکه های هوس مامان نشسته بود . اولش سفید بود عین ماست . از بس مامان کیف می کرد طوری هوس پس می داد که آدم فکرمی کرد معین منی خودشو ریخته توی کس مامان و داره برگشت می کنه .. مهران هم که داشت کون مرواریدو می کرد با کف دستش چند بار می کوبوند به کون مامان . از بس اونو زد که  کپل های مامانو سرخ کرد . کونش به رنگ سرخ و سپید در اومده بود . با خودم گفتم مامان مامان کاش مال خودم بودی و کاش من تو رو می گاییدم و این جور خفت و خواری ننه ام زیر کیر یکی دیگه باشه رو تحمل نمی کرد م . پهلوون جبار! پدر گلم منو ببخش . خودم مادررو از زیر کیر اونا نجات میدم و زیر کیر خودم قرار میدم . به روح تو به پهلوونی تو به اون تاب سبیلت به اون دستمال قرمزت که به من رسیده و هوارو می شکافه و صداش تن هر نامردی رو می لرزونه به اون کلاه شاپوی لاتی تو قسم انتقاممو می گیرم . ننه مو از چنگشون در میارم . پدر خودم می کنمش تا محتاج کیر کس و ناکث نشه ..  ولی فعلا مصلحت اینه که باید تماشاچی باشم .الان باید تقیه بزنم  بعدا تنقیه می زنم .  باید ببینم مامان از چی خوشش میاد . من همونو یاد بگیرم روش پیاده کنم . جفت کف دستای میلاد رفته بود روی سینه های مروارید جون . شلوارمو کشیدم پایین .. یه نگاهی به کیرم انداختم و یه نگاهی به کیر اونا . منتظر بودم تا در اون لحظه ای که کیر اونا از کس و کون به عقب کشیده میشه برسه و بتونم کیر خودمو به خوبی با کیرشون مقایسه کنم . مال من خیلی درشت تر و سر زنده تر بود . خیلی هم بلند تر بود . مامان مثل این که از کس دادن بیشتر لذت می برد . چون هنوز هم داشت خیس می کرد . یکی از دلایل رشد کیر من این بود که همون وقتا که تازه به سن بلوغ رسیده بودن ننه این پسرا رو کرده بودم . راستش بابا اولش خیلی مراقب بود که من از این کارا نکنم ولی یه روز باهام نشست و گفت پسر تو مرد شدی و من اگه نخوام خیلی چیزا رو بگم تو خودت اینا رو از این و اون می شنوی جامعه بهت میگن .. منظورش حرفای سکسی و کارای سکسی و کیر و کون و کردن و تمایلات سکسی بود . واسه همین مردونگی کرد و مادر این بچه ها و زن پهلوون مراد رو داد به دست من تا بگامش . یادم میاد اون روز کیرم به اندازه کیر امروز نبود . وقتی وارد کس می شد طوری آتیش پخش می کرد که انگاری داره آب میشه و داره می سوزه . چند تا گاییدن باعث شد که حس کنم رشد خوبی داره پیدا می کنه . سه تا کیر توی سوراخای  ننه مروارید .. غیر قابل باور بود . شرافت و غیرت مردانگی ما قبول نمی کرد که دو نفری یک زن رو بگاییم . اینا چه جوری کنار هم دارن کیر همو دید می زنن و فرو می کنن توی بدن زن .. من که توی کتم نمی ره . اینا دیگه معلوم نیست دیگه از چه صیغه ای هستن . مامان دستاشو گذاشته بود روی کونش و باهاشون بازی می کرد . بد جوری حشری شده بود . کیر داخل دهنش نمیذاشت حرف بزنه . یه خورده خودمو کج کردم . چشاش خیلی خمار شده بود . نشون می داد که نزدیکه آبش بیاد . معین سرعت گایش ننه مروارید منو که خوشگل ترین و خوش بدن ترین ننه دنیا بود ادامه داد .مامان فقط با ناحیه کونش اون قسمتهایی که مثل ژله می لرزیدخیلی بیشتر از جاهای دیگه حال می کرد . اینو باید به خاطر می سپردم . میگم حالا این مردا خب هرکدومشون یک نفرن ودارن ننه رو می کنن ولی این مروارید خوشگله ما ورم نیومده سه تا کیر رو داره این جوری جواب میده ؟/؟ کس بشقابی  مروارید جون هرچند کارکرد بالا و کمی گشاد نشون می دا د ولی تازگی خوبی داشت . کون گردونی مروارید حالت قشنگی به کونش داده بود . چند بار دستم رفت به حالت جق بره رو کیرم که حس کردم این از مرام پهلوونی نیست .. ولی دور و بر خودمو یه نگاهی کردم و یه نهیبی به خودم زدم که پهلوون جلال اگه تو پهلوونی واسه دیگرانی واسه خودت که نیستی . پس به سلامتی کس مروارید جون که حقمه .. جق زدنو شروع کردم ولی دلم می خواست ننه رو بکنم .  ننه مروارید که اگه می رفت در مسابقات زن شایسته و زیبا رو شرکت می کرد جزو سه نفر اول می شد با اشاره دست مثل افسر راهنمایی به اونا فرمون داد .. یک لحظه کیر ها شونو از کوس و کون و دهن مامان بیرون کشیدند. بچه ها برین تختو از اتاق بیارین اینجا .. سه سوته تختو آوردند در فضای باز پذیرایی . مامان دوست داشت طاقباز شه لنگش بره هوا ولی یکی از کیر ها علاف می موند . ولی مادر گفت که به نوبت لنگشو بدن هوا از روبرو بکنن توی کسش .  میلاد اومد رو کس مامان . پاهاشو انداخت رو شونه هاش . اون طرف  مهران لباشو گذاشته بود رو لبای مروارید و معین هم نوک پستونای مامانو می مکید . مامان طوری ناله می کرد که با این که لباش قفل شده بود بازم صداش میومد . خیلی به خودش زور می زد . پوستش در حال ترکیدن بود . رگهای گردنش متورم شده بود . بعد از میلاد مهران اومد اونو گایید . من حدس می زدم اینا دارن اونو آماده می کنن برای این که اون بره رو کیر معین بشینه و اون باشه که آخرین و کاری ترین ضربه ها رو وارد می کنه . معین مامانو به طرف خودش کشید . طوری که پاهای مروارید جون از پهلو های معین جلوتر اومد . حالا خودش بود و مادرم اون دو تا کنار نشسته و فقط دستشون رو کیرشون بود . مادر یه نگاهی به هر دوشون انداخت و سری تکون داد . یعنی این که سیستم عوض شده و به همین تر تیب پیش می ریم . معین شروع کرد  حالا نزن کی بزن . چون مامانو به خودش کیپ کرده بود فقط قسمتی از کیر رو اونم موقع بر گشتن می دیدم . -آیییییییی معین کسسسسسسم می خاره محکم تر مث یه سوهان بکش روش بکش رو لبه بالایی کس اونو فروش کن بره اون داخل . بزن عاشق کیر کلفتتم تو باید منو راضیم کنی ........من که شاهد این صحنه ها بودم نزدیک بودبپرم برم جلو بگم منم باشم نفر چهارم . قبول کنین که منم شریک شما شم که دو دستی زدم توسر خودم و گفتم این جوری می خوای پهلوون بمونی ؟/؟ پس چه جوری می خوای از حرمت پدرت دفاع کنی . سینه های درشت مروارید که عین مروارید می درخشید اسیر دستای معین شده بود .. -خوبه معین جون .. من دارم حال میام . زود باش . تند تر .. کسسسسسم ..کسسسسسسم .. اوووووههههه اون کیررررررررر رو بکوبون به ته کس و روی کس . مغز کسسسم می خاره .. اوووووخخخخخخخ ولم نکن من می خوام . کیر می خوام جووووون . مامان  زیر بغلشو برد بالا هر دو تا رو یکی رو مهران لیس می زد و یکی دیگه رومیلاد . -اوووووخخخخخخ اوخخخخخخخ خوبه خوبه همین جوری بخورین همین جوری منو بکن معین . آتیش گرفتم . مامان با کف دستش تند و تند و تند محکم می زد به روی کسش . خیلی حشری شده بود . عین ماهی بالا و پایین می پرید .. -آهههههههه جاااااااان معین آب بده آب بده من حالم جا اومد .. بی حس شدم . کسم خالی کرد الان کم داره آب شما رو می خواد .. -فدای کس زن پهلون جبار برم من .. زود تر اینو می گفتی نمی دونی چقدر سنگین شده بودم .. دیگه این بار خونم بد جوری به جوش اومده بود اون داشت اسم پدرمو می برد . می خواست به سلامتی پدرم توی کس ننه ام آب بریزه . نه نه .. ..نزدیک  بود برم به وسط اونا ولی دندون رو جیگر گذاشتم  . یعنی مادر تو این قدر اسیر کیر بودی و من خبر نداشتم ؟ کیری که می رفت توی کس ننه ام انگاری یه کاردی می رفت توی قلب من و اون وقتی که بیرون کشیده می شد گویی که اون کارد داره میاد بیرون .. نمی دونستم واقعا چه خاکی توی سرم بریزم . معین آب کیرشو ریخت توی کس مامان . بعدش مهران و میلاد همین کارو کردند .. -اوووووففففف پسرا پسرا بازم لیوان کس من جا داره که آب کیر شما رو قبول کنه . هرچی دارین بریزین خالی کنین . . سه تا پسرا پس از این که توی کس ننه ام خالی کردند یکی یکی کیرشونو فرو می کردند توی دهن مادرم و اون با اشتها واسشون ساک می زد . چقدر هم با حال این کارو انجام می داد . بعد که کیر ها شق شد دوباره یکی یکی  این بار فرو کردند توی کون مامان .. مروارید جون داشت نعره می کشید وووووییییی جر خوردم چاکم دادین .من کیر درشت می خوام . هر کیری که بلند تر و درشت تره بیشتر به کارم میاد . جااااااان . هر کی داره بیاره .  من که از اون دور می دیدم کیر ها خیلی راحت می رفتند توی کون مامان و بر گشت می کردند . پدر کیر کلفتم به کون مامان رحم نمی کرد . این جاده کون مامان روانگاری  برای همچه روزی هموار کرده بود . ای پدر کجایی کجایی که ببینی چه بر سر زنت اومده . این کیر ها همه شون تا ته کون ننه مروارید خوش بدن من می رفتند و بر گشت می کردند . حس کردم که مامان از کون دادن هم خیلی لذت می بره . بیشتر کیر ها که از کون بیرون کشیده میشن یه حالت خشک دارند ولی این کیر ها در برگشت یه تری خاصی داشتند . خلاصه کون مادرمو هم بی نصیب نذاشته و اونجا رو هم از آب کمرشون پر کردند . همونجور که شاهد بیرون ریختن آب کیر از کس ننه مروارید بودم می دیدم که آب کیر چه جوری از سوراخ کونش هم فوران می کنه .. در هر حال اون سه تا پسرا رفتند و مادرم درجا رفت حموم . ظاهرا رفت غسل کنه تا عبادتش درست باشه . از بس ایمانش درست بود و تمام وظایف شرعی خودشو به موقع انجام می داد نمی خواست نجس بمونه . از این نظر قابل ستایش بود . من و خواهرم هیشکدوم بهش نرفتیم . تمام لباسامو جز شورتم در آوردم . مامان بود توی حموم . رفتم توی رختکن وایسادم تصمیم داشتم به مادرم نشون بدم که کیر واقعی به چی میگن . زن یک پهلوون باید کیر یه پهلوونو بخوره . نه این چند تا بچه سوسول ننه گاییده شده رو . ورودی حموم به رختکن رو باز کرد و منو دید و جیغ کشید -پسره بی حیا این چه وضعشه .. صدامو بردم بالا -ننه نذار چاک دهنمو باز کنم . بذار اون احترام مادر فرزندی بین ما محفوظ بمونه رعایت شه . نذار ناگفتنی ها رو بگم . مادر تن پهلوون جبار رو توی گور لرزوندی . -برو بیرون من پسر این جور بی حیا تربیت نکرده بودم -ننههههههههههه بسسسسس کن . بیار پایین اون صداتو . پیش قاضی و معلق بازی من خودم شاهد بودم و دیدم که چه جوری سه تا کیر داشت بهت حال می داد . اونم کیر دشمنای ما . تو چطور تونستی بری زیر کیر آدمایی بخوابی که پهلوون جبار نعره کش و یکه به زن  منطقه ننه اونا رو به گاییدن داده بود . تو ما رو روسیاه کردی ننه . اونا می خواستند انتقام بگیرن .. ....وای عجب سوتی داده بودم . خوب بود که بابا زنده نبود وگرنه با یه اردنگی منو از خونه مینداخت بیرون و می گفت پسره دهن لق از  رسوم پهلوانی راز داریه که تو بلد نیستی . بازم خوب شد که  نگفتم منم ننه شونو گاییدم ..-چی ؟/؟ چی گفتی . بابات هم زن باز بوده .. پس خیلی خوب شد . شاید یه حکمتی در کار بوده که عدالت رعایت شه -پس من چی ننه . بابا اگه یکی رو گاییده تو چرا رفتی زیر سه تا کیر . تازه تو که تا حالا این بهونه رو نداشتی . رفتم طرفش . ترسید . -منو نکش . جلال جان . مادر به قربونت . هر کاری دوست داری با من بکن . من توبه می کنم و تو هر کاری دلت می خواد با من انجام بده . من نمی خوام بمیرم .نمی خوام به این زودی بمیرم .- زود باش انگشتاتو فرو کن توی کوس و کونت هرچی از آثار اون کثافتا وجود داره خالیش کن بینم . مادر کس و کونشو لایروبی کرد . شیلنگ آبو گرفته همین جور روی کس و کون قمبل کرده اش آب پاشی می کردم . سه بار بهش گفتم که انگشتاشو فرو کنه اون داخل تا مطمئن شدم که از نجسی هیچی اون داخل نمونده . -مادر واسه چی این کارو کردی . دوست داشتی تنها باشی توی خونه و هر کاری که دلت می خواد انجام بدی ؟/؟ آره ؟/؟ کیر کلفت و دراز می خواستی ؟/؟ راستش با این هدف که اونو بکنم وارد شده بودم ولی شل شدم . حس کردم هر جنده ای باشه بازم ننه امه . عشق مادر در قلب آسمونا حک شده بعد از خدا باید ننه رو دوست داشت . ولی عصبی شده بودم . باید عقده خودمو خالی می کردم . -مادر من چه جوری می تونم سر بلند کنم اگه بقیه بگن که ما زن پهلوون جبار رو گاییدیم . مادر پهلوون جلالو . اون وقت من باید سبیلای کلفت تاب داده پهلوونی رو از ته بتراشم و لبامو به شکل کون مرغ در بیارم که همه بهم بخندن . چون دیگه شیری که یال و کوپالش ریخته باشه از موش هم بدتره . شورتمو از پام کشیدم پایین . با این که تمایل من کم شده بود ولی هنوز هم شل نشده و 25 به بالا بود . -ننه اینو می خواستی ؟/؟ به این اندازه ؟/؟ به خاطر این شرف و نگین پهلوونی خودتو فروختی ؟/؟ مادر اشک می ریخت . ولی همین که چشش به کیرم افتاد ساکت شد وقمبل کرد و گفت بکن پهلوون . مردونگی خودت رو نشون بده . -مادر وادارم نکن که این کارو بکنم -منو نترسون جلال تو که هرچی از دهنت در میومده به من گفتی . منو با جنده یکسان کردی . پس بیا راحتم کن .. -مادر این از همه اون سه تا کیری که گرفتی کلفت و بلند تره . ولی به عشق مادری نمی کنمت -اگه راست میگی اگه می خوای  حس کنی که مردی بیا بیا دیگه -مادر مجبورم نکن . تحریکم نکن . اگه این کارو بکنم فقط به خاطر حفظ نام وآبرومونه . چون  کس و کوسی که زیر کیر من بره هیچ کس دیگه ای حق گاییدنشو نداره و من اجازه این کارو بهش نمیدم . .. قضیه ننه بامادراون سه پسرفرق کرد . تازه تا مدتها از من و پدرم اجازه می گرفت که زیر کیر شوهرش بخوابه یا نه . -پسر معطل چی هستی مردونگیت همین بود ؟ به طرفش  هجوم بردم . ترسید . مثل آدمایی که گوشه دیوار تسلیم میشن دستاشو برد بالا و خودشو به دیواره کاشی شده حموم چسبوند . اولین کاری که کردم دو تا کف دستمو گذاشتم رو دو تا قاچای کون گنده اش و به پهلو ها بازشون کردم .و کیر کلفتمو یه ضرب فروکردم توی کسش -آخخخخخ پهلوون جلال .. کیرت هم نشون میده که تو یک پهلوان واقعی هستی . -ننه این فقط واسه این بود که حالیت شه وقتی کیر جلال رفت توی کست دیگه هیچ کیری مجوز عبور نداره . تا حالا هر گناهی کردی بسه . از حالا باید توبه کنی که جز کیر پهلوان جلال هیچ کیر دیگه ای تو رو سربلند نکنه . من خودم آب رفته رو به جوی بر می گردونم . بر می گردونم . تو فقط باید قول بدی که دیگه به هیشکی رو ندی . ننه وگرنه خون به پا می کنم . کیرمو کشیدم عقب و همراه با نعره های پهلوانی چند بار دیگه محکم ننه موگاییدم . چه کیفی می داد کردن ننه مروارید . کاری می کنم که از یادشون بره بر سر من چی آوردن . حالشونو می گیرم . کس مروارید عین مروارید بود . حالا که از نزدیک می دیدم سفید و براق بود . هر چند داشت گشاد می شد . کس زن من داشت گشاد می شد چه برسه به کس ننه ام که یه بیست سالی رو از زنم بزرگ تر بود . همونجا کنار دیوار ضرباتمو یکی پس از دیگری بر کس ننه ام وارد می کردم .اصلا نفهمیدم کی آب کیرم  اون داخل خالی شد ولی کیری که بالای 25 باشه بعد از خالی کردن هم همون داخل می مونه . -اوووووففففففف پهلوون جلال کیر فقط کیر تو . آب در چشمه و ما تشنه لبون می گشتیم . کجا بودی تا حالا . چه حالی دادی به ما .مادرت چقدر تشنه اش بود . جاااااان .. یادت باشه یه وقتی توی دهن منم خالی کنی .  دیگه هیچی دیگه جز این کیر واسه ما صفا نداره . جز این کیر و صاحب کیر . پسرم باید قول بدی که زود زود بهمون سر می زنی . می خواستم بگم ننه تو رو می برم پیش خودم که دیدم دو تا زن شاید با هم نسازن و از طرفی نشه ننه رو گایید واسه همین گفتم حتما زود زود سر می زنم . مغازه که همین نزدیکیه می سپرمش به دست شاگرد و میام . چطوره مادر حال می کنی ؟-اووووففففف همونه که من همیشه می خواستم . از مال بابات هم گنده تره . منو یاد اون میندازه .. -پس چرا اون کارو کردی مامان -در بیابان لنگه کفشی نعمتیست . درجا متوجه شد که حرف بدی زده .. ببخش پسرم معذرت می خوام . حالا من گل سر سبد گلستانو دارم دیگه با هیچی عوضش نمی کنم . رو کفه حموم دراز کشیدم ننه مروارید خوشگل و خوش پوست و خوش کوس و کون و خوش سینه من اومد رو کیرم نشست . حالا اون داشت یک ریز جیغ می کشید . پوستش سرخ سرخ شده بود . قلبش به تپش افتاده بود . دستاشو گذاشته بود رو سینه هاش . منم دستامو روی کون گنده اش قرار داده بودم . -ننه آروم بگیر . من می کنمت تو خودتو خسته نکن . هر چی بیشتر ننه مرواریدو می گاییدم بیشتر بهم حال می داد که این سکسو طولانی ترش کنم . رو من بیشتر خم شد . لباشو شکار کردم . لبای مامانو  با هوس می مکیدم . با این تصور که اون دوست دخترمه اونو می کردم تا سکس با اون به من حال بده . و چه حالی هم به من می داد . این فکر رو که اون مامانمه از خودم دور کرده بودم . فقط کیرمو خیلی تند و تند و خستگی ناپذیرانه توی کس مامان فرو می کردم و می کشیدم عقب تا سطح تماس کیر من و کس اون بیشتر باشه .  اون با هیکل درشتش به من چنگ انداخته بود . موهای سینه امو داشت می کند . مادر جونم با کیر من به شدت حشری شده بود . من لذت می بردم . احساس پهلوانی می کردم . چون با هیشکدوم از اون کیر ها به این صورت حال نمی کرد . احساس غرور می کردم و به کیرم می نازیدم . ولی باید انتقام می گرفتم . مامانو به اصطلاح امروزی ها به ار گاسم رسونده بودم . -مامان آب کیر پهلون اگه حروم نشه بهتره . دفعه قبل خیلی پس زد . حالا طاقباز شو که یه خورده از این آب حل و جذب بدنت شه گوشتت شه ویتامینت شه . -جلال جون یادت باشه وقتی توی کسم خالی کردی کیرت رو در جا بکشی بیرون بذاریش توی دهنم تا به فیض اکمل برسم . -نگاهمو به کس درشت ولی سفید و ناز مامان انداخته بودم . لذت و لذت و باز هم لذت ..-بگیر ننه که داره میاد .. آخخخخخخخ مروارید .. کست عین مرواریده .. اووووخخخخخخ گاییدن ننه بیشتر از گاییدن زنم بهم مزه داد . .پس از این که توی کس مادرم خالی کردم طبق خواسته اون اونو فرو کردمش توی دهن مادر . خیلی حال داد بهش . داخل رگها و لوله های کیرم به اندازه کافی منی باقی مونده بود که نوش جون ننه مرواریدم بشه . خیلی دلم  می خواست سوراخ کون مادررو بررسی کنم و ببینم که آیا اون پسرا این قدر راحت می تونستن اونو بکنن ؟/؟ یعنی گشادی اونو بسنجم . وقتی ازش کون خواستم به من گفت پهلوون کون چه قابلی داره تو سر بخواه . دو تایی مون خنده مون گرفت . مامان بازم بهم پشت کرد . این جوری بیشتر بهم حال می داد که کونشو ببینم و بذارم توی سوراخش . با انگشت اونو یه وارسی کردم . سر کیرمو گذاشتم روی سوراخ نشون می داد که آمادگی بدنی خوبی داره -آخخخخخخ جلال جلال کمی دردم میاد ولی بذارش توی کونم . این جوری بیشتر بهم مزه میده . کیر باید این جوری باشه تا بره توی این کون . کیر منم توی همچین کون کیر گیری خیلی حال می کرد . -مامان چقدر گاییدن کونت به من حال میده . دوبار خیس کردن منم باعث شده بود که دیگه به این زودی آبم نیاد . هم من و هم مادرم از این سکس مقعدی اون لذت بردیم . مادر که سیر بشو نبود . چند قطره ای هم ریختم توی سوراخ کونش .. دیگه از حال رفته بودیم . کلی با هم درددل کردیم .. یه نقشه ای هم با هم چیدیم که من بتونم آبروی رفته رو بر گردونم . ننه مروارید خیلی می ترسید ولی من گفتم ننه من یک پهلوون کلاسیک نیستم . من  هم مرید پهلونای قدیمی مثل پوریای ولی هستم و هم مرید بروس لی . از اون نانچیکو کار ها هستم . اما اصالت پهلونی خودمو حفظ کردم . .. نقشه ای چیدیم که این بار پهلوون مراد و سه تا پسراش بیان خونه مون . پدر و سه پسر .. اومدند و منم به محض ورود اونا وارد شدم . -به ! ننه مهمون داشتی و ما خبر نداشتیم ؟/؟ -ما صاحبخونه ایم بچه پررو .. اینو مراد گفت . -مراد خان چه عجب از این طرفا -پسرام ننه ات رو کردن گفتن خیلی خوش گوشته ما هم گفتیم یه مزه ای بگیریم . دستمو آوردم و همچین گذاشتم زیر گوشش که سرش گیج رفت پسراش از چند طرف ریختن سرم . ننه ام داشت جیغ می کشید گفتم ساکت تا ده نفر همه رو حریفم . نانچیکو رو از جیبم در آوردم -اعوووووو اعووووو اعوووووووو ..با چند تا زوزه گرگی و پلنگی ادای بروس لی رو در آورده و نانچیکو رو اون زنجیرشو می زدم به سر و روی این چهار تا بخت بر گشته . بیجانشون که کردم با مشت و لگد افتادم به جونشون . از رو نمی رفتند . معین : میریم به همه میگیم که ننه ات رو گاییدیم . لگدی به دهن معین کوبوندم که چند تا از دندوناش شکست و اگه می گفت دیه بده می زدم چند تا دیگه رو می شکوندم . .. رفتم آخرین برگ برنده رو آوردم . اونا عین جنازه رو زمین افتاده بودند . -ببینید بچه ها این عکسای لخت سیاه و سفید مال ننه تونه . این چند تا رنگی هم اون اواخر دوربین های عکس رنگی در اومده بود همه رو خودم از تصاویر کس و کون ننه شما و خانم پهلوون مراد بر داشتم . بنده خدا خودش نمی دونست . بابام اونو می گایید منم قایم شده بودم . البته عکسای گاییده شدنشو دیگه اونا رو رو نمی کنم هر چند بابام مرده ولی خب همین عکس کاملا لخت محبوبه خانوم شما کافیه . عجب عربی می رقصه . چه کونی داره . این عکس اگه بره تو این چند تا کوچه پخش شه ملت چه حالی می کنند ..اگه وارد اینترنت شه دنیای غرب می فهمه که شروع تمدن ما به خیلی وقت پیشا بر می گرده .  فقط یه شرط داره که یال و کوپالتونو بذارم همین جوری بمونه . میرین به همه میگین که هر کاری خواستین بکنین زن پهلوون جبار بهتون راه نداد . اگرم بشنوم کوچک ترین تویی به محبوبه خانوم گفتین دمار از روز گارتون در میارم . شما که نمی خواین با این عکسا خایه هاتون جفت شه . می خواین ؟/؟ بلایی به روزو روزگارشون آوردم که از فرداش همه با احترام به من نگاه می کردند . همه به من می گفتند پهلوون . دولا و راست می شدند .دخترا و زنای محل با دید دیگه ای به من توجه داشتند ولی من چش پاک شده بودم . ننه مروارید نمی ذاشت که دست از پا خطا کنم . تازه اگه دست خودش بود برای گاییدن زنم به من کوپن می داد . ولی اون غروبی پس از لت و پار کردن اون چهار تا و انداختنشون به بیرون مادر اومد کنار من و اول گوشمو کشید و گفت جریان این عکسا چیه -این یه جریانیه که اگه نبود نمی تونستم گند کاریهای تو رو پوشش بدم و پیروز شم . پس برگ برنده به درد اینجا می خوره . مادر با یه حسادت خاصی به من نگاه می کرد . -چیه ننه مروارید . دیگه دوست نداری باهات حال کنم ؟/؟ .دستشو آورد بالا تا بذاره زیر گوشم ولی من دستشو گرفته و لباشو بوسیدم -بهم بگو تو هم محبوبه رو گاییدی ؟/؟ -مامان این چه حرفیه من فقط عکاس بودم . مگه نمی دونی یه زنی رو که پدر میگاد پسر حرامه که بگاد ؟/؟ تو که می دونی بابا چقدر حلال و حرام حالیش بود و خودت هم که تابع احکامی و فکر کنم مرجع تقلید داشته باشی . زیپ دامنشو کشیدم پایین و دیگه اجازه مقاومت بیشتر رو بهش ندادم . انداختمش روی تخت . لحظاتی بعد دو تایی مون کاملا لخت در آغوش هم بودیم . کیر من تا ته رفته بود توی کسش . -ننه مروارید حالا دیگه روح پهلوون جبارتوی قبر آروم می گیره . اون حالا داره همه چی رو به خوبی می بینه . زن یه پهلوون باید زیر کیر یه پهلوون باشه . ننه مروارید رو بغلش کرده و در حال گاییدن همچنان به کس شعر گویی های خود ادامه می دادم . ... پایان ... نویسنده ... ایرانی 

2 نظرات:

دلفین گفت...

داداشم عالی بود داستانها خیلی حال کردم مرسی داداشم داداشم تازه اینترنتم وصل شد اومدم

ایرانی گفت...

ممنونم داداش دلفین گل و دوست داشتنی . خوشحالم که دوباره به اینترنت وصل شدی و بازم می تونم پیامهای محبت آمیز تو رو داشته باشم ...ایرانی

 

ابزار وبمستر