ابزار وبمستر

ابزار وبمستر

لز با دختر خجالتی 43

-در مورد زیبای من این جوری حرف نزن که اون از همه شما استاد تره . -حالا چرا بهت بر خورد خانوم خانوما . من که چیز بدی نگفتم . اتفاقا ازش تعریف کردم . صورتم سرخ شده بود . سپیده : پاشین بیاین اینجا بینم . ببینم چیکار دارین می کنین . این زیبا خانوم ما ظاهرا حالا یه غنچه ایه که باید یواش یواش بشکفه . اونم قراره یه خانوم دکتر بشه . در عوض اون حالا داره تخصص یه کاری رو می بینه که ما پس از تموم شدن درسمون دیدیم . خانوما همه تون بیاین این جا بیفتیم رو هم .. . -زیبا  سعی کن خودت باشی . خودمونو انداختیم رو کفه قسمتی از تالار که قالی های نرم و گوشتالودی داشت . بعضی از زنا کسشونو می مالوندن به اون قالی یکی هم میفتاد پشتش . هر کسی در جا یه کار پیش بینی نشده رو انجام می داد . منم اولین نفری رو که روبروم آزاد دیدم چسبیدم بهش .. ووووویییی چه سینه هایی داشت ولی نمی خواستم به خودم بقیولونم که از سینه های نغمه جونم تازه تره . پوستش به سپیدی پوست بدن نغمه نبود . دو تا دستامو گذاشتم رو سینه هاش . نوک سینه هاشو هم میذاشتم توی دهنم . واسه این که این حرکت واسش یکنواخت نشه کف دستمو گذاشتم روی کسش . حس کردم که این کارام براش هیچ هیجانی نداره . یا این که نمی خواد قبول کنه که یکی که نصف اون سن داره بتونه اهل حال و این بر نامه ها باشه و نوعی غرور در خودش احساس می کنه . در هر حال من به کارم ادامه دادم .. -اسمتون چیه ؟/؟ -من لیدا .. ببینم تو همیشه این جور خشک حال میدی .. گفتم بهتره که یه  چشمه واسش بیام هرچند بازم از این جور حرف زدنش خجالت کشیده احساس غریبی می کردم . دیگه نمی دونستم باید چیکار می کردم . نغمه رو هم در میون هشت نفر دیگه که پراکنده شده بودند گم کرده بودم . اصلا معلوم نبود زنا کجا رفتن .  بهنوش و بهناز اونجا بودند که گاهی این اونو با کیر مصنوعی می کرد گاهی هم اون اینو . دستمو دراز کرده گذاشتم پشت پای لیدا و از زانو به پایینشو به طرف جلو خم کرده و و اونو که می رفت بیفته بغلش کرده دو تایی مون افتادیم رو زمین . تا خواست  سر و صدایی کنه و بفهمه چی شده دو دستی افتادم به جونش . طوری به سرعت اندامشو می بوسیدم که اجازه فکر کردن پیدا نکنه . چهار تا از سر انگشتامو فقط به روی کسش می مالوندم بدون این که به این فکر باشم  که انگشتامو بفرستم توی کس . اون فقط داشت ناله می کرد . کسش لحظه به لحظه خیس تر و رو غنی تر می شد و همین خوشحالم می کرد .. . می خواستم لیدا حس کنه که منم توانی دارم و منودست کم نگیره .. -اوووووخخخخخخ دختر .. چرا انگشتاتو نمی کنی توی کسسسسم . بکن .. بکن معطل چی هستی .. -زوده هنوز زوده .. تو مگه دلت نمی خواد بیشتر حال کنی . بیشتر لذت ببری . پس بذار این کیف کردن تو طول بکشه . بذار یه زن همیشه در حس و حال باشه . دویدن و نرسیدن دویدن و نرسیدن .. آب شدن و  تموم نشدن .. این تیکه های لذت بذار وجودت رو بسوزونه . آتیش بده .. بالاخره هر وقت که وقتش شه اون انفجار آخررو میگم که شعله ورت کنه .. -نهههههه زیبا می خوام می خوام .. به من بگو تو پزشکی داری می خونی یا ادبیات .. با کس خشک من چیکار کردی .. کس من از اوناییه که به همین آسونی ها اشکش در نمیاد .. -من که دوستش دارم لیدا جون . کس خوشگل تو رو . یه حالت گرد فندقی داره . حتی اون سوراخ غنچه ایش مثل غنچه فندقه .. اصلا خود فندقه . اجازه هست ؟/؟ -مال خودت . نوش جونت . دهنمو گذاشتم روی کس ناز و ناب لیدا جون . اول خیلی خیلی آروم کسشو میک می زدم و می خوردم بعد یواش یواش سرعتمو زیاد تر کردم و بعدش به حداکثرش رسوندم دوباره سرعتو کم کردم . لیدا داشت همین جور جیغ می کشید و ناله می کرد . با هر ناله و فریاد اون زنا می گفتند کیر .. یکی می گفت کیر اسب داری می خوری ساکت شو دیگه .. هیشکی هم نمیومد طرف ما تا ببینه چه خبره و زیبا داره چیکار می کنه . کمی اعتماد به نفس بیشتری پیدا کرده بودم . با این حال هنوز زود بود که در مورد خودم و این که تا چه حد می تونم لیدا رو سر حال کنم قضاوت کنم . بعضی از زنا یا حتی مردا یه نقاط خاصی از بدنشون حساسیت بیشتری داره ولی اگه لذت سکس و هوس رو به جایی بشه رسوند که طرف خودشو در این عالم حس نکنه به هر جای بدنش که دستی بخوره حشری می شه . یک حس داغی از هوس اونو می سوزونه و من باید کاری می کردم که این احساس در لیدا به وجود میومد . واسه همین سعی کردم این پخش هوس رو از همین حالا شروع کنم . سعی کردم با اون مثل یه نوزاد بر خورد کنم .  با دستام همه جای تنشو لمس کنم ..  اون کاملا ساکت شده بود و منتظر بود که من چیکار می کنم با هر حرکتی منتظر حرکت بعدی من بود . حالا انگشتمو فرو می کردم توی کس لیدا و اون با هیجان دستمو می گرفت همون انگشتی رو که رفته بود توی کسش می لیسید ..... ادامه دارد ... نویسنده .... ایرانی 

0 نظرات:

 

ابزار وبمستر