ابزار وبمستر

ابزار وبمستر

به دادم برس شیطان 83

ببینم لیلا جان تو می خوای از کجا شاهد سکس من و  اعتماد باشی . می خوای بیای کنار ما حضور داشته باشی . اگه بدونی این کار تا چه اندازه روی اعتماد ممکنه اثر داشته باشه . شاید بر داشت بد کنه . اون حس و حال و هیجانی رو که می خواد بهت نده . -من در این مورد یه بار بهش گفتم . ولی عکس العمل خوبی نداشت . اولش تعارف می کرد و می گفت این کارا چیه . مگه میشه یک زن خودشو دو دستی تقدیم  زنای دیگه بکنه که چی ؟/؟ حالا که من نمی تونم شوهرمو ارضاش کنم یکی دیگه این کارو انجام بده . اصلا با ایمان ترین زنا این کارو انجام نمیدن . وقتی اون این حرفا رو می زد منیره لذت می برد . احساس آرامش می کرد . لیلا در های بهشت رو به روی خودم باز شده می دید . حس می کردکه قلمان ها .. یکصد مرد بهشتی با کیر های کلفت خودشون چشم انتظارشن  . نمی دونست  چرا حتی در مورد اون دنیا هم بیشتر برای مردا پارتی بازی می کنن . بیشتر از حوریا میگن . انگاری که  فقط مردا می تونن هزار تا زن داشته باشن و زنا باید به همون یه مرد قانع باشن . وقتی که فکرشو می کردکه  زنا باید تابع احکام باشن و واسه مردا سختگیری نیست آتیش می گرفت .  . - . واقعا بینش و فرهنگ شما قابل تحسینه . ظاهرا شما می گفتید که این جنبه اینو داره که شوهر شما اسیر زنای جوون تر و خوشگل تری نشه -خب این یک طرف دیگه قضیه هست . اما این طرف قضیه این که من در هر صورت خودمو قانع کردم که شوهرم با یک زن دیگه باشه . حالا جوون یا میانسالش به هر حال با یک زن دیگه هست . منیره حس کرد که این لیلا بد حرفی نمی زنه . -من اولش می خواستم جایی پنهون شم ولی در هر حال وقتی که فرهنگ سالم خودمو بهش نشون دادم و گفتم شاید این جوری احساس شهوت پنهان یا پنهان شهوتم بر گرده اون پذیرفت و گفت من در این مورد با تو هر گونه همکاری رو می کنم حتی اگه بخوام با صد تا زن هم باشم .. می بینی منیره . ایثار گری و عشق دو طرفه رو می بینی تا چه حده ؟/؟ -راست میگی لیلا جان . اون خیلی دوستت داره . ولی اگه تو هم تحریک شدی و دوباره به حال اولت بر گشتی زود تصمیم نگیر -برام دعا کن منیره . -خب حالا طرز دید زدن چه جوریه .. -شما قراره که سکسهاتونو در پذیرایی بزرگ انجام بدین . من میرم به اتاق خواب از گوشه در شما رو که فقط چند متر با من فاصله دارین می بینم . این جوری شما  منو نمی بینید و روی روحیه اعتماد جان هم اثری نداره . -خب اگه اون وجود و بوی تو رو احساس کنه و در روحیه اش اثر بذاره چی ؟/؟ ..منیره به خوبی می دونست که اعتماد زنشو شاید پشم کیرشم حساب نکنه و ار  اون آرسن لوپن هاست . در هر حال مخ لیلا رو کار گرفت .. لیلا هم در جواب بهش گفت اینجا وظیفه تو خیلی سنگین تره تو باید با عشوه گری یه کارایی بکنی که من حالم خوب شه . یه پاداش خوب هم پیش من داری .. چقدر دلم می خواد از نو جوون شم و یه حال و هوای جوونی داشته باشم -لیلا جون تو الآنشم هستی . بی خود خودت رو ناراحت نکن . اون پوست و گوشت و اندامی که تو داری خیلی از جوونای ما ندارن . خیلی دلم می خواد ریزه کاریهای تن لخت تو رو ببینم و اون وقته که می تونم بیشتر کار شناسی کنم . -فعلا روم نمیشه . یه چند جلسه که گذشت شاید این کارو کردم . شایدم اومدم طرف شما .. کاری کردم که اعتماد راضی شه که منو در کنار شما هم ببینه و هم حس کنه ..حس می کنم خیلی حرف زدم . حالا وقت اینه که عمل کنیم . بریم  دیگه خیلی دلم واسه  دیدن این صحنه پر پر می زنه . -لیلا جان می تونم یه چیزی ازت بخوام . ؟/؟ این یه توصیه برای بهتر شدن کاره . این که بتونی خیلی بهتر به نتیجه برسی ؟/؟ . اگه می تونی وقتی که داری بهمون نگاه می کنی کاملا بر هنه شی . وقتی کاملا لخت شی می تونی خودت رو به جای زنی حس کنی که داره زیر کیر شوهرت دست و پا می زنه . این جوری می تونی حس های زنده ای رو هم در خودت تازه کنی . -خیلی حرفای جالب و بجا و منطقی می زنی . حتما این کارو انجام میدم . باری اعتماد و منیره رفتند روی تختی که در فاصله سه متری لیلا قرار داشت . اون به خوبی شوهرش و منیره رو زیر نظر داشت . خودشو کاملا بر هنه کرده بود . منیره یه لباس خواب تور مانند یه سره تنش کرده بود که شورت و سوتین قرمز اونو خیلی خوشگل نشون می داد . گون کنده منیره که با یه شورت نازک فانتزی پوشش داده شده بود  خیلی گنده تر از اونی که بود نشون داده می شد . اعتماد هم با یه شورت به استقبال منیره اومده بود . انگاری حال و حوصله تشریفاتو نداشت . بوی عطر زن فضا رو پر کرده بود .. لیلا به فکر فرو رفته بود که خیلی کم پیش میومد که اون خودشو این جوری خوش عطر کنه . گاهی از عطر هایی که بر سر در زیارتگاهها و اطرافشون می فروشن استفاده می کرد و اکثرا بوی تند اونا سر اعتماد رو در می آورد . هر چند اون دیگه اون لیلای سابق نبود . اعتماد لباس خواب منیره رو بالا زد . این لباس خواب تور مانند مشکی بود . وقتی اعتماد اونو از سر منیره در آورد تن لخت و سفید زن بیشتر مشخص شد . ... ادامه دارد ... نویسنده .... ایرانی 

2 نظرات:

دلفین گفت...

داداشم عالیه

ایرانی گفت...

ممنونم داداش دلفین نازنین ! خسته نباشی ....ایرانی

 

ابزار وبمستر