ابزار وبمستر

ابزار وبمستر

به دادم برس شیطان 82

اعتماد با خودش می گفت عجب گوشتیه این . من با این چیکار کنم . اصلا نمی دونم چه حس و حالیه این زنه به من داده . می خوام بیفتم روش و اونو بکنم . اصلا بهش نمیاد حزب الشیطانی و نون رو به نرخ روز و جنده محجبه باشه . این از اون جنده های غیر اسلامیه که خودشو داخل ما جا زده . می دونم هم تیپ ماست . من خودم اینا رو بزرگش کردم . از اوناییه که هر چی بهش کیر بزنم سیر نمیشه . لیلا : اعتماد جان من و  منیره جان می خوایم چند کلام خصوصی به هم بگیم . . لیلا منیره رو با خودش برد یه گوشه ای و گفت ببین یادت باشه که من می خوام صحنه های سکس تو و اعتماد رو ببینم . -عزیز به نظرم میاد قبلا هم یه اشاره ای کرده باشی . حالا حضور ذهن ندارم . ولی اگه یه موقع حس حسادتت گل کنه و از من متنفرشی خوب نیست . -نه مطمئن باش که همچه اتفاقی نمیفته . می خوام ببینم شاید یه شوکی هیجانی در مون به وجود بیاد .غریبه نیستی یه حقیقتی رو بگم که من چند تا فیلم سکسی رو هم دیدم تاثیری نداشت -خواهر لیلا تو گناه نکردی ؟/؟ -نه چون برای امر خیر و رفع مشکل بود احساس کردم که نباید ایرادی داشته باشه . به خاطر همین با یکی از خواهرانی که اگه مرد بود آیت ا.... می شد صحبت کردم و اون گفت  هم مباحه و هم جایز و می گفت که خودش در مواردی از این کارا می کنه .. منیره داشت شاخ در می آورد -پس چرا خودشون فتوا صادر می کنند که مستهجن و حرامه . البته این که زنه ولی در هر صورت .. من چی بگم . -خواهر جان نمیشه واسه هر چیزی که فتوا صادر کرد و اونو فاش کرد . الان در شرایطی اگه شوهره بره سفر یا غیبش بزنه بر نگرده .. زن می تونه زیر سبیلی یه کارایی بکنه تحت شرایط خاصی .. الان بری از هر شیخی سوال کنی دستشو رو نمی کنه .. خلاصه منیره و لیلا منتظر شدند تا داداش لیلا که اونم یکی از اون آخوندای قهار کله گنده و شکم گنده بیاد و اونا رو صیغه کنه .. داداشه اومد یه چهره متوسط الجذابی داشت . اسم داداشش هم بود عابد خان .. تا منیره رو دید دست و پاش لرزید .. به خواهرش لیلا گفت تو چرا می خوای زندگی خودت رو خراب کنی . این زنان اگه گردن بیفتند ول کن نیستند . به ترفند هایی میخ میشن . اصلا از کجا معلوم که بار دار نشه و کاری نکنه که اعتماد اونوعقدش کنه .. من یکی صیغه بیشتر از یک هفته نمی خونم . -اتفاقا داداش ! منم می خوام همون یک هفته ای صیغه اش کنم . وقتی این موضوع رو با منیره در میون گذاشتند خود منیره گفت من حرفی ندارم ولی ممکنه دو شب از این هفته  رو من باشم خونه وروزهم  بچه هام هستن و تازه سرکار هم دارم . منیره این حرفو به این خاطر زد که از اون طرف هوای کبری رو هم داشته باشه و شایدم سلمان بخواد باهاش حال کنه .. یه جای خالی برای خودش باز کرده بود . عابد خان می خواست هر طوری شده خودشو توی دل منیره جا کنه .. واسه همین یک برای هفته ای دو عدد سکه طلا نوشت و مقداری جزیی پول .. لیلا عابد رو به کناری کشید و گفت داداش با توجه به مدت کم فکر می کنی مهریه تا این حد ضروریه ؟/؟ اصلا توافقیه -خواهر الان رسم اینه . تازه به نظرم زود تر شررو بکنی بهتره . .. عابد در دلش می گفت خواهر کس خل  و داماد کس دزد من کمی هم به فکر من باشین که با این زن اکبیری که توی خونه دارم و جانمازرو آب می کشه و بیشتر وقتا در حال عبادته کیرم همیشه گرسنه هست و هر وقت میره غذا بخوره نیم سیر بر می گرده . عابد منیره روبه بهونه این که در مورد این مسائل یه کار خصوصی داره اونو به یه گوشه ای برد و گفت خواهر من هواتو داشتم برای یک هفته یکصد هزار تومان وجه نقد و دو عدد سکه طلا نوشتم .. منیره اصلا به فکر پول نبود . با دمش داشت گردو می شکست . یه نگاهی به چشای عابد انداخت ودید که چه جور کس طلبانه داره به اون نگاه می کنه . این از اون آخوندایی بود که  هنوز کس حرامی رو دشت نکرده بود با حسرت به داستانهایی که دوستان صمیمی اش از کس زنیهایی که کرده و تعریفشو می کردند گوش می داد و خودش چیزی برای گفتن نداشت . منیره او رو گوشه تر کشوند و گفت ظاهرا آقا ی عاقد اون لحظاتی که می خواد خطبه بخونه بر آدم محرمه . لباشو به صورت حاجی چسبوند وگفت هفته دیگه که مدت به سر اومد جبران می کنم . منیره از اونجا دور شد ولی عابد در حالی که به صورت و اون ریش بوس کاری شده اش دست می مالید رفته بود به عالم رویا .یعنی میشه هفته بعد که اون دو تا از هم جدا شدند من و منیره با هم باشیم ؟/؟ خسته  شدم از دست زنم که شورتش اندازه نصف پیژامه میشه ... ادامه دارد ... نویسنده ... ایرانی 

2 نظرات:

دلفین گفت...

داداشم داستانها عالی بود خسته نباشی

ایرانی گفت...

با سلام خدمت داداش دلفین عزیز !شما هم خسته نباشید . با درود : ایرانی

 

ابزار وبمستر