ابزار وبمستر

ابزار وبمستر

حالا می خوام بدهکارباشم

من و فرشته زندگی خوبی داشتیم . با هم قرار گذاشته بودیم که تا یه سال اول رو بچه دار نشیم .  من و اون با عشق از دواج کردیم . من کار مند بودم و اونم دبیر دبیرستان . دو سال ازش بزرگ تر بودم .  دو تایی مون پس انداز و کمک های خونواده رو رو هم گذاشتیم و یه آپارتمان خریدم اشتراکی . وقتی که باهاش آشنا می شدم اونو دختری خیلی محجوب دیدم . دختری که  می خواست باهام حرف بزنه خجالت می کشید . می گفت تا حالا با پسری گرم نگرفته . منم به دروغ گفتم اتفاقا منم تا حالا یه دختری اظهار عشق و علاقه نکرده و رابطه خاصی باهاش نداشتم . حس کردیم که می تونیم با هم خوش باشیم . یه مرد اگه می خواد زندگیش محکم باشه و هیچ بادی پایه های زندگی مشترک اونو نلرزونه نباید به دیدن زن دیگه ای بلرزه .   من و فرشته به هم اعتماد داشتیم ولی هر وقت که با هم به یه میهمونی می رفتیم یا مجلس عروسی همون احساس قبل از از دواج بهم دست می داد . دوست داشتم مجرد باشم و با یه دختر دیگه رابطه جنسی بر قرار کنم . مخصوصا وقتی که اون لباسا رو بر تن زنان می دیدم . تا این که یه روزی دیدم که فرشته به من میگه که مهمون داره و یکی از دوستاش از شوهرش جدا شده و دو سه روزی رو می خواد مهمون اونا باشه . وقتی این حرفو زد اولش غصه ام شد . اعصابم ریخت بهم . چون من عادت داشتم هر شب که فرشته مو می کردم چه به مرحله انزال می رسیدم و چه این کارو نمی کردم زیادی خودمو ضعیف نکنم .  ولی وقتی که فروزان که همسن فرشته بود اومد به خونه مون  به زحمت کاری می کردم که به اون خیره نشم . همون لحظه اول دستشو به طرف من دراز کرد و گفت از آشنایی با شما خوشوقتم . خیلی دلم می خواست در مراسم از دواج شما باشم من دو سالی بود که در اروپا بودم . واقعا فرشته جان خیلی خوش سلیقه بودن همون جوری که گفته شما خیلی خوش تیپ هستید و رفتار و طرز بر خوردتون یه حالت جنتلمنانه داره -به همین زودی متوجه شدین ؟/؟ -من مردا رو  ازاین نظر خوب می شناسم . همون چند لحظه کافیه . -شما هم خانوم جذابی هستید . .. بیشتر حرفامونو زمانی زده بودیم که فرشته رفته بود از آشپز خونه چیزی درست کنه برای ما بیاره . یه پیراهن یه سره به رنگ سبز پسته ای تنش بود که   نصف قسمت کمرشو لخت نشون می داد . چه پوست سفید و ظریفی داشت . با اون نگاههاش آتیش به جونم زده بود . فروزان و فرشته گرم صحبت شده بودند . وقتی که شام خوردیم  دو تا زن رفتن که با هم گپ بزنن . از قرار معلوم فرشته نمی خواست شبو پیش من بخوابه . برای منم فرقی نمی کرد . تمام فکر و ذهنم متوجه فروزان بود . زنی که از همسرش جدا شده باشه وقتی که حشری شه خیلی راحت می تونه خودشو در اختیار مرد دیگه ای بذاره . اینو همه مردا میگن و خیلی از زنا و تجربه هم اینو ثابت کرده و کسی هم نمی تونه ایرادی بگیره . زن هم مثل مرد نیازی داره و باید بر طرف شه .. از این پهلو به اون پهلو می کردم . دم صبح که داشتند اذان می گفتند فرشته اومد پیش من خوابید -عزیزم بیداری .. ؟/؟ -چی شد خسته شدی ؟/؟ -نه باور کم فروزان از سر شب تا حالا بهم میگه که بیام پیش تو .. تازه الان به زور قبول کردم .حرفامون تموم شد و اومدم  -دست شما درد نکنه .. نمی دونم چرا زنم خیلی نگران و ناراحت بود و منم کم حوصله که سکس نکردیم . روز بعدش و پس فرداش تعطیل بود  و ما سه تایی می تونستیم دور هم باشیم . فروزان برای کاری رفته بود بیرون . فرشته هم بهم گفت که نوبت آرایشگاه داره و باید بره . -عزیزم صبر می کردی فروزان بر می گشت و با هم می رفتین -پارسا جون تو که غریبه نیستی .. جایی هم که نمیری . می شینه سرشو با ماهواره گرم می کنه تا من بیام . اون از خونه رفت بیرون . آخه جایی که اون می رفت دو ساعت فقط رفت و بر گشتش بود . معلوم نبود چه مرضی داشت که از شرق تهران باید می رفت به غربش تا دستی به سر و روش بکشه . .. ولی رویاهای عجیبی داشتم این که من و  فروزان تنها باشیم و من بتونم یه کاری بکنم . خیلی با هم گرم گرفته در مورد خیلی چیزا با هم حرف زده بودیم ولی با این حال نمی دونم چرا یه ناراحتی خاصی رو در فرشته حس می کردم . انگاری داشت رازی رو از من مخفی می کرد . نمی دونم ولی فقط بد جوری فکر این فروزان منو به خودش مشغول کرده بود . بلافاصله بعد از رفتن فرشته , فروزان اومد خونه . وقتی مانتوشو در آورد و بلوز دامن تنشو نشونم داد ازم پرسید چطوره .. نمی دونم چرا می خواست آتیش به جونم بزنه . یعنی داشت امتحانم می کرد ؟/؟.. -پارسا جون فرشته جون کوش .. جریانو براش تعریف کردم ..  پس تا اون بیاد یه دوشی بگیرم ؟/؟ عجب کاری کرده ها صبر می کرد منم باهاش می رفتم . اون تا سه ساعت دیگه بر نمی گرده . تازه اگه سر موقع نوبتش بشه . امروز خودم برات غذا درست می کنم ..  وقتی گفت می خواد حموم کنه به رسم آدمای جنتلمن ازش فاصله گرفته رفتم اتاقم . فرشته یه حوله نو بهش داده بود که مثلا بهداشتی کار کنه . رو تختم دراز کشیدم که دیدم  با پشت دستش به در باز می زنه .. وااااااییییییی با یه شورت و سوتین کنارم وایساده بود . -ببخشید پارسا جان شما ژیلت یا همون خود تراش دارین ؟/؟ .. زبونم بند اومده بود . چرا با این وضع اومده بود سراغم . چرا این قدر راحت ؟/؟ درسته یه مدت بود خارج از کشور ولی بر خورد ها دیگه نباید تا این حد راحت باشه . -بله الان برات میارم .. من نمی دونم اون هنوز  از این خود تراش ها استفاده می کرد ؟/؟ الان بهترین وقتش بود که یه خودی نشون می دادم . -ببخشید اگه مایل باشین من می تونم کمکتون کنم ؟/؟ منتظر بودم که عصبی بشه و یه حرف بدی بزنه یا متلکی بگه و بگه نه ..-ممنونم میشم اگه این کارو بکنی . آخه من قلق این مدلشو ندارم .. ووووویییییی این دیگه از کجا اومده بود منو از رو برده بود .. باهاش رفتم توی حموم -ببینم یه عبا و عمامه هم به تن و سرت می کردی بد نبود . آخه ازگرما خفه نمیشی ؟/؟ من و تو که غریبه نیستیم . اینجا که نامحرم نیست .. تا سر شورت همه رو در آوردم . یه آب کف درست کرده و بهش گفتم دستاشو ببره بالا .. چه زیر بغل برق انداخته ای داشت . معلوم نبود انگاری ما رو گیر آورده بود . داشتم به این مشکوک می شدم که کوسش می خاره .. آخه  به این زیر بغل لطیف و براق تیغ انداختن یعنی پوست لطیف و قشنگشو خراش انداختن . اگه رو کون تپلش هم یه تیغی مینداختم بد نبود . هز چد فکر کنم اگه سراغ کسش هم می رفتم اونجا هم صاف و برقی بود . نمی دونم چی شد که  سوتینشو هم در آورد . می خواست سینه های درشت و سفیدشو نشونم بده . شایدم اون دلش پاک بود و اصلا خیال خاصی در سر نداشت و این حرکات براش عادی بود ولی من دلم می خواست که به مرحله غیر عادی برسه . در همین لحظه از بیرون موبایل فروزان زنگ می خوره .. گوشی دم در حموم بود . -مثل این که فرشته جانه -بهش نگو من تو حمومم -حواسم هست . نمی خوام بر داشت خاص بکنه .. -الو سلام فرشته جان .. چی ؟/؟ خیلی شلوغه شاید تا  دو ساعت دیگه هم نوبتت نشه ؟/؟ ببین نگران نباش آشپزی امروز با من .. از این بهتر نمی شد . یعنی زن من تا چهار ساعت دیگه خونه نمیومد . من باید این فروزان رو یه کاریش می کردم . وقتی خود تراش رو داد به دستم تا لا پاو قسمت کسشو ردیف کنم فقط با تعجب نگاش می کردم . می خواستم یه چیزی بگم که زبونم بند اومده بود . تازه چیزی هم واسه گفتن نداشتم . ماتم برده برد . قبل از از دواج خیلی ها رو گاییده بودم . اعم از بی شوهر و شوهر دار و جنده و تمیز .. ولی هیشکدومشون منو این جوری از رو نبرده بودند و راحت بگم میخکوبم نکرده بودند . نکنه فکر می کرد که زنمه . تازه یادم نمیاد فرشته حتی یه بار ازم خواسته باشه که موهای کسشو بتراشم و اصلاح کنم . شورته رو کمی پایین کشیدم . مثلا ادب و احترام را رعایت کردم -خب عقلت نمی رسه همه رو بکش پایین دیگه .. شورت رو کشیدم پایین . -من باید یه دستی به دورش بزنم که هر جا سیخ می زنه باید اونا رو تیغ بزنم .. -خجالت نداره مرد . من باید خجالت بکشم  . چقدر واسه ما ناز می کنی . حواسم پرت شده بود ولی این کسش همه جا نرم بود انگاری که همین امروز برق انداخته شده . با این حال دستمو گذاشتم رو کسش و لبه هاشو به دو طرف باز کردم . چهار تا انگشتامو رو کسش می کشیدم تا ببینم درجه لغزندگی کسش چه جوریه .. جاده سریع خیس و لغزنده شده بود . فروزان چشاشو بسته بود . اون دست آزادمو کشید و اونو دور کمرخودش حلقه زد و صورتشو به صورتم چسبوند . اون دست  رو ی کس هم از جاش حرکت کرد و مجبور شدم بذارم رو سینه اش . چه اجبار شیرینی ! -پارسا راستی راستی  به تو هم میگن مرد ؟/؟ -عزیزم من زن دارم . فرشته دوست قدیمته -باشه مگه چیزی ازش کم میشه ؟/؟ از تو هم چیزی کم نمیشه . اگرم بشه در جا جبران میشه .. .. وای وای امان از دست این فروزان . فکر کنم یه دونه شوهر اونو ارضاش نمی کرد حالا راحت تر می تونه کاراشو پیش ببره . الان که خودش دلش می خواست باید اونو می گاییدم . بهترین و بی دردسر ترین موقع بود که فرشته هم متوجه نمی شد و راحت می تونستم سر زنم کلاه بذارم . .وگرنه اگه اون متوجه جریان می شد دیگه هیچ جور نمی شد جمع و جورش کرد . یا طلاقم می داد یا تا آخر عمر ازم امتیاز می گرفت . حموم گرم و بوی خوش بدن فروزان یه شعله فروزانی رو فرستاد به زیر کیر من که تمام وجودمو داشت آتیش می زد . لبامو از رو لباش گذاشتم رو سینه هاش . از پایین سینه هاشو شروع کردم به خوردن تا به نوکش رسیدم . باورم نمی شد که هوس در زن واقعا اونو تا چه حد از خود بی خود می کنه که به دوست قدیمی و یار جون جونی خودش خیانت می کنه .. از این فکر خودم خنده ام گرفت . من که شوهر و شریک زندگیش بودم داشتم به اون خیانت می کردم رفاقت کیلویی چند ؟/؟ کف صابون و ژیلت و هر چیز مزاحمی رو که دور و بر داشتم انداختم به یه کناری و شروع کردم به حال کردن اساسی با فروزان جون . انگشتامو کردم تو کسش و با سرعت اونو توی کسش می گردوندم و گاهی ورود و خروج می دادم . لباشو گاز می گرفت جیغ می کشید چشاشو گرد می کرد . آخ که  ناز و اداش منو کشته بود . می دونستم که فیلم هم بازی نمی کنه چون کس خیسش داشت داد می زد که هلاک کیر منه . دست از سر نقطه حساسش ور نمی داشتم و همین جور داشتم به حرکتم ادامه می دادم . یه آهی کشید و برای چند لحظه ای ساکت شد . نمی دونستم ار ضا شده یا نه ولی  اونو که  تسلیم من شده بود کاملا رو زمین صافش کرده پاهاشو باز کردم وبعد از این که شورت نازنینو در آوردم کیرمو اول با چند حرکت روی کسش مانور داده می خواستم ببینم عکس العملش چیه . درجه رضایت و بیداری اون تا چه حده -بکن ..بکن .. اون اینو خیلی آروم و با لبایی که  خیلی آروم باز و بسته می شد به من گفت . منم خیلی با متانت و آرامش سر کیرمو به دو تا لبه سمت راستی و چپی کسش مالیده و از وسط راهم گرفته رفتم تا ته کس . -آخخخخخخخخ وووووووییییییی بکش عقب بده جلو .. تند تر .. بیشتر .. وای دلم رفت .. آتیشه آتیشه آتیش .. بکن بکن .. اصلا بهم نمیاد همین پنج دقیقه پیش ارگاسم شده باشم بازم می خوام این کس بی حیا بازم می خواد . صاحب این کیر بی فکر یا صاحب بی فکر این کیر کمرفروزانو داشت و به تندی اونو می گایید .. آب کیر بدون اجازه من راه افتاد طرف کسش -وااااااایییییی چیکار کردی .. عیبی نداره بریز بریز خالیش کن ..هر چی بشه نگران نباش .. ولم نکن ... حس کردم که چندین کیلو سبک شدم . چه آرامشی به آدم دست میده وقتی آب کیرشو خالی می کنه . اگه بلا فاصله در همون لحظه به گاییدن ادامه بدی یه حس قلقلک تند فشاری با اصطکاک رو در کیرت حس می کنی و بهترین کار اینه که حداقل بعد از انزال یک یا دو دقیقه صبر کرده شه بعد به گاییدن ادامه بدیم هر چند برای بیشتر مردا حالی نمی مونه . ولی من این کار را ثانیه هایی بعد شروع کردم چون فروزان بهم چنگ انداخته بود رهام نمی کرد . ار ضا شدن یک باره اون و من دیگه این قسمت از سکس ما و گاییده شدن فروزان رو طولانی کرده بود . نیم ساعت کشید تا تونستم ارضاش کنم . یه دوشی گرفتیم و رفتیم بیرون . هنوز دو ساعت نشده بود . -چیه پار سا خسته شدی ؟/؟ بریم تو رختخواب -فروزان فرشته مشکوک میشه .-پس رو زمین تشک پهن می کنیم . این زن دست بر دار نبود و تا آخرش ما رو رسوا نمی کرد ولمون نمی کرد . راستش با اون تیپ بعد از حمومی که زده بود و سه سوته یه حالتی به موهاش داد که همه رو پشت سرش جمع کرد و با اون دامن فانتزی که بعدا متوجه شدم زیرش شورت هم نداشته دیگه حسابی منو به طرف خودش کشونده بود . این بار اون افتاد رو من و تا می تونست منو از این سمت به اون سمت گردوند . -خیلی با حالی پار سا اصلا سیر نمیشم اگه تا صبح هم بخورمت سیر نمیشم .. هیچ مردی تا حالا نتونسته مثل تو منو سر حالم کنه . دلم می خواد همیشه اینجا پیش فرشته بمونم . یک آن خودمو رسوندم به پشتش و کیرمو به طرف سوراخ کونش هدف گرفتم . با کمال میل و لذت پذیراش شد . چه خوب و با حال رفت تو سوراخش . منتظر درد کشیدنش بودم یه اوف و ایفی هم کرد ولی چقدر چسبید .. هم کیرم چسبید هم به من چسبید . دیگه از این مملی تر نمی شد . -ببینم از کون دادن بدت نمیاد ؟/؟ -چی میگی پار سا کلاس داره . الان در غرب بهش میگن آنال سکس . مردای اونجا هم عاشق کون کردنن . .. دیگه ازش نپرسیدم که تو اونجا کون هم دادی یا نه . چون هم از سوراخ دهنش معلوم بود و هم از سوراخ کونش . یه جای کار کیرم انگاری توی کون اون قفل کرده بود که همون باعث شد که آبمو خالی کنم . فقط برای چند دقیقه داشتم به کس و کونش نگاه می کردم . سوراخ کونی که اگه کیر اونو بازش می کرد تا رو به جلو حرکت کنه گشاد می شد . کس تپل و برق انداخته ای که از وسط خیلی کوچولو نشون می داد و اون چاک بین دو تا لبه انگاری محو شده بودند . سینه های درشتش که تقریبا حالت دوشیزگی و بکر بودنشو حفظ کرده بود . صورت قشنگ و سفید و موهای مشکی و بلندش .. اندامی که شاید هفتاد کیلویی می شد. گوشی من زنگ خورد که عیال گفت یک ساعت دیگه خونه هست . در این یک ساعتی نیم ساعتشو گفتیم که من و این خانومی توی بغل هم مثل عاشق و معشوقا راز و نیاز کنیم . .. اصلا حواسم نبود راستش انتظارشو نداشتیم . در باز شد و فرشته وارد شد . نمی دونستم کدوم طرف فرار کنم راستش من با شورت بودم و اون هم شورت پاش بود . رفتم زیر ملافه خودمو قایم کردم ولی فایده ای نداشت . انگاری دنیا رو سرم خراب شده بود . هر چی کیف کرده بودم از دل و دهنم در اومد . فرشته سرشو انداخته بود پایین و خیلی سریع سرشو بلندکرد . دنیایی از غم در چهره اش موج می زد .. فروزان یواش در گوشم گفت ناراحت نشو اون از اول همه چی رو می دونست . سر در نیاوردم چی میگه..  ادامه داد . -دو تایی مون با هم برنامه چیدیم .. ادامه نداد . فرشته اومد بالا سرمون که زیر ملافه قایم شده بودیم . -پارسا خیلی دلم می خواست زیر بار ش نری ولی تو هم به من ثابت کردی که شما مردا همه از یه قماشین . فکر کردی اون وقتی که بهم گفتی عاشقمی و اولین زن زندگی تو هستم حرفاتو باور کردم ؟/؟ با خودم گفتم حتما از دواج کنی می خوره تو سرت . چون یه مرد مبادی آداب و  منطقی و خوش صحبت بودی حس کردم می تونی بعدا وفا دار هم بشی .. من الان با تو چیکار کنم ؟/؟ از دوستم گله ای ندارم . ببینم من اگه بخوام تلافی کنم من اگه خیانت کنم تو چه حالی میشی . به من بگو . من و فروزان با هم این بر نامه رو تر تیب داده بودیم .  من بهش یه بدهی داشتم .  چند روز بعد از این که ازش یه چیزی خواستم و بهم داد خواستم به نحوی بدهی اونو بدم . پسر خاله امو که مثل داداشم بود و حتی خود داداشمو بهش معرفی کردم گفت من دیگه فعلا طلبمو نمی خوام به حسابم بنویس .. تا این که وقتی عکس ازدواجمو براش ایمیل کردم و تو رو دید درست در لحظاتی بود که می خواست از شوهرش جدا شه .. اون تو رو به عنوان طلبش از من خواست . فقط برای یک بار .. -تو چه بدهی بهش داشتی ؟/؟ -بالاخره آقا مرده ما به حرف اومد . .. منم مثل هر دختر دانشجوی دیگه ای نیاز داشتم هوس داشتم اون دوست پسرش خیلی خوش تیپ و باحال بود . می دونست که عاشقش نیست و میره دنبال دخترای دیگه .. ازش کمک خواستم و اونم دوست پسرشو فرستاد سراغ من .. البته اون مربوط به وقتی بود که تو در زندگی من نقش نداشتی پس من به تو خیانت نکردم ..... حالم طوری بد شده بود که اون متوجه شد .. -ببین تو حتی اون تو قع رو در زمان قبل از آشنایی من  نداشته که من برای خودم باشم اون وقت به من حق نمیدی که از خیانت تو ناراحت باشم ؟/؟ اگه امروز در مقابل اصرار فروزان بی خیال می شدی شاید اون دست از تو بر می داشت . اشک از چشای فرشته سرازیر شده بود ولی من همچنان به مردی فکر می کردم که فرشته رو قبل از آشنایی با من از کون کرده بود و یه  جوری ارضاش کرده بود . -مرد خود خواه عوضی بی شعور ! روکردم به دوست زنم -فروزان خیلی نامردی . چرا با من این رفتار رو کردی . -ما با هم حال کردیم پارسا جون .  فرشته جون ناراحت نشو مردا همه شون همین طورن . تو هم بی خیال باش . مثل خودش -من نمی تونم مثل اون عوضی باشم . -ببینم می تونم یه خواهشی ازت بکنم ؟/؟ -چی می خوای . تو که همه چیز منو ازم گرفتی -حالا که با پارسا خوب نیستی .. حداقل یه بار دیگه اونو به من بدی .. یه بار دیگه باهاش حال کنم . هیچ مردی رو مثل اون ندیدم . خوش به حالت فرشته . کاش اون شوهرم بود . -تو دیگه ازم طلب کار نیستی -حالا می خوام بدهکار شم . می تونم یه مرد خوب برات جور کنم ..  فرشته دستشو آورد بالا که بذاره زیر گوش فروزان . فوری از جام پا شدم و به سرعت عجیبی زنمو هل داده نذاشتم این کارو بکنه -فرشته اون مهمون توست .. -من رو حرفم بودم و بدهی مو دادم .. فروزان در حالی که به من چشمک می زد و بوس می فرستاد رفت قبلش بهم گفت بعدا می بینمت . من و زنم تنها موندیم رفتم طرفش . منو از خودش می روند -فرشته منو ببخش .. -نمی دونم هرچی فکر می کنم که بی وفایی بد تره یا بی اعتمادی نمی دونم کدومشو بگم . ولی می دونم اگه گذشت زن نبود اون باید روزی صد بار شوهرشو می کشت . -حالا تو بیا منو بکش . ولی تو هم به من دروغ گفتی .. -من بهت خیانت نکردم . منم انسانم . -منو ببخش.تو یک فرشته ای عزیزم .. یک انسان به تمام معنا .. کسی که رو حرفش رو قولش هست . این چه شخصیتیه که تو داری . الان زمین و آسمان به فر مان خدا در برابرت به خاک افتاده تحسینت می کنند . من در مقابل این عظمت چی می تونم بگم . دست و پاتو می بوسم .. خلاصه منو بخشید . اینو هم بهش قبولوندم که خودشم یه نموره ای مقصر بوده .. یه دوشی گرفتم و قرار شده بود بریم توی رختخواب مراسم آشتی کنانو بر گزار کنیم که موبایلم که رو ویبره بود زنگ خورد .. ای وای شماره فروزان بود .. فرشته رفته بود دستشویی -فروزان زندگی منو خراب نکن .-ببین عزیزم من دارم  یه آپار تمان می خرم . نگران نباش .. از این به بعد میای به آپار تمان من .. -ببینم به من نوبت میدی . -عزیزم قول میدم فقط مال تو باشم . اون چیزی رو که امروز نشونم دادی  طوری سر حالم کرده که نمی خوام مال کس دیگه ای رو ببینم .. -باشه بعدا حرف می زنیم .. چون صدای باز شدن در دستشویی رو شنیده بودم . با این هیجان که آن سوی سکس با فرشته سکس با فروزانی هم وجود داره به اتاق خواب و نزد همسرم رفتم تا اونو که خودشو به زیبا ترین وجهی آراسته و خوشبو کرده بود در آغوش بکشم . ... پایان ... نویسنده ... ایرانی 

0 نظرات:

 

ابزار وبمستر