ابزار وبمستر

ابزار وبمستر

پسران طلایی 11

سه بر هنه در یک اتاق بدون این که سکس به نهایتش برسه . سینا با این که به ملیسا گفته بود می خواد باهاش همکاری کنه ولی می دونست که یک زن وقتی به یه درجه ای از نیاز برسه دیگه  کنترل فکرش از دستش خارج میشه از این که بخواد نیاز هاشو بسپره به کسی که ازش دوره . مگر آن که ایمان و اراده اش فوق العاده قوی باشه . اون اینو در ملیسا نمی دید ولی دیگه خیلی بی تاب و کم حوصله شد . حس می کرد که باید بجنبه . کف دستاشو رو شونه های ملیسا می گردوند . ملیسا با نوازش دستای سینا حس می کرد که گرمای خاصی به تمام تنش نفوذ کرده . یه هیجانی که نمی تونست تحملش کنه . هنوز  حرکات سینا به اوجش نرسیده بود .. نه من باید تصور کنم که جمشید همسرم داره این کارو باهام می کنه .من باید مهشید رو از رو ببرم . دستای سینا رسیده بود پایین تر .  حالا رو کونش قرار گرفته بود . مهشید هم با چشایی خمار در حالی که دستاش رو کسش بود به صحنه نگاه می کرد . کیر سینا از نظر اندازه بر گشته بود به حالتی که در دهن مهشید بود و واسش ساک می زد . یواش یواش با کون ملیسا ور می رفت . با این که از فشار دستش کم کرده بود ولی ملیسا از تماس دستای سینا حشری شده بود . به مغزش فشار می آورد .. به خودش تلقین می کرد که اهل خیانت نیست . مدام این جمله رو در ذهنش تکرار می کرد من بهش وفا دارم . فکرشو می برد به اون دور دورا . به زمانی که با شوهرش درددل می کرده .. من و اون با همیم . اون بر می گرده منو به اوج می رسونه . روی مهشیدو کم می کنم . همش میگه حرف حرف منه .. -ملیسا خوابت که نبرد .. . ملیسا صدای مهشید  رو به خوبی می شنید .. هم خواب داشت و هم هوس .. چند ثانیه ای کشید تا بتونه بر خودش مسلط شه و طوری جواب دوستشو بده که  متوجه بی حالیش نشه . -مهشید خوابم گرفته خسته ام . من اگه بخوابم ایرادی که نداره .  -اگه خوابت می گیره بخواب . ولی من جات بودم زیر این کیر می خوابیدم . نمی دونی چه صفایی داره . تا چند روز دیگه خوابت نمی گیره . به  اون خوابایی میری که انگار والیوم 10 خورده باشی .. بی اختیار می خندید -مهشید مسخره نکن تو که خمار تری .-من خودمم دارم میگم . من که ادعایی ندارم تو مدعی هستی هوس نداری -خب ندارم دیگه می بینی که بی خیالم .. سینا دیگه جوش آورده بود . به زحمت بر خودش مسلط بود .  به خودش می گفت ای شیرین کجایی ؟/؟ به همون تو قانعیم . این کیر من فقط دلش می خواد بره به یه سوراخی . هر چند کیرش به دهن مهشید رفته بود ولی دوست داشت این سوراخ وسط بدن ملیسا یا مهشید باشه . دوست داشت بالاخره ملیسا رو شکستش بده . مهشید : آقا سینا ما گفتیم مجازی کیرت رو وارد کس دوستمون نکنی . دیگه نگفتیم که خیلی راحت باهاش راه بیای . تو الان داری کار ناظر جلسه امتحانو می کنی که اجازه میده بچه ها راحت تقلب کنن . این بی عدالتی در حق منه . سینا جان از تو این انتظار رو ندارم . به نظرمیاد خیلی عادل باشی . چیه اون هوات رو داشته می خوای جبران کنی ؟/؟ ..ملیسا : مهشید ساکت باش ..برام شکست و پیروزی معنا نداره .تو داری این قدر به این مسئله اهمیت میدی . واسه من فرقی نداره . من اگه به هوس بیام خودم از سینا جون می خوام کیرشو فرو کنه توی کسم .. مهشید از جاش بلند شد و کف دست سینا رو گرفت و اونو به چاک کون دوستش رسوند . خوب کف دست پسر رو منطبق بر کس کرد .. - حالا مثل پسرای خوب کسشو می مالی . همین جوری بمال . ملیسا چون نمی تونست لباشو بجوه و از هوس به خودش فشار بیاره از داخل با دندوناش زبونشو گاز می گرفت . انگشتای سینا به صورت خوابیده و طولی روی کس در حرکت بودند و گاهی بین دو لبه کس و از راه شکاف یه سانتی رو به کس نفوذ می کردند .. -مهشید جان  مجوز گاییدن با کیر رو ملیسا جان باید به من بده ؟/؟ در مورد فرو کردن انگشت به کس هم ایشون باید دستور بدن ؟/؟ ..سینا عمدا اینو از مهشید پرسیده بود . می دونست که اگه این کارو کنه ملیسا حشری تر میشه و می خواست توپ رو بندازه توی زمین مهشید . مهشید هم که کرم کار بود و کیر بر افراشته سینا رو که دید حس کرد که می تونه به برد خودش امید وار باشه و حس کرد  که سینا ته دلش  می خواد دوستشو به آتیش بکشه گفت ..-اتفاقا من می خواستم الان بهت بگم . فقط در مورد فرو کردن کیرت به کس باید از این خانوم مجوز بگیری و من ازت می خوام که همین الان انگشتاتم توی کس ملیسا جون فرو کنی تا دیگه جای گله ای واسه من باقی نمونه و اعتراضی نداشته باشم .-مهشید به چه حقی به این آقا دستور میدی که چیکار بکنه چیکار نکنه . شاید اون نخواد از این تاکتیک استفاده کنه -چیه جا زدی ؟/؟ می خوای لالایی بخونم براش بگیره بخوابه ؟/؟ سینا سه تا از انگشتاشو کرد توی کس ملیسا . ملیسا داشت دیوونه می شد . نمی خواست شکستو قبول کنه .. من باید صبر داشته باشم . فردا رو که از دستم نگرفتن . من نباید بنده کس خودم باشم .  این هوسه یا عذاب نمی دونم . -مهشید تو از این جا برو چقدر دخالت می کنی .. .... ادامه دارد ... نویسنده .... ایرانی 

0 نظرات:

 

ابزار وبمستر