با این که ار گاسم شده بودم ولی دوست داشتم همچنان به کردنم ادامه بده .خوشم میومد . انگار سیستم مقعد من یه سیستم دیگه ای بود .. یه لذت دیگه ای به من می داد . شاید هنوزم به خاطر همون سالهای دور احساس قدرت می کردم . از این که بقیه زنها احساس ضعف می کنند و من می تونم . ولی الان دیگه این حس به یک لذت تبدیل شده بود . چشامو می بستم یا حتی وقتی که باز بود و با لذت و عشق به جرکت کیری فکر می کردم که راه کونمو طی می کرد و هیجان منو زیاد
-عالیه .. جووووووووووون .. خیلی عالیه . خوشم میاد . سیا جونم .. اگه نمی تونی خودت رو داشته باش آب بریز . آب بده . جلو شو نگیر ....
-منم دارم حال می کنم عزیزم .
-باشه خودت می دونی ... هر وقت عشقته .. بگو ... برام تعریف کن ... خوشم میاد بگی چی می بینی ...
مرتب کف دو تا دستاشو به کونم می زد و می گفت که دارم خیلی چیزا می بینم . خیلی چیزا که نمی تونم ازش دل بکنم ...
-منم نمی خوام که تو دل بکنی . خودم پیشت هستم . ولت نمی کنم .
سرمو بر می گردوندم تا اون چشای خوشگل و صورت قشنگشو ببینم .. ووووووویییییی چه حالی می داد کیرش .. از بس کیر کلفت و بادمجونی جبار رفته بود توی کون من کیر سیاوش بدون تقریبا کمترین دردی به من حال می داد ... حرکتشو توی کونم تصور می کردم و اون صحنه بیرونی و تماس کیر اون به کونمو که پوست و حلقه سوراخ کون رو به خوبی نشون میده هر چند من خودم به خوبی نمی تونستم شاهد این صحنه باشم و هر قدر هم سرمو خم می کردم نمی تونستم عمق کار رو ببینم ولی به نظرم میومد یکی دوبار فیلم خودمو دیده باشم . می دونستم در هر لحظه ای چه حسی باید بگیرم . وقتی که با انگشتاش به بدنم دست می کشید .. وقتی با پنجه هاش کونمو به قبضه خودش در می آورد .. وقتی کیرشو توی کونم فرو می کرد ... و درست در لحظاتی که حس کون دادن داشتم و تصور حرکت کیر جوندارشو توی کونم .. حس کردم که کونم داغ شده و اون داره مایع گرم و زندگی بخششو توی کونم می ریزه .. فوری حس و تمرکز خودمو رسوندم به حالتی که توی کونم خالی می کنه ... بازم سرمو بر گردوندم تا اون صورت خوشگلشو ببینم که به وقت انزال چه حالتی پیدا می کنه . با این که گردنم کمی درد گرفته بود صبر کردم تا چشای خوشگلشو باز کنه و من ببینمش . وای که چقدر ناز و خوشگل می شد وقتی که چشاشو خمار می کرد و منم لذت می بردم از این که اون داره ازم لذت می بره ! کیرشو که کشید بیرون منم دهنمو واسش باز کردم و با لذت اون کیر به کون رفته ام رو ساک زدم ... انگار ساک زدن بهش می ساخت . چون لحظه به لحظه حس می کردم که کیرش توی دهنم داره سفت و سفت تر میشه . وقتی که کیرشو بیرون کشید فکر کردم که دیگه وقت خواب و استراحت و بغل زدن همدیگه رسیده . ولی با کمال تعجب دیدم که موتورش تازه گرم افتاده .. اومد رو من که طاقباز شده بودم قرار گرفت و تلمبه زدن داخل کسمو شروع کرد ... خوشم میومد . از حریص بودنش و هم از خودم که سیر بشو نبودم .
-فدات شم ... چقدر تو امروز داغی ..
-اگه تو بخوای همیشه واست داغ می مونم آتنا جون ....
و من با لذت و با هوس و عشق و با تمام وجودم تسلیم اون بودم ... یک ساعت دیگه هم مشغول بودیم . بدنمون کاملا خیس شده بود . ملافه ای رومون کشیدیم و در آغوش هم به خواب رفتیم . من عین خیالم نبود . انگار که توی خونه خودم خوابیدم . شاید به خاطر اطمینانی بود که شوهرم پژمان به من داشت و این که می دونستم تا چند ساعت دیگه هم نمیاد خونه . و اگرم مثلا الان می رفتم خونه و اونو می دیدم می تونستم یه دروغ تحویلش بدم و بگم چون دیشب تنها بودم رفتم خونه دوستم . اون که دیگه زنگ نمی زد خونه دوستم تا بپرسه من اون جا بودم یا نه . اخلاقشو می دونستم . عاشق همین مرامش بودم . آدم یه شوهر خوب داشته باشه می ارزه به صد تا دنیا .. انگاری که صد تا شوهر داره . خنده ام می گرفت با این افکارم .
وفتی بیدار شدم برای ثانیه هایی اون فضا و حتی خود سیاوش واسم گنگ می نمود . چند ثانیه ای گذشت تا به یاد آوردم این جا چیکار می کنم . شاید به خاطر لذت زیادی بود که برده بودم و خواب سیری که داشتم . یه خورده با هم ور رفتیم و حدود ظهر بود که رفتم خونه .... مار از پونه بدش میاد دم اونه اش سبز میشه . همین یکی رو کم داشتم . پر هام برادر شوهرم بود خونه . تازه ارث پدر هم طلبکار بود .
-کجا بودی آتنا ...پژمان گفته بود که تو تنهایی ..منم دلواپس شدم و گفتم بیام پیشت ... .... ادامه دارد .... نویسنده ..... ایرانی
-عالیه .. جووووووووووون .. خیلی عالیه . خوشم میاد . سیا جونم .. اگه نمی تونی خودت رو داشته باش آب بریز . آب بده . جلو شو نگیر ....
-منم دارم حال می کنم عزیزم .
-باشه خودت می دونی ... هر وقت عشقته .. بگو ... برام تعریف کن ... خوشم میاد بگی چی می بینی ...
مرتب کف دو تا دستاشو به کونم می زد و می گفت که دارم خیلی چیزا می بینم . خیلی چیزا که نمی تونم ازش دل بکنم ...
-منم نمی خوام که تو دل بکنی . خودم پیشت هستم . ولت نمی کنم .
سرمو بر می گردوندم تا اون چشای خوشگل و صورت قشنگشو ببینم .. ووووووویییییی چه حالی می داد کیرش .. از بس کیر کلفت و بادمجونی جبار رفته بود توی کون من کیر سیاوش بدون تقریبا کمترین دردی به من حال می داد ... حرکتشو توی کونم تصور می کردم و اون صحنه بیرونی و تماس کیر اون به کونمو که پوست و حلقه سوراخ کون رو به خوبی نشون میده هر چند من خودم به خوبی نمی تونستم شاهد این صحنه باشم و هر قدر هم سرمو خم می کردم نمی تونستم عمق کار رو ببینم ولی به نظرم میومد یکی دوبار فیلم خودمو دیده باشم . می دونستم در هر لحظه ای چه حسی باید بگیرم . وقتی که با انگشتاش به بدنم دست می کشید .. وقتی با پنجه هاش کونمو به قبضه خودش در می آورد .. وقتی کیرشو توی کونم فرو می کرد ... و درست در لحظاتی که حس کون دادن داشتم و تصور حرکت کیر جوندارشو توی کونم .. حس کردم که کونم داغ شده و اون داره مایع گرم و زندگی بخششو توی کونم می ریزه .. فوری حس و تمرکز خودمو رسوندم به حالتی که توی کونم خالی می کنه ... بازم سرمو بر گردوندم تا اون صورت خوشگلشو ببینم که به وقت انزال چه حالتی پیدا می کنه . با این که گردنم کمی درد گرفته بود صبر کردم تا چشای خوشگلشو باز کنه و من ببینمش . وای که چقدر ناز و خوشگل می شد وقتی که چشاشو خمار می کرد و منم لذت می بردم از این که اون داره ازم لذت می بره ! کیرشو که کشید بیرون منم دهنمو واسش باز کردم و با لذت اون کیر به کون رفته ام رو ساک زدم ... انگار ساک زدن بهش می ساخت . چون لحظه به لحظه حس می کردم که کیرش توی دهنم داره سفت و سفت تر میشه . وقتی که کیرشو بیرون کشید فکر کردم که دیگه وقت خواب و استراحت و بغل زدن همدیگه رسیده . ولی با کمال تعجب دیدم که موتورش تازه گرم افتاده .. اومد رو من که طاقباز شده بودم قرار گرفت و تلمبه زدن داخل کسمو شروع کرد ... خوشم میومد . از حریص بودنش و هم از خودم که سیر بشو نبودم .
-فدات شم ... چقدر تو امروز داغی ..
-اگه تو بخوای همیشه واست داغ می مونم آتنا جون ....
و من با لذت و با هوس و عشق و با تمام وجودم تسلیم اون بودم ... یک ساعت دیگه هم مشغول بودیم . بدنمون کاملا خیس شده بود . ملافه ای رومون کشیدیم و در آغوش هم به خواب رفتیم . من عین خیالم نبود . انگار که توی خونه خودم خوابیدم . شاید به خاطر اطمینانی بود که شوهرم پژمان به من داشت و این که می دونستم تا چند ساعت دیگه هم نمیاد خونه . و اگرم مثلا الان می رفتم خونه و اونو می دیدم می تونستم یه دروغ تحویلش بدم و بگم چون دیشب تنها بودم رفتم خونه دوستم . اون که دیگه زنگ نمی زد خونه دوستم تا بپرسه من اون جا بودم یا نه . اخلاقشو می دونستم . عاشق همین مرامش بودم . آدم یه شوهر خوب داشته باشه می ارزه به صد تا دنیا .. انگاری که صد تا شوهر داره . خنده ام می گرفت با این افکارم .
وفتی بیدار شدم برای ثانیه هایی اون فضا و حتی خود سیاوش واسم گنگ می نمود . چند ثانیه ای گذشت تا به یاد آوردم این جا چیکار می کنم . شاید به خاطر لذت زیادی بود که برده بودم و خواب سیری که داشتم . یه خورده با هم ور رفتیم و حدود ظهر بود که رفتم خونه .... مار از پونه بدش میاد دم اونه اش سبز میشه . همین یکی رو کم داشتم . پر هام برادر شوهرم بود خونه . تازه ارث پدر هم طلبکار بود .
-کجا بودی آتنا ...پژمان گفته بود که تو تنهایی ..منم دلواپس شدم و گفتم بیام پیشت ... .... ادامه دارد .... نویسنده ..... ایرانی
0 نظرات:
ارسال یک نظر