ریحانه رنگ و روش پریده بود . یه حس و حال عجیبی داشت .. فکر کنم دچار استرش شده بود .
-دختر چرا این قدر می ترسی . به این میگن کیر .. این شمشیر دو سر که نیست . الان افسان جون و پیمانه جون اونو با آغوش باز یعنی با کون باز تحویل گرفتند و حالا نوبت توست که نشون بدی یک زن با استعداد و قوی هستی . من به نظرم یک کلاس باید بذارن کلاس کون دادن دخترایی که می خوان از دواج کنن . این برای تمام دخترا در جامعه ما ضروریه . برای مردا وقتی که همسراشون پریود هستند . اگه بدونی که چه صفایی داره ! کاری نکن که افسانه و پیمانه به تو بخندن .
ریحانه : آخه اونا تجربه داشتن .
دو تا دخترا با هم جوش آوردن ..
پیمانه : ریحانه تو همچین میگی که هر کی ندونه فکر می کنه ما چقدر سابقه کون دادن داشته باشیم .
افسانه : آقا شهروز شما این حرفشو جدی نگیر .. این دختر باید اول بره حرف زدنشو یاد بگیره ..
-شما دو تا دختر به بزرگواری خودتون ببخشین . من خودم متوجهم . کار شناسم .. ..
دیگه ادامه ندادم . چون منم داشتم می گفتم که کون های زیادی رو کردم و این جوری منم باید نوضیح می دادم که این جور حرف زدن من از رو عادت بوده . مثل یک خروس و مثل یک پادشاه بر اون سه تا دختر حکم می روندم . -شما دو تا دخترا برین سر وقت ریحانه کونشو خوب آماده کنین . بعد هر وقت که کارم با موفقیت شروع شد یعنی کیر که رفت توی کون ریحانه جون اون وقت می تونین با هم حال کنین . خوشم اومده بود . این دو تا دختر حسابی حرف شنو شده بودند . شاید می خواستن که در بازار رقابتها کم نیارن .
-واسه همه تون به اندازه کافی آب دارم . فدای تیپ و هیکل هر سه تاتون بشه این شهروز .
رو به روز حریص تر می شدم . انگاری دوست داشتم که تمام زنای غیر محرم دنیا رو بکنم . چه کیفی می داد ... لذت بخش .. اوووووفففففف فقط این انزال شدن خیلی زیاد نباید بیمار و ضعیفم می کرد . دیگه وقتی که کیر آدم به هوس میاد و داغ می کنته که نمیشه جلو انزال رو گرفت ..
-ریحان جون تو که الان داشتی با افسان حال می کردی و لز می کردی به کس و کون هم دست می زدین . می بینم که دخترا خوب کون ریحانه عزیزمو روغن مالی کردن .. حالا یه دستی هم به کیرم بکشید وخوب تیزش کنین .. افسانه : این کیری که من می بینم الان چند ساعتیه که همون حالت و تیزی اولیه شو داره . هر وقت بهش دست می زنی فوری میاد جلو ..
می خواستم بهش بگم که این کیر عاشق اینه که دستای رنگ و وارنگ باهاش ور بره .
نفس در سینه ریحانه حبس شده بود . جووووووووون .. اون کون ناز و کوچولو رو خوردن داشت ولی حالا زمانی بوذ که باید اونو می کردمش .
پیمانه : شهروز جون نمی تونیم زیاد هم به این دختر ایراد بگیریم . از بس سرش توی لاک خودشه .
کون ریحانه توسط دخترا باز شده بود و حالا باید من اون سوراخ اصلی رو بازش می کردم .. چند بار سر سوراخ کیرمو به کونش فشار دادم ولی انگار قصد باز شدن رو نداشت . عجب دژمحکمی داشت این ریحانه . اعصابم به هم ریخته بود . حس کردم که عجله دارم . افسانه هم نگاهش به کیر من بود . باید هر سه تا رو خوب سیر می کردم تا این زنان حرمسرای منم فقط از من جنس بخوان یعنی کیر ... دیگه مجبور شدم فشارو بیارم ..
ریحانه : آخخخخخخخخخ مااااااااماااااااان جااااااااااااان کووووووووونم پاره پاره شدنم وااااااااییییییییی ...
پیمانه کف دستشو محکم گذاشت جلوی دهن ریحانه و اونو فشارش می داد که بیش از این صداش نپیچه و این وقت شبی شر واسه مون درست نکنه .
-ببین رفت ..
ریحانه انگار از حال رفته بود . صورتش قر مز شده بود . شونه هاشو محکم نگه داشته کیرمو آروم آروم توی کونش حرکت می داتدم .
-حالا می تونی دست از رو دهنش بر داری . تا همین جا کافیه دیگه .
-چطوره ریحانه جون . دنیای حال کردن با کیر چه طوره ؟ ما دیگه در جامعه نباید این قدر به خودمون سخت بگیریم . .
یه کمی دور گرفته از اون جایی که متوجه بودم سه تایی شون چه جوری تشنه منن تا می تونستم واسشون رجز می خوندم . دستامو گذاشته بودم رو سینه های ریحانه و آروم آروم با سینه هاش بازی می کردم . .... ادامه دارد ... نویسنده ... ایرانی
0 نظرات:
ارسال یک نظر