حالا همه شون از هم جدا شده بودند و هر یک به سمت زوج خود رفته بودند . سیروس بیتا رو , رو دستای خودش بلند کرد و اونو برد سمت خودش ... بقیه هم با اون اومدن ..
بیتا : منو بذار زمین خجالتم میاد . بقیه می بینن خوب نیست .
سیروس : بقیه چی رو می بینن . بقیه رو که نگاه کنی من این جا کس و کون و کیر بیکار نمی بینم . هر کدوم از این کیر ها توی یکی از این سوراخا جا گرفته یا رفته توی نوبتی نشسته . واقعا دست این فریده خانوم درد نکنه این جا رو چی درست کرده . اصلا شبیه کاخ شده . همین یه حمام عمومی با همه تجهیزاتش .... هر چی که بخوای داخلش هست . حتی حالت سنتی خودشو حفظ کرده . لیف و کیسه و اون لنگ های قرمز . خیلی با حاله .
بیتا که هنوز در شوک حال کردن با مردای غریبه بود و اون جور که باید و شاید نتونسته بود خودشو با اون فضا اخت بده زمانی به خودش اومد که خودشو در میون شلوغی دید که کف اون فضای بزرگ دراز کشیده ...
تارا : حواست باشه ها این جا هر کسی که رد میشه ممکنه یه ناخنکی بهت بزنه . یه وقتی نکنه با هاش بد اخلاقی کنی . چون اون جوری به بی فر هنگ بودن متهم میشی و این خوبیت نداره . کلاست رو میاره پایین . آفرین دختر خوب و نازنین .
بیتا : من همیشه آدم با کلاسی بودم و اصلا از این بابت خیالم نیست . خیلی هم حال می کنم .
تارا : می دونم من خودم تو رو به خوبی می شناسم ...
منصور تارا رو رو زمین خوابونده بود ... یواش یواش داشت با هاش حال می کرد ..... پشت تارا رو کف مالی کرده بود و روی کیر خودش هم یه کف بزرگ درست کرده بود . طوری که کیرخودش و باسن تارا مشخص نبود تارا : می بینی بیتا جون چه حالی میده ! الان منصور خان همچین می کنه توش که مشخص نیست چه جوری رفته سیروس : منم می تونم این کارو بکنم . منو دست کم گرفتی ؟ منتها این تارا جون هم باید یه کمی با من راه بیاد و به من فرصت بده . خیلی ناز داره بیتا جان .
تارا : هر چی ناز کنه حق داره . چون اون تازه کاره ....
اینو که گفن سیروس هم دست به کار شد ..
سیروس : ههههههه من از آدمای تازه کاری که تازه می خوان یه جورایی خودشو نو با محیط وفق بدن خیلی خوشم میاد . با هاشون کلی حال می کنم . اونا هم یک دل نه صد دل عاشق و شیفته کیر من میشن و هر وقت که اراده کنم میان سمت من .
کف مالی رو ی کون و کمر بیتا از سوی سیروس ادامه داشت و پسر دستشو می کشید روی کون و کمر بیتا و اونم احساس می کرد که با این کار پسر لحظه به لحظه آمادگی بیشتری رو پیدا می کنه تا بره زیر کیر مردای مختلف . اون حالا با لذت به بدن بر هنه مردان و زنان دیگه ای که اون جا بودن نگاه می کرد و بیش از پیش به این حرف تارا می رسید که تمام کار ها برای بار اول سخته و همین که عادت بشه خیلی راحت میشه باهاش کنار اومد و حتی ترکش هم نمیشه کرد . سیروس وقتی که حسابی بیتا رو حشری کرد اونو بغلش کرد و انداخت روی خودش . کیرشو هم ازهمون ناحیه پایین و از جلو وارد کس بیتا کرد ...
تارا هم که می دونست حالا بهترین وقتیه که بتونه به آب بندی کردن بیتا ادامه بده . سوراخ کون بیتا رو روغن مالی کرد و به دوست پسر خودش منصور گفت که بره سراغ کون بیتا .. منصور در یک آن کمر بیتا رو از پشت گرفت و تا اون بخواد متوجه جریان شه همچین یه ضرب گذاشت توی کونش که صدای فریاد بیتا اون فضا رو گرفت طوری که همه اونو نگاه می کردند .یکی از زنا گفت
- چه خبرته ! نوبرشو آوردی . شمشیر که نخوردی . اگه از ما یاد بگیری که زیر بادمجونشو تا حالا نخوردیم و جیکمون در نیومد .
تارا: اینو داشته باش که بعدا تورج و بهداد اگه خواستن با هم بیان سراغت مشکلی نداشته باشی . من که با اونا مشکلی ندارم . یه اصطلاح خوبی دارن که من به کار نمی برم ...
بیتا در حالی که از درد می نالید گفت یعنی منظورت اینه که روی ما زنا باز میشه اگه بخواهیم از یه مسیر خلاف بریم برای بارهای بعد راحت میشه ؟
تارا : البته من که اسمشو نمی ذارم خلاف . کجای دنیا دیدی که به حال کردن و لذت بردن بگن خلاف . قانون اون چیزیه که باعث سر حال کردن من بشه بدون این که آسیبی به دیگری برسونه . من اگه با مردان زیادی هم باشم و شوهرم اذیت نشه , اصلا ایرادی نداره و خیلی عالی هم هست .
بیتا پاک گیج شده بود ولی چشاشو بسته بود و داشت تصور دو تا کیری رو می کرد که داخل کس و کونش حرکت می کردند . خیلی دوست داشت خودش می تونست یه جوری این صحنه رو می دید .. ولی نمی شد مگر این که مانیتوری بود و می تونست شاهد سکس خودش با دو مرد در آن واحد باشه ... ادامه دارد .... نویسنده .... ایرانی
بیتا : منو بذار زمین خجالتم میاد . بقیه می بینن خوب نیست .
سیروس : بقیه چی رو می بینن . بقیه رو که نگاه کنی من این جا کس و کون و کیر بیکار نمی بینم . هر کدوم از این کیر ها توی یکی از این سوراخا جا گرفته یا رفته توی نوبتی نشسته . واقعا دست این فریده خانوم درد نکنه این جا رو چی درست کرده . اصلا شبیه کاخ شده . همین یه حمام عمومی با همه تجهیزاتش .... هر چی که بخوای داخلش هست . حتی حالت سنتی خودشو حفظ کرده . لیف و کیسه و اون لنگ های قرمز . خیلی با حاله .
بیتا که هنوز در شوک حال کردن با مردای غریبه بود و اون جور که باید و شاید نتونسته بود خودشو با اون فضا اخت بده زمانی به خودش اومد که خودشو در میون شلوغی دید که کف اون فضای بزرگ دراز کشیده ...
تارا : حواست باشه ها این جا هر کسی که رد میشه ممکنه یه ناخنکی بهت بزنه . یه وقتی نکنه با هاش بد اخلاقی کنی . چون اون جوری به بی فر هنگ بودن متهم میشی و این خوبیت نداره . کلاست رو میاره پایین . آفرین دختر خوب و نازنین .
بیتا : من همیشه آدم با کلاسی بودم و اصلا از این بابت خیالم نیست . خیلی هم حال می کنم .
تارا : می دونم من خودم تو رو به خوبی می شناسم ...
منصور تارا رو رو زمین خوابونده بود ... یواش یواش داشت با هاش حال می کرد ..... پشت تارا رو کف مالی کرده بود و روی کیر خودش هم یه کف بزرگ درست کرده بود . طوری که کیرخودش و باسن تارا مشخص نبود تارا : می بینی بیتا جون چه حالی میده ! الان منصور خان همچین می کنه توش که مشخص نیست چه جوری رفته سیروس : منم می تونم این کارو بکنم . منو دست کم گرفتی ؟ منتها این تارا جون هم باید یه کمی با من راه بیاد و به من فرصت بده . خیلی ناز داره بیتا جان .
تارا : هر چی ناز کنه حق داره . چون اون تازه کاره ....
اینو که گفن سیروس هم دست به کار شد ..
سیروس : ههههههه من از آدمای تازه کاری که تازه می خوان یه جورایی خودشو نو با محیط وفق بدن خیلی خوشم میاد . با هاشون کلی حال می کنم . اونا هم یک دل نه صد دل عاشق و شیفته کیر من میشن و هر وقت که اراده کنم میان سمت من .
کف مالی رو ی کون و کمر بیتا از سوی سیروس ادامه داشت و پسر دستشو می کشید روی کون و کمر بیتا و اونم احساس می کرد که با این کار پسر لحظه به لحظه آمادگی بیشتری رو پیدا می کنه تا بره زیر کیر مردای مختلف . اون حالا با لذت به بدن بر هنه مردان و زنان دیگه ای که اون جا بودن نگاه می کرد و بیش از پیش به این حرف تارا می رسید که تمام کار ها برای بار اول سخته و همین که عادت بشه خیلی راحت میشه باهاش کنار اومد و حتی ترکش هم نمیشه کرد . سیروس وقتی که حسابی بیتا رو حشری کرد اونو بغلش کرد و انداخت روی خودش . کیرشو هم ازهمون ناحیه پایین و از جلو وارد کس بیتا کرد ...
تارا هم که می دونست حالا بهترین وقتیه که بتونه به آب بندی کردن بیتا ادامه بده . سوراخ کون بیتا رو روغن مالی کرد و به دوست پسر خودش منصور گفت که بره سراغ کون بیتا .. منصور در یک آن کمر بیتا رو از پشت گرفت و تا اون بخواد متوجه جریان شه همچین یه ضرب گذاشت توی کونش که صدای فریاد بیتا اون فضا رو گرفت طوری که همه اونو نگاه می کردند .یکی از زنا گفت
- چه خبرته ! نوبرشو آوردی . شمشیر که نخوردی . اگه از ما یاد بگیری که زیر بادمجونشو تا حالا نخوردیم و جیکمون در نیومد .
تارا: اینو داشته باش که بعدا تورج و بهداد اگه خواستن با هم بیان سراغت مشکلی نداشته باشی . من که با اونا مشکلی ندارم . یه اصطلاح خوبی دارن که من به کار نمی برم ...
بیتا در حالی که از درد می نالید گفت یعنی منظورت اینه که روی ما زنا باز میشه اگه بخواهیم از یه مسیر خلاف بریم برای بارهای بعد راحت میشه ؟
تارا : البته من که اسمشو نمی ذارم خلاف . کجای دنیا دیدی که به حال کردن و لذت بردن بگن خلاف . قانون اون چیزیه که باعث سر حال کردن من بشه بدون این که آسیبی به دیگری برسونه . من اگه با مردان زیادی هم باشم و شوهرم اذیت نشه , اصلا ایرادی نداره و خیلی عالی هم هست .
بیتا پاک گیج شده بود ولی چشاشو بسته بود و داشت تصور دو تا کیری رو می کرد که داخل کس و کونش حرکت می کردند . خیلی دوست داشت خودش می تونست یه جوری این صحنه رو می دید .. ولی نمی شد مگر این که مانیتوری بود و می تونست شاهد سکس خودش با دو مرد در آن واحد باشه ... ادامه دارد .... نویسنده .... ایرانی
0 نظرات:
ارسال یک نظر