ابزار وبمستر

ابزار وبمستر

هرکی به هرکی 37

مامان دیگه نمی رقصید .. البته خودشو انداخت رو کیر من و اونجا می رقصید . صدای آهنگو تا آخر بالا برده بود . فضای پذیرایی به لرزه در اومده بود . دوست داشتم دوباره واسم برقصه ولی اون تن داغ و کون لرزونشو انداخته بود رو کیر من و نفسم بند اومده بود . ناقلا خوب می دوست چطور دلمو ببره -مامان خیلی فرز و واردی ولی بازم دلم نمیاد . یه احساس ناراحتی وجدان می کنم . شورت نازکشو می داد پایین و دوباره می کشید بالا و می گفت حالا نمی خوای این قدر پیش وجدانت شر منده باشی . کیرمو محکم تو دستش گرفت و و اونو به کوس خیسش مالید و گفت مهم اینه که این دو تا ناراحتی وجدان نداشته باشن . تا صبح واست کلی نقشه دارم .. -وای مامان این جوری که معلومه بهتره امساله مرخصی تحصیلی بگیرم -مگه تو دانشگاهی . می خوای دیگه محفل نیای و این وظیفه خطیر کارشناسی خودتو به یکی دیگه واگذار کن . خودت مرض داری . بگو کیرت می خاره . بگو تو هم کوس شناس و کوس دزد شدی . آخه واسه این یه تیکه گوشت سر خودتو بر باد میدی . نذاشتم دیگه حرف بزنه چون واقعا تشنه سکس با مامان شده بودم . سینه هاشو رو دهنم می لرزوند و من تا برم نوکشونو بذارم تو دهنم عقب می کشید . کیف می کرد از این که رشته سکسو تو دستای خودش گرفته و برق شهوتو تو چشام می بینه .-مامان نکن پارت می کنم . -تو دیگه منو از کیر کلفت نترسون . اونو بغلش کرده و افتادم روش .-اووووووه آریا چقدر حریصی .. به تو رفتم مامانی .. شورتشو و بعد هم سوتینشو با حرص در آورده و انداختم یه گوشه ای دستمو گذاشتم زیر کونش و اونو یه خورده از زمین بالاتر آورده و کوس لیسی رو شروع کردم .. -کیییییییررررررررر . آریااااااااا کیر می خوام زود باش می خوام .. -بذار یه خورده تو خماری بمونی تا دیگه هستی اذیتم نکنی . سر کیرمو میذاشتم رو کوس مامان و بعد ازش دور می کردم -قربووووونت مامانو اذیت نکن من کیر می خوام . .-به یه شرط فرو می کنم تو کوست -بگو قبوله .. --کونتم باید بگام .-اوخ همین ! این که مال خودته در اختیارته . تا باشه از این شرطا . اگه تو نمی خواستی من خودم می خواستم بهت کون بدم . اینو که گفت دیگه معطل نکردم . حس می کردم این کوس با اون کوسی که تو محفل کرده بودم فرق می کنه . واسم انگار شیرین تر شده بود . شاید به خاطر این که کوس دیگه ای دور و برم نبود که بگام و از طرفی این حرصو هم نداشتم که کیر های دیگه در جستجوی شکار کوس مامان باشند ... خودم از تماشای کیری که با تمام قدرت می فرستادمش تا ته کوس مامان و با لذت برش می گردوندم عقب بی نهایت کیف می کردم . دستای الیا جونم رو سینه هاش می گشت . مامان حریص من یه نیمساعتی رو به همین صورت بهم کوس می داد -مثل این که امروز خیلی کمرت محکم شده و به این سادگی خالی نمی کنی -به نفع تو مامان .. یه خورده ادامه داده و اونم با همون فشار های ملایم و گاه سختی که به سینه هاش می آورد نشون می داد که ار گاسمش نزدیکه -عزیزم بکن بکن تند تر صد تا کیرهم اگه در روز بخورم به کیر تو که نمی رسه . انگار اصلا کیر نخوردم بکن داره میاد -مامان صدای ضبط چرا قطع شده -من چه می دونم حالا چه جای این حرفاست . من که گذاشته بودمش رو تکرار . نمی فهمم . برق هم که داریم . ول کن بیا حالمونو بکنیم . جیغای مامان گوش فلکو کر کرده بود و منم که دیگه خسته شده بودم به خودم فشار آوردم که سریعتر کارو تموم کنم .. الیا جون به ارگاسم رسید و طوری رفتار می کرد که انگار به مریخ پرواز کرده باشه . -مامان میخوام بذارم تو کونت و اونجا خیس کنم -هرچند کوسم داره داد می زنه و آب میخواد ولی باشه حرفی ندارم . دفعه دیگه ای هم هست . .مامان مثل این که واسم نقشه ها داشت . روزمین دراز کشیده بود پاهاشو داده بود هوا و گفت خب از همین طرف بذار تو کونم . -مامان . من دوست دارم اون یه جفت قاچ و برش و اون خط درزتو ببینم و اون کون درشتی رو که حرف نداره . خودم حال بیام و سیر که گاییدم بریزم تو کونم و جیگرم حال بیاد . الیا جلوی من قمبل کرد و در واقع بهم پشت کرده بود . این کیر من عجب بد عادت شده بود . اگرم از خالی کردن آب سیر و خسته می شد ولی از گاییدن لذت می برد از تماس پوست و گوشت داغ با یه پوست و گوشت پر تپش و تنش وپر عطش دیگه . سوراخ مامان بدون لغزنده شدن آماده بود و کیرم وقتی رفت داخلش دیگه یادش رفته بود که بعد از ظهری با آرزو و مادر بزرگ هم بهش حال داده و شیره اش تو خونه پری جون کشیده شده .. -ووووووییییی مامان الیا الیا جونم .. -آریا فروکن تا ته بره کون مامانت از کیرت حسابی پذیرایی می کنه . دستشو از پشت به بیضه هام می رسوند و باهاشون بازی می کرد . -الیا الیای نازم چقدر خوشم میاد -کاش می تونستی اونا رو هم بفرستی تو کونم . داشت از این حرفا می زد که حرکات کونش و دستش دیگه نذاشت که آب پشت کیرم سر جاش وایسه . با هر قطره و جهشی که می ریختم تو سوراخ کون مامان الیا حس می کردم که دارم آروم می گیرم . مامان فوری خودشو ازم جدا کرد و دوباره روبروم قرار گرفت آبی رو که از کونش داشت می ریخت بیرون با دست به طرف کوسش هدایت می کرد و من هم بهش کمک می کردم -اوخ مامان مامان . خیلی بلایی . اصلا نمی ذاری سرت کلاه بره . باشه دفعه دیگه یه ضرب می ریزم تو کوست .. یه لحظه اون بالا یه صدایی شنیدم . سرمو بالا گرفتم و دیدم آرمیلاست . ظاهرا کلید داشت و طوری اومده بود که ما نفهمیدیم . بر شیطون لعنت دستش یه دور بین فیلمبرداری کوچیک ولی خیلی قوی بود . چطور ازمون فیلم گرفته بود ولی ما متوجه نشده بودیم . صدای ضبطو حتما با کنترل کم کرده یا خاموشش کرده که صدای ما رو هم تو فیلم ضبط کنه -آریا چی شده -هیچی مامان یه گربه چاق و چله ... مامان از گربه می ترسید و از این که تواتاقش بیاد بدش میومد . با همون تن لخت رفتم دنبال آرمیلا ولی مرغ از قفس پریده بود .. بدون توجه به سر و صدای مامان  سریعا از خونه خارج شدم .. رفتم طرف خونه آرمیلا . خونه شون واحد طبقه اول بود . در خونه طبقه بالایی روزدم . منو می شناخت و درو واسم باز کرد . از اونجا با پریسا تماس گرفتم جریانو واسش تعریف کردم . ازش کمک خواستم . -چیه حالا کارت گیره واسم زنگ می زنی ؟/؟  یادت رفته تو محفل چه جوری من و آرمیلا رو خیطمون می کردی ؟/؟  -پریسا من که عاشقتم فدایی اتم . من که باهات کاری نداشتم . آرمیلای عوضی سر به سرم میذاشت و من جوابشو می دادم . خواهش می کنم یه جوری اونا رو از خونه بکشون بیرون .  پریسا من جبران می کنم . آبروم در خطره . ببین من که تو اون دفعه کمک روحی می خواستی در کنارت نبودم ؟/؟  قربون زن داداش خوشگل و ماهم برم . می دونی که چقدر دوستت دارم و نمی تونم ببینم که یه تار مو از سرت کم شده باشه -خوبه دیگه . موفق شدی منو خرکنی . همونجا باش ببینم چیکار می تونم بکنم . تو حیاط در حال دور زدن بودم . حتی یه نردبون بلند هم که منو به بالکن و یا تراس طبقه اول می رسوند داشت بهم چشمک می زد . داشتم به خودم می گفتم آریا نامرد باشم اگه خوارتو نگام . البته همون خواهر بزرگمو می گفتم ... ادامه دارد .. نویسنده .. ایرانی 

7 نظرات:

ناشناس گفت...

mesle hamishe aliiiii
aMir...

ایرانی گفت...

متشکرم ازت امیر جان . خوش باشی ..ایرانی

ناشناس گفت...

ایرانی جون واقعا هرکی بههرکی را بحو احسن داری جلوه میبری طوری توحس میبری خونده فکر میکنه فیلمشو میبینه .ممنون فردین

دلفین گفت...

داداشی دمت گرم خیلی حال دادی

ایرانی گفت...

دلفین گرامی وفردین عزیز ممنونم از لطف و محبت شما .جمعه خوبی داشته باشید ..ایرانی

ارباب " کازه-کاگه" گفت...

مرسی دادا. ایول, خوب داری میری جلو.

ایرانی گفت...

متشکرم .نظر لطفته . دستور داداش گلم بابت آدم ربایی رو هم رعایت کرده و در قسمتهای آینده به آن خواهم پرداخت ..ایرانی

 

ابزار وبمستر