ابزار وبمستر

ابزار وبمستر

باحیای دیروز , هوسبازامروز

من اسمم مونیکاست . دختری با رویاها و فانتزی های سکسی زیاد .. بااین که خیلی خوشگل بودم و هنوز هستم ولی نمی دونم چرا از این که بایه پسر دوست شم باهاش حرف بزنم و یه خورده از اون کارایی که خیلی از دخترا می کنن انجام بدم خجالت می کشیدم . سر کوچه من یه پسر جوون و خوش تیپ و بلند قد و خوش اندام بود که یه بوتیک خیلی شیک داشت . من هر چند وقت درمیون از کنار مغازه اش که رد می شدم به بهانه خرید اسپری وگاهی لباس زیر زنونه که فروشنده زن اونا رو می فروخت وارد مغازه می شدم تا اونو ببینم .. پنج شش سالی رو ازمن بزرگترنشون می داد وقتی دیپلممو گرفتم فقط دلم می خواست زودتر ازدواج کنم تا بتونم با هوس خودم کناربیام . خسته شده بودم وحسرت می خوردم از این که دخترای بد قیافه یا پایین تر از خودمو می دیدم که از سکس با دوست پسراشون میگن وبازم  حسرت می خوردم که چرا من جای اونا نیستم . واسه همین به یه خواستگار معمولی خیلی زود بله رو گفتم و خونواده هم واسه این که از کنترل یه دختر هراس داشتند و از آینده جامعه می ترسیدند منو شوهرم دادند . شوهرم مرد خوبی بود . زیاد خوش تیپ نبوده کارمند بوده و یه آپارتمان هم از خودش داره که نزدیک خونه مونه . یه دوست داشتم به اسم سوسن . از اون دخترای شیطون بود از اونایی که خیلی حشری بود و مثل من نبود که رو خواسته هاشو بپوشونه . اون اگه کوسش می خارید یا کون و سینه هاش و تنش به یه لرزش هوسی دچار می شد تا تن خودشو به تن یه پسری نمی زد ول کن نبود . وقتی یه روز صبح اومد واسه دیدنم موقع رفتن گفت مونیکا تو سلیقه ات خوبه اگه باهام بیای که واسه خودم چند تا تاپ و تی شرت انتخاب کنیم ممنون میشم . فروشنده هم دوست پسرمه -باز کی رو تورزدی -همین سر کوچه ای شماست .. اسمش داریوشه .. پسر خوبیه .. سرم داشت گیج می رفت ..همونی بود که من سالها در خیال خودم می دیدم که باهام طرف شده و داره باهام سکس می کنه -سوسن تو چه جوری باهاش آشنا شدی .. -هیچی خیلی راحت من با فروشنده زن دوستم . از دوستای جون جونی قدیم .. اومن باهام صمیمیه .. واسم تعریف می کرد که ساعت 1تا 4 بعد از ظهر بعضی روزا که وقت تعطیلشه داریوش اونو می بره طیقه دوم مغازه یا همون بوتیکش و باهاش سکس می کنه . هرروز نه .. چون مغازه بیشتر وقتا یه سره بازه . بعضی وقتا که دختره رو می فرسته خونه بهم زنگ می زنه که برم پیشش . منو می بره طبقه بالا .. اگه بدونی چه حالی داره .. نمی دونی چقدر به هردوتامون می چسبه -ببینم سوسن تو دختر نیستی ؟/؟ -مونیکا جون مجبور نیست که حتما بذاره تو کوسم . کوسمو می خوره . سینه هامو میک می زنه . من واسش ساک می زنم ولی اوف اوف .. از کون دادن نگو و نپرس .. بااین که تا حالا چند بار کرده تو کونم و یه خورده راهش به نسبت روزای اول بازتر شده ولی هر بار می خواد بکنه توش می ترسم ولی وقتی که میره یه حالی میده ... سوسن وادارم کرد که با هم بریم اونجا . جمیله هم بود .. یه اشاره ای بهم کرد و گفت اگه دختره اینجا نبود ازش شورت و سوتین هم می گرفتم و اون وقت می دیدی چطور باهاش حرف می زنم .. -مونیکا خانوم شنیدم ازدواج کردین . از وقتی که ازدواج کردین دیگه ازمون خرید نمی کنین ؟/؟ درسته که این بوتیک اون بالابالاهای شهر نیست ولی جنساش همه بالا بالاست و درجه یک . خندیدم و گفتم قیمتش هم حتما خیلی بالاست -شما خودت صاحب مغازه ای . تشریف بیار تا حس کنی کیفیت و ارزونی رو .. دگمه های پبرهنش تا پایین باز بود و موهای سینه مردونه شو بهم نشون می داد . حالا دیگه بهتر می تونستم نگاه مردونه شو بشناسم . فکر می کردم حالا که من متاهلم دیگه نباید حسی بهم داشته باشه از این که بخواد باهام طرف شه و نظری داشته باشه . حالا مدتی از اون روزا می گذره روزایی که من تو خیال خودم اونو تصور می کردم که باهام حال می کنه .. خیلی جذاب تر از شوهرم بود بر شیطون لعنت .. سوسن اصلا بهش نمیومد .. اونم که نمی تونست بهش کوس بده .. وقتی که سوسن تعریف می کرد داریوش سر تاپاشو می لیسه من یه جوری می شدم . راستش به سوسن حسودیم می شد . سوسن از اون چیزی که دوستش واسش تعریف کرده بود سوءاستفاده کرده بود و منم می تونستم از چیزی که سوسن واسم تعریف کرده بود همین استفاده رو ببرم .. شیطون رفته بود تو جلدم .. خیلی رو من اثر گذاشته بود . اون شب سردردو بهونه کرده به شوهرم راه ندادم .. اصلا دوست نداشتم باهاش عشقبازی کنم .. سوسن که یه دختر خوشگلی هم نبود بتونه با داریوش باشه ولی من سرم بی کلاه بمونه ؟/؟ حس می کردم بی عرضه ام .. اگه من برم بوتیک و یه جوری بخوام باهاش حال کنم چی میشه ؟/؟ .. تصمیم خودمو گرفته بودم . تا جلال می خواست از اداره برگرده می شد چهار بعد از ظهر .. ولی سوسن هم نباید می رفت اونجا .. از کجا معلوم که داریوش فروشنده خودشو نبره بالا و ترتیبشو نده .. اون دور و بر خیلی آروم و آهسته حرکت می کردم .. دور وبر ساعت یک بعد از ظهر این کارو انجام می دادم . خیلی هم به خودم رسیده بودم . دختره اومد بیرون .. حالا باید سریع خودمو می رسوندم داخل مغازه .. تا داریوش با سوسن تماس نگیره.. همین کارو هم کردم .. طوری عجله کردم که پام به جایی گیر کرد و نزدیک بود زمین بخورم . داریوش با تعجب بهم نگاه می کرد .. از اونجایی که می دونستم اون چه پسر هیزیه و تا اونجایی که فقط  من می دونم و سوسن دو تا دخترو می کنه یه خورده دلیر تر شدم -به ! مونیکا خانوم . آفتاب از کدوم طرف در اومده که به ما افتخار دادین -خب ما مشتری قدیمی شما هستیم . شما هم جای برادر ما . من باهاتون احساس صمیمیت زیادی می کنم . اتفاقا یه سری وسیله و جنس هست که هر چند زنونه هست ولی از اون دختره می خوام بگیرم و باهاش در این مورد مشورت کنم روم نمیشه با شما خیلی راحت ترم و احساس نزدیکی بیشتری می کنم .. کاش می تونستم مانتو مو در آرم و خودمو لخت نشون بدم .. -خب حالا چی می خواستین -خب شما یک مرد هستین و اون خواسته ها و هیجانات مردونه رو بیشتر باهاش آشنایی دارین .. این جا رو یه لحظه تپق زدم ولی خودمو قانع کردم که ادامه بدم چون جنس خراب داریوش رو می شناختم . من می خوام چند تا شورت و سوتین فانتزی بگیرم . اولا می خوام که جنسش خوب باشه و در ثانی رنگش شاد و ثالثا تحریک کننده باشه یه مرد ازش خوشش بیاد ..یعنی شوهرم و روحیه شو عوض کنه . قیمتش برام مهم نیست .. اینا رو که واسه داریوش می گفتم حس کردم که چشاشو با هوس درشت کرده و به من نگاه می کنه .. داخل چشاش سرخ شده بود .. اصلا نمی دونست چی بگه . زده بودم به هدف . اونو سستش کرده بودم . خودمم سست شده بودم . دلم می خواست دستمو بذارم رو مانتوم و از جلو شلوار روی کوسمو بمالم . سنگینی ناشی از خیسی کوسمو حس می کردم . -ببخشید یه سری جنسای خوبمون اون بالا هست . من اگه بخوام چند تا چند تا بیارم پایین شاید حوصله تون سر بیاد . یدفعه هم نمیشه .. پس اگه اسرار خاصی اون بالا وجود نداره من بیام بالا .. - اگه اجازه می فرمایید من درو از پایین ببندم که مشتری دیگه ای وقت شما رو نگیره .. دیگه دوزاریم افتاد که اون خیلی بیشتر از من دوست داره باهام طرف شه . چون اگه واقعا به کاسبی خودش اهمیت می داد می تونست در آن واحد به چند تا مشتری برسه . همراش رفتم بالا .. -ببینم مزاحم ناهار و استراحت شما که نشدم -نه گاهی وقتا هم مغازه رو نمی بندم -پس باید ببخشید که به خاطر من .. -اوه تو رو خدا از این حرفا نزنین مونیکا خانوم . اگه گرمتونه می تونین روپوشتونو در آرین . منم از خدا خواسته مانتومو در آوردم و روسری رو هم دادم عقب . فقط یه خورده پشت موهامو نگه داشته بود . چند تا شورت و سوتین دستش گرفت یکی از یکی نازک تر . قبل از این که اونا رو بده دست من اونا رو تو دست خودش طوری می گردوند و باهاشون بازی می کرد که انگاری کون و سینه های من اون زیر باشه . منم حس می کردم وقتی که اون داره روش دست می ماله داره به بدن من دست می زنه . اون با چشایی سرخ و نگاهی طالب در حال ور اندازم بود و من هم با صدایی که التماس ازش می بارید ازش می خواستم که بهم بگه کدومشون رو حس می کنه که یه مرد ممکنه ازش بیشتر خوشش بیاد .. -مونیکا خانوم بعضی جذابیت ها و لذتها جنبه عمومی داره و در بعضی موارد سلیقه ایه .. بیشتر مردا به نظر من از شورتایی خوششون میاد یا از سوتین هایی که بیشتر اندامهای تحت پوشش خودشو نپوشونن . یعنی شورت بیشتر باسنو بندازه تو دید و سوتین هم بیشتر قسمتهای سینه رو نشون بده .. وای چقدر راحت صحبت می کرد . من وقتی پیش دکتر زنان که مرد بود می رفتم اونم این طور راحت صحبت می کرد ولی دکتر حسابش جدا بود . خوشم میومد از این طرز حرف زدنش .. -ولی در بعضی موارد یه شورت و سوتین رو آدم باید توی تن طرف ببینه که بهتر متوجه شه که طرف چه استیلی پیدا می کنه .. شما اگه دوست دارین چند تا از این شورت  و سوتین ها رو با خودتون ببرین  هرکدوم رو که آقاتون پسندید بگیرین و بقیه رو برش گردونین ..-این جوری سختمه .. اگه راه دیگه ای هست .. -مونیکا خانوم راه دیگه ای که هست ولی نمی خوام جسارتی کرده باشم اصلا بیانش هم درست نیست و با عقل جوردر نمیاد و یه جورایی زشته .. -این که شما بخواهید این جنس ها رو رو تن من ببینید و نظر بدید ؟/؟ ...این یه تیکه رو قلبم مثل قلب یک گنجشک اسیر می زد . ادامه دادم : من که سختم نیست ولی وقت شما گرفته میشه .. اینو که گفتم یه لحظه نگاهمو به شلوار داریوش دوختم و کیرشو که ورم کرده و یه وری و دراز و منحرف شده بود متوجهش شدم . اون از همین الان شق کرده بود -من به خاطر شما حاضرم تا شب هم که شده مغازه رو بسته نگه داشته باشم . اخلاق مداری شرط اول در مغازه داریه .. پس اگه اجازه می فرمایید چند تا از اینا رو بدین تا من برم اتاقک پروو . رفتم اون داخل و بلوزمو در آوردم .. شلواروشورت و سوتین خودمو هم در آورده و کاملا بر هنه شدم . حالا بایستی مال مغازه رو می پوشیدم . کوسم چقدر خیس بود .. باید پاکش می کردم که متوجه هوسم نشه و از طرفی اگه بعضی از این شورتها رو انتخاب نمی کردم و در هر حال  برش می گردوندم همه خیس و لک دارمی شد . شورت خودمو لای کوسم کشیده و تمیزش کردم ولی وقتی به یاد این می افتادم که ممکنه  داریوش کیرشو بالاخره فرو کنه تو کوسم بازم خیسی کوسم زیاد می شد . در هر حال یه مدل لانبادایی رو انتخاب کردم . به رنگ مشکی و یه سوتینی هم بستم که فقط یه قسمت از زیر سینه هامو محو کرده بود و بقیه رو انداخته بود بیرون ..یه خورده روژگونه و لبمو غلیظ ترش کرده و با این که اتاقک زنگ هم داشت داریوشو صداش کردم . وقتی درو باز کرد من پشت به اون بودم و از داخل آینه می دیدمش . کف دستشو گذاشته بود روی کیرش . رومو بر گردوندم -واااااایییییی معرکه شدین مونیکا خانوم . -ببینم اثرش چه جوریه -خیلی قویه خیلی . رو من یکی که خیلی اثر کرده . -ببینم شوهرم خوشش میاد ؟/؟ -من که خیلی سخت پسندم خوشش اومد اونم همین طور . رومو طرفش گرفتم . به سینه هام نگاه می کرد و می گفت سوتینش حرف نداره با استیل سینه هاتون خیلی میاد . دستشو آورد و گذاشت رو سینه هام اولش سختم بود ولی بهش عادت کردم . یه خورده سوتین رو شل و سفت کرد و گیره های پشتشو جابجا و عوض و بدل که مثلا می خواست تنظیمش کنه جون خودش .. اگه دهنشو میذاشت رو نوک سینه هام راحت تر تنظیم می شدم . -اجازه هست یه نگاه دیگه به شورتتون بندازم ؟/؟ هم از جلو و هم از پشت .. جلو رو که توی دید خودش بود . آروم آروم اومد پایین تر . دستشو رو کناره های شورت قرار داد . بعد چند تا از انگشتاشو هم گذاشت رو همون قسمتی که زیرش کوس من قرار داشت . شورته خیلی خیس شده بود از خجالت داشتم آب می شدم . -داریوش خان این یکی خوبه این یکی رو می برم اگه میشه یکی دیگه رو هم امتحان کنم -نه باید خوب ببینم . پشت کنین یه نگاه هم به باسنتون بندازم .. اوووووخخخخخ دستاشو گذاشته بود رو کونم . دو طرفو میزانش می کرد که مثلا با شورتم بخونه .. چند تا از انگشتاش رفته بود به طرف چاک کونم که خیسی کوسم تا اونجا هم نفوذ کرده و داشت رو کونم می نشست . اون خیسی رو حس می کردم که داریوش داره با انگشتاش می ماله . چقدر دلم می خواست که انگشتاشو می برد طرف کوسم و اونارو فرو می کرد توش و مثل یک کیر میذاشت تو و درش می آورد .. -داریوش خان دارین تنظیمش می کنین که عکس بگیرین ؟/؟ من می خوام شورت بگیرم .. حالا تاثیرگذاری اون رو شما چطور بوده -خیلی عالی عالی .. -چرا صدات می لرزه -هیجان زیاده .. از هیجانه -پس به نظرت رو آقام اثر خوبی داره -فوق العاده هست .. بنابراین  اینو می گیرم .. یکی دیگه رو الان می پوشم شما بیرون تشریف داشته باش صدات می کنم .. کیف می کردم از این که تونستم اونو تا این حد به هوس بیارم . از اون شورتهایی که خیلی نازک تر از لامبادا بود و یه نخی بود که فقط رو درز وسط کون و بالای باسن سر مرز کمر قرار می گرفت پام کردم و این دفعه  سوتین هم نبستم . دوباره احضارش کردم . این بار بوی عطرملایم و هوس انگیزی رو ازش می شنیدم که تازه ازش استفاده کرده بود . بازم پشت به اون قرار گرفته بودم که دلشو ببرم . از اون هفت خط ها بود . -ببینم سوتین یادت رفت .. یه عشوه ای اومده و با ناز و کرشمه بهش گفتم داریوش خان می خوام  قالبشو با دستات بسنجی و اندازه دستت بیفته تا ببینی کدومشون مناسب ترن .. یه لحظه که بهش دقت کردم دیدم فقط یه شورت پاشه و دگمه های پیرهنش تا پایین باز و سینه ها و نیمتنه شو می شه کاملا لخت دید برای ثانیه هایی چشممو به کیر ورم کرده اش که سوسن خیلی از تیزی و کلفتی و بلندی اون تعریف می کرد دوختم . همین یه چشمه باعث شد حس کنم یه تحول دیگه رو کوسم و دورش به وجود اومده و بازم بیشتر خیس کردم . با همون شورت خیلی فانتزی خودش خودشو از پشت بهم چسبوند . شکم لختش رو کمر لختم قرار داشت کف دستاشو گذاشت رو سینه هام که نوکش از نوک خنجر هم تیز تر شده بود . -ببینم این شورت بهم میاد ؟/؟ -عالیه عالی ..مونیکا جون ..من زن ندارم .. سر فرصت می تونی بهم بگی چه مدل شورتی پام کنم که دخترا خوششون بیاد ؟/؟ درحالی که از هوس نفسم بند اومده بود و صورت و تمام تنم داغ شده بود گفتم اون بسته به سایز یه قسمت از بدنت داره -کجا مونیکا جون ؟/؟ -همون جایی که حالا بهم چسبیده -آزارت میده ؟/؟ -نه-پس خوشت میاد ؟/؟ -نمی دونم .. دستمو از پشت به طرف شورتش که روش از خیسی کوس من خیس شده بود دراز کردم و به طرف داخل شورت رسوندم . کلفتی کیرش حداقل دوبرابر کلفتی کیر شوهرم به نظر اومد .. دلم می خواست همون آن اونو درش بیارم و به کوسم بمالم ولی یه لحظه از داخل آینه که چشام به چشای بسته داریوش افتاد و دیدم که چه جوری در آتیش کوس من داره می سوزه به هیجان اومدم و با خودم گفتم بسوز داریوش بسوز که چند ساله دارم در آتیش تو می سوزم . بسوز و ببین که سوختن چه حالی داره .. در همین افکار بودم که دیدم با چند تا جمله سور پرایزم کرد -آههههههه مونیکا نمی دونی چند ساله که در آتیش هوس تو دارم می سوزم . حسرت تو رو می خورم . نمی دونی وقتی که شنیدم ازدواج کردی و بهم نرسیدی چقدر حسرت خوردم و دلم سوخت .. جاش نبود که بهش بگم هوسباز .. چون خودم هم یه آدمی مث اون بودم ولی بعدا سر فرصت حالیش می کردم . پس اونم همون حس منو داشت . دلم واسش سوخت . من چه می دونستم . من که این قدر بد جنس نبودم . چقدر جامعه ما از این نظر ضعف داره . از بس دخترا و پسرا رو در تنگنا میذارن و به اصطلاح منگنه می کنند دیگه جایی نمی مونه واسه این که بیان حس هوس همو به هم بگن و همو تامین کنن . حالا من و اون از احساس هم با خبر بودیم . داریوش شورتشو پایین ترکشید تا من راحت تر بتونم کیرشو توی دستای خودم داشته باشم . کیرشو از ته تا سر با دستام مالشش داده و بعد اونو به کونم می مالیدم . جلوتر نمی تونستم برم چون یه آینه تمام قد اونجا نصب بود . کیرشو ول نکرده و اونو به کونم مالیدم و به وسط اون . دو تا برش کونم به هم کیپ شده بودند . دستمو از رو کیر بر داشته دو تا دستامو گذاشتم دو طرف آینه تا لاپامو بیشتر و بهتر بازش کنم . حالا باید شکاف کوس و کونم بهتر معلوم شده باشه . -داریوش کیرتو می خوام .. -مطمئنی که انتخابتو کردی -آره عزیزم این انتخاب اول و آخرمنه ..امون نده .. بکن توش .. از اون وقتی که دختر بچه بودم منتظرش بودم . خیلی سخته چشم انتظاری . -جووووووون مونیکا دلم چقدر واسه گاییدن یه کوس اونم از نوع ناب و اصیلش تنگ شده بود . بازم دلم می خواست گوشاشو بکشم ولی نخواستم شیرینی اون لحظاتو خرابش کنم . سر کیرش چسبیده به کانون کوسم بود . -داریوش . .بذارش توش . دیگه چرا داری دلمو آب می کنی -مونیکا می خوام بیشتر باور کنم که تو رو دارم و به آرزوم رسیدم .. -اگه می خوای باور کنی این قدر منو توی خماری نمیذاری .. ببینم نکنه فکر می کنی اگه بذاریش تو کوسم این آخر آرزوهاست . پدرتو درمیارم داریوش . نفستو می گیرم .. یه دستشو دور سینه ام حلقه زدو گفت فعلا این منم که دارم نفستو می گیرم من و خودشو یه پهلو کرد و کیرشو فرو کرد تو کوسم . نیمرخ کرده به آینه نگاه می کردم . واسه اولین باربود که کیرشو می دیدم . اونم از آینه . -خوششششم میاد .. چقدر خوشششششششم میاد کوسسسسسسم .. داریوش کییییییررررررت همش مال خودته ؟/؟ چقدر کلفته. چقدر بلند شده ! نگاه به کیرش که با چه هیجان و اشتهایی می رفت تو کوسم و بر می گشت هوس منو زیاد می کرد . بااین که کمرم درد گرفته بود ولی دلم می خواست درهمون حالت باشم . -مونیکا عزیزم دلم نمیاد کیرمو از تو کوست بکشم بیرون .. اینجا عشقبازی کردن هم یه حال و هوای خاصی داره .. -چی می خوای بگی داریوش -می خوام بگم که دوست دارم بیفتم روت .. سینه هاتو بخورم .. کوستو بخورم .. همه جاتو لیس بزنم ولی اینجا نمیشه .. مثل دختر بچه ها ناز کرده گفتم یه خورده بکن چند تا دیگه بزن بریم . از در که رفتیم بیرون منو رو دستای خودش بلند کرد و برد انداخت رو تخت . سرشو گذاشت لای کونم . -مونیکا چقدر کونت باحاله . این نخ نازکی هم که به عنوان شورت پات کردی ..-خب فرو شنده اش تویی دیگه -خریدارشم تویی عزیزم .. اگه بدونی چقدر هوس انگیز ترت می کنه . -حالا کونمو وقت داری بعدا بیشتر می بینی . رو کردم طرفش تا بدنشو ببینم و منم از تماشاش لذت ببرم . -داریوش خودتو بهم بچسبون . بیا روم . می خوام لذت ببرم . بدنت بهم حال بده . اون رو من بود و کف دو تا دستامو گذاشتم رو سینه اش .. چقدر سینه ات موداره ؟/؟ -زشته ؟/؟ -نه بهت خیلی میاد هیکلتو هوس انگیز تر می کنه . دلم میخواد سرمو بذارم رو سینه هات باهات حرف بزنم بهت بگم دوستت دارم و تو مشغول باشی و منو بکنی . -حالا دوست نداری بکنمت ؟/؟ آخه کیرش ازکوسم اومده بود بیرون و به لاپام چسبیده بود . پاهامو به دو طرف باز کرده و دستامم همین طور . کیرشو چسبوند به سر کوسم و یه نگاه تو چشام انداخت و همراه با آهنگ ملایم و روح نوازی که درحال پخش شدن بود و کاری می کرد که با عشق و تمایل بیشتری خودمو در اختیارش بذارم رو من خم شد و همزمان که کیرش در حال فرو رفتن توی کوسم بود لباشو هم گذاشت رو لبام . چشامو بسته غرق لذت شده بودم .. اون لحظه به هیچی فکر نمی کردم . طوری هم خودشو رو من سبک کرده بود که بدنم درد نگیره . به هر قسمت از تماس بدنش با بدنم که فکر می کردم و می رفتم توی حس اون می دیدم که فوق العاده لذت بخشه . از قسمت وسط بدن گرفته به طرف بالا و سینه هاش که در تماس با سینه هام بود . موهای بدنش که با یه قلقلک خاصی هوسو در تمام بدنم پخش می کرد . لبهاش .. لبهای داغش که همراه با کیر و نوازش دستش بر سر و بازی با موهای سرم منو به جایی از هوس رسونده بود که جز به آخر خط به هیچی فکر نمی کردم . می خواستم حرف بزنم ولی لبام بسته بود . با سکوت و حرکاتم واسش حرف می زدم . کوسم با یه پرشهای خاصی می خواست خودشو هوسمو کنترل کنه .. به خودم فشار می آوردم .. یه لحظه چشامو باز کردم و دوباره بستم .. نمی تونستم یه جا و به یه حرکت بند شم . حالا دلم می خواست که اون تمام سنگینی خودشو بندازه رو من نفسمو بند بیاره و من زیر دست و پاش نتونم هیچ کاری بکنم . من تسلیم اون بودم و اون با تمام قدرت داشت منو می کرد . دستمو دور کمرش گذاشته و اونو محکم به بدنم فشارش دادم . بعد ولش کردم تا جلو سرعتشو نگرفته باشم .. -داریوش خیلی بهم می چسبه .. یه خورده تند تر .. -مونیکا خوشت میاد ؟/؟ لذت می بری ؟/؟ -تو چی عزیزم .. حسش نمی کنی ؟/؟ -چرا داریوش .. هوس خوب می تونه زبون هوسو بفهمه .. -پس چرا اون وقتا که من تشنه تو بودم و می خواستمت .. -منم می خواستمت .. مثل حالا .. ولی دختر بودم یه شرم و حیای خاصی داشتم .می ترسیدم .. -همه این جوری نیستن ..-می دونم داریوش . می دونم که می دونی همه این جوری نیستن .. بازم دلم می خواست گوشاشو بکشم که دیگه با اون دو تا دختر رابطه نداشته باشه ولی  نخواستم کاری کنم که هوسم بره عقب . معلوم نبود این پسره شیطون این بالا چیکار می کنه که حتی یه اتاقکی واسه تخت ردیف کرده . پاهامو مثل یه ژیمناست کار بازش کرده و اونم  دور و سرعت بیشتری به کیرش داده بود و لبه ها و چوچوله های دو طرف کوسمو بازکرده و با فشار کیرشو می کرد تو کوسم و با همون فشار می کشیدش بیرون .. -نههههههه داریوش عزیزم .. خواهش می کنم .. این جوری دیگه تاب و توان ندارم . سوختم . کوسم . می خواد می خاره . -الان خارششو می گیرم . اول با انگشتام بعد با کیرم .. با چند تا انگشتش سر کیرمو خاروند و بعد یه پامو گذاشت رو شونه هاش و منو یه پهلو کرد و از بغل به کارش ادامه داد . انگشتشو هم می کرد تو سوراخ کونم که خیلی دردم میومد . -داریوش زودتر ارضام کن کمرم درد گرفته . -مونیکا آبمو چیکار کنم .. -خالیش کن تو کوسسسسم .. هر وقت که راضیم کردی .. -جدی میگی ؟/؟ -چقدر حرف می زنی . هر چه باداباد . کیر وقتی میره داخل یه کوس تا آبشو اون داخل نریزه که فایده ای نداره . این مثل اون می مونه که یه زن یه میوه ای رو گاز می زنه و تو دهنش مزه مزه می کنه بعد آبشو می ریزه دور من آبتم می خوام .. اینو که گفنم حس کردم که یه جریان برق قوی به تنش وصل کردند . داریوش در همون وضع چشاشو بسته بود و با فشاری که به خودش می آورد  جلو آبشو می گرفت . درعوض من به خودم فشار می آوردم که آبم بیاد . هوسم داشت آب می شد . وسط کوسم . دور و برش زیر شکم اطراف سینه ها همه دست به دست هم داده بودند تا سر حالم کنند .  خودم می دونستم که حرکاتم عجیب و غریب شده .. انگشتمو گذاشته بودم رو لبه بالایی کوسم و کمک کیر داریوش شده بودم .. -آخخخخخ آخ .. آخ .. آخ .. ولم نکن .. ولم نکن .. به خورده .. به یه موبنده .. ولم نکن .. زوده .. زوده .. صبر کن .. الان خالی نکن .. آخخخخخخخخخ کوسسسسسسم .. کوسسسسسم تیرشششش کن .. داریوش .. بدنش خیس عرق شده بود .. خسته اش کرده بودم ولی چشام دیگه باز نمی شد حس کردم که در این دنیا نیستم .. آبم داشت میومد . حرارتی که تمام تنمو آب کرده بود . چقدر این لذت و حالت ادامه داشت .. داریوش همین جور در حال کردنم بود و منم در یک ار گاسم طولانی .. حتی نمی خواستم یه ثانیه شو از دست بدم .. دیگه یه جای کار حس کردم که به آخرش رسیده .. چند لحظه ای رو در حس و آرامش خودم بودم .. -داریوش تشنه ام .. -جووووووون منم تشنه ام که تو کوسسسست خالی کنم .. چقدر تنگه .. کوس کردن چقدر مزه میده .. چه حالی داره -کون کردن چی داریوش ..؟/؟ یه نگاهی بهم انداخت و تو فکر رفت . -مونیکا ازت انتظار ندارم که بهم کون بدی . اون میل خودته .. خوب موضوع رو عوض کرده بود . من می خواستم یه اشاره ای به خلافهاش کرده باشم ولی اون از موضوع فاصله گرفته بود . سرمو بالا گرفته تا کیرشو وقتی می کشه بیرون و دوباره فرو می کنه توی کوس ببینم . قیافه هوس انگیزش هوس منو زیاد می کرد . -مونیکا داره میاداومد . اومد . بااین که خودم داغ بودم و کوسم داغ داغ ولی آب کیر داریوش خیلی داغ ترم کرده بود . مثل یه تشنه کویری بهش نیاز داشتم . کوسم بهش نیاز داشت . در همون حال که داشت تو کوسم خالی می کرد صورت و زیر سینه ها و گردنمو غرق بوسه کرده بی تابانه منو در آغوش کشیده بود و باهام ور می رفت .. یه چند دقیقه ای رو گذاشتم که به حال خودش باشه و بعد دستشو گرقتم و گذاشتم رو سوراخ کونم . هر چند حتی یه بار هم تا به حال کون نداده و کیری نبود که از مرز کونم رد شده باشه ولی دوست نداشتم از این به بعد کیر داریوش از کون دیگه ای رد شه . هر چند این مردا رو اگه صد تا زنجیرشون هم کنی اون کاری رو که می خوان انجام میدم . -عزیزم اگه دلت می خواد من حرفی ندارم بذاری تو کونم -من که تا حالا کون نکردم . میگن خانوما خیلی دردشون میاد و آقایون خیلی کیف می کنند . عصبانی شده بودم . اگه وقت و شرایط دیگه ای بود تحریمش می کردم . رو مو بر گردوندم گوششو با دو تا دستام گرفته و گفتم باورم نمیشه در این سن هنوز آزمایش نکرده باشی . رنگش پریده بود . چقدر در مقابل من ضعف داشت . انتظارشو نداشت این برخوردو باهاش داشته باشم . -منظورت چیه مونیکا من چون دوستت داشتم اینو گفتم . -ببینم این تخت واسه چی اینجاست ؟/؟ -واسه اینه که بعد از ظهر اگه خسته بودم یه ساعتی مغازه رو ببندم و بخوابم .. -من اگه بفهمم دختر دیگه ای غیر من تو زندگیت هست دیگه طرفت نمیام . خیلی هم زرنگم . -من این کارو نمی کنم ولی تو شوهر داری .. تو هم شوهر داری .. -خب تو هم برو زن بگیر بی حساب شیم . این که حرف نشد . رفت از پایین یکی از بهترین کرمها رو آورد . نصف قوطی خالی بود . حس زنونه من می گفت که اونا رو رو کون بقیه خالی کرده .. خودمو باید واسه یه درد جانکاه آماده می کردم . کونمو گرفتم طرفش و اونم خیلی غلیظ کرمو به کیر خودش و کونم مالید و پس از یه دستمالی مفصل کیرشو به سوراخ کونم فشار داد -حالا می تونی اولین کون کردن زندگیتو افتتاح کنی .. دیگه حرفی نزد و جوابمو نداد می دونست که هرچی بگه من جوابشو می دم ترجیح داد ساکت بمونه ولی کیر خیلی تیزش کونمو داشت پاره می کرد . هنوز وارد کونم نشده همون روشو داشت آتیش می داد . مشتامو به هم گره کرده بوده  به بالش روبروم چنگ مینداختم . صدای شکستن یکی دوتا از ناخنهام رو شنیده بودم . -گفته بودم که خیلی درد داره .. صدام در نمیومد . تو دلم گفتم اگه پاره پاره شم و بخیه بخورم باید کیرتو امروز فرو کنی تو کونم . حتی اگه منشی و فروشنده زن یعنی جمیله بیاد منو ببینه . انگشت وسطی خودمو کردم تو کونم و چند دقیقه ای با سوراخم بازی کردم . خیلی تنگ تر از اونی بود که فکرشو می کردم . تازه کیر داریوش حداقل سه تا کلفتی این انگشتم می شد . اون داخلو با فرو کردن انگشتم بی حس کرده بودم . -داریوش بکن بکن حالا بهترین موقعشه -خیلی تجربه داری .. احمق می خواست بهم بگه حتما تو هم قبلا کون دادی .. ولی با خودم گفتم ولش .. با این حال دلم طاقت نیاورد و گفتم داریوش زبونمو باز نکن این اولین کیریه که داره میره تو کونم وتو هم بی دلیل بهم تهمت نزن اگه هم نمی خوای پاشم برم ولی من واسه دروغ گوییهای تو دلیل دارم .. لال شد و فقط یه فشاری به کیرش آورد که نمی دونم برای بستن زبون من بود یا حال کردن خودش که همچین دردی رو تو عمرم نکشیده بودم .. حتی اون لحظه فکر کردم اگه درد زایمان هم به همین صورت باشه که اصلا نمیشه بچه آورد .. -وووووی وووی .. ایییییی من جر خوردم پاره شدم کونم وواووووخخخخخ کونم .. ولی اون دیگه رحم نداشت -مونیکا خودت خواستی من بهت گفته بودم .. ولی این کون پلمب شده بوده که حالا دارم بازش می کنم .. یه سوتی عجیبی داده بود -تو از کجا می دونی که این پلمب شده هست ناقلا . پس تو جنس شناسی .. نا جنس .. -همین جوری گفتم . چون خیلی سفت و سخته .. دستشو گذاشت دور کمر کیرش و با فشاری شدید اونو به طرف کونم فرستاد .. -نههههههه ... نههههههه ... آخخخخخخ .. این که تا ته نباید بره تو کونم.. تو که نزدیک نصفشو فرستادی تا همین جاش خوبه .. خوبه .. بسه دیگه .. بیرحم .. سنگدل .. ولی اون همین جوری کونمو می گایید . همون شش هفت سانتی رو که کرده بود تو کونم سریع می کشید عقب و دوباره می کردش داخل .. -اووووووههههه .. آخخخخخخ .. درد داره -مونیکا جون درد داره ولی حال هم می کنی -تو چی تو چی داریوش .. بگو دوستم داری بگو فقط منو می خوای عاشقمی -اینا رو نمی دونی ؟/؟ -می دونم می دونم می خوام بازم بشنوم .. داریوش واسم حرفای عاشقونه زد . دستشو گذاشت رو کونم و دو طرفشو باز کرد ولی با این که دردم می گرفت با حس کلفتی کیرش و این که مال منه و از دو تا رقیب خودم پیشی گرفتم داشتم لذت می بردم . اونم چه لذتی .. کف دستمو هم گذاشته بودم رو کوسم و باهاش ور می رفتم . دوباره حشری شده بودم .. طوری از فرو کردن کیرش توی کونم کیف می کرد که به نظرم اومد داره به همون اندازه کوس کردن حال می کنه واسه همین گذاشتم هر کاری دلش می خواد انجام بده ... -مونیکا کیرم .. دیگه نمی تونم .. پرش رگهای کیرشو تو کونم حس می کردم حس کردم دور کوس و شکاف کونم داغ شده .. کونم پر شده بود از آب کیر داریوش .. واسه دومین بار هم که توی تنم خالی کرد سرشار از آب بود . -خب دیگه هم من دیرم شده .. هم فکر می کنم که یواش یواش مزاحم از راه برسه .. فقط اینو بدون که من حواسم خیلی جفته .. اگه سر سوزنی بفهمم که با کس دیگه ای رابطه داری  امکان نداره چراغ سبز نشونت بدم . اصلا قرمزش می کنم .. قول ؟/؟ -قول مردونه .. یه ساک شورت و سوتین زنونه داد دستم بدون این که بابتش پولی بگیره و شیک ترین پیراهنی رو هم که اندازه تنم بود بهم هدیه داد .. -مونیکا وقتی که تو رو دارم بقیه رو می خوام چیکار . -ببین داریوش اگه دروغ گفته باشی حسابت با منه .. خایه هاش جفت کرده بود . حداقل اینو می دونستم که داخل بوتیک با اون دو تا زن دیگه کاری صورت نمیده در عوض خودم بهش سرویس می دادم .  چند روز بعد که سوسن رو دیدم خیلی ناراحت بود -چته دختر -این داریوش معلوم نیست چشه ؟ /؟ نه منو می کنه نه کارگرشو .. -بی خیال مردا همه شون همینن . شاید یکی رو گیر آورده خوشگل تر که هم می تونه از کون بکندش هم از کوس ..-ولی هرگلی یه بویی داره .. -سوسن جون ولش کن . ممکنه اون گل دور و برش خار گذاشته باشه که مردک بیچاره نمی تونه کیرشو از اون طرف رد کنه . سوسن که رفت با خودم فکر کردم مونیکا خیلی بد جنسی .. ولی دیدم اشک کوسم از این تصورم در اومده .. اون یعنی کوس  با زبون خوش هوس به من می گفت که اصلا هم بد جنس نیستی چیزی که فراوونه  مرد خوش تیپه . مهم اینه که کدوم زن  زرنگ تره و تورش می کنه ... پایان .. نویسنده .. ایرانی  

0 نظرات:

 

ابزار وبمستر