ابزار وبمستر

ابزار وبمستر

هرکی به هرکی 81

دهن آذر مثل آتیش بود . کیرمو از بیضه تا نوکش داشت می سوزوند . تخمای منو گذاشته بود تو دهنش و پوست اونو می کشید از همون پوست یه سره حرارت پخش می کرد تا نوک کیر . می خواستم بگم خاله این چند سالی که شوهرت مرده حسابی تو کف موندی که دیدم این نظر درستی نیست چون خاله بار ها به محفل اومده و زیر کیر مردای زیادی قرار گرفته . -چی شد که امروز دیگه  سلیقه ات گرفت به خواهر زاده ات افتخار بدی ؟/؟-خب دیدم که دیگه این جور قهر کردنها فایده ای نداره تازه حساب تو از پدر نامرد و خبانتکارت جداست . من ده سال پس از ازدواج بابات شوهر کردم . خیلی به پاش نشسته بودم و بعدشم بهش وفادار بودم -حالا هم دوستش داری ؟/؟ سکوت کرد و چیزی نگفت . البته این خاله من ناتنی بود و پدر بزرگم قبل از مادر بزرگ فعلی من یه زن داشت و یه پسر و یه دختر . دختر همین آذر بود .  مادر آذر که مرد رفت با مامان مامانم ازدواج کرد .  خدابیامرزی مادر خاله آذر  فامیل این آرمان خان بود که خاله جون از اون طریق و با یه خورده ارفاق اومد به مجلس سکس . بگذریم این خاله ما یه پاش بود تو ایران و یه پاش بود خارجو خیلی هم به خودش می رسید . پوست صورتش یه دگرگونی خاصی پیداکرده بود . -آذر جون خیلی خوشگل و خوش پوست هستی . بابا عاشق خوب چیزی شده بود . -لیاقتشو نداشت -می تونم یه چیزی ازت بپرسم ؟/؟ -بپرس آریای گلم -تو و بابا تو این مجلس ها با هم بودین ؟/؟ -جراتشو نمی کنه پا بذاره طرف من . اولین باری که داشت میومد با یه لگد پرتش کردم یه طرف .. اون حتی جرات نکرد به مدیریت اعتراض کنه . می دونست سرش پیش من پایینه . -ولی حس می کنم که دوستش داری . با این حساب باید خیلی سخت باشه که بخوای با پسرش طرف شی . -راستش با تو نه ولی از داداش آرین تو هم خوشم نمیاد . اونم داره لنگه باباش میشه . ولی تو یه مرام خاصی داری . رفتار تو رو که با منصوره دیدم و خیلی از حرکات دیگه تو رو عاشق اخلاق و مرامت شدم . حس کردم که تو می تونی بهترین باشی . بهترین و خیلی هم خوب . تنمو با تمام وجودم تقدیم تو می کنم . انگاری با حرفاش خون تازه ای از هوس در رگهای من به جریان انداخته بود . کون آذر جونم خیلی گنده تر از کون مامانم نشون می داد تازه کون اون یه جورایی هوسمو زیاد می کرد به این صورت  که در مقایسه با سایر قسمتهای بدنش از رشد بیشتری برخورداربود . دودستی چسبید به کیرم و اونو مستقیم فرو کرد تو دهنش -آذرجون مثل این که فیلم سکسی زیاد می بینی . -ای خاله به قربونت الان هر بچه ای که از مادرش متولد میشه منظورم دختراشه .. دیگه از همون اول ساک زدنو یاد می گیره . کجای کاری آریا جون . الان این خودش یه کلاسی واسه خودش داره .. اگه اجازه میدی حالا که حرفم تموم شده دوباره کیر حضرتعالی رو بذارم تو دهنم .. -خاله جون ادب حکم می کنه که من .. اونو انداختم رو زمین و پاهاشو از وسط باز کردم .. کوسش یه لایه ضخیمی از خیسی رو روی خودش پوشونده بود و من با هوس و اشتها این لایه رو با دهنم میک می زدم .. -ووووووییییییی .. آریااااااااا اوووووخخخخخخ کوسسسسسسم نههههههه .. نهههههههه -خاله همینه .. من عاشق کوسی مثل کوسهای تو هستم .. دوستت دارم آذر .. بیا خاله جون بیا بغلت کنم . خاله با این که پنجاه سال به بالا بود ولی از چهل هم کمتر نشون می داد . کوسش هم از اون مدلای نه تنگ و نه گشاد بود و می شد ازش لذت برد و باهاش کیف کرد . -جوووووووون کوسسسسسس خاله آذرو عشق است . کیرمو یه ضرب کردمش تا ته کوس خاله جون آذر .  -شیطون آریا .. بذار کوسسسسم نفس بکشه .. تو تووووووو با کییییییررررررت که اونو کشتی . -آذررررر کوسسسسست کییییییررررررمنو کششششششته .. زود باششششش زود باشششش کوسسسستو آروم آروم بمالون به سر کیییییررررم دارم داغ می کنم .  فدات خاله آذر -آذر به فدای آریا کیرت حرف نداره . رو کوس آذر استوار بوده و با لذت به خیسی کوسش که رو کیرم نشسته بود و با هر ضربه به وقت بیرون کشیدن بیشتر نشون می داد نگاه می کردم -آریا محکم تر کیییییییرررررتو فرررررو کن تو کوسسسسسم . منم پس از دوبار خالی کردن با یه مقاومت بیشتری اونو می گاییدم و ول کنش نبودم .. نفس نفس می زد . ولش نمی کردم . خاله جون حشری حشری بود . کیر می خواست کیر کلفت منو . تازه من به زور می تونستم سیرش کنم . معلوم نبود که خارج از این مجلس چه جوری خودشو سیر می کنه . -آریاااااا بده . کیر بده . خواهش می کنم . -تو کوسسسسسته .. بگیرش .. داشته باش در نره .. آذر با دستاش بالای کوسشو می مالید . منم جفت سینه هاشو از مالش بی نصیب نذاشته بودم و لباشو می بوسیدم . لباش خوشبو و خوشمزه و هوس انگیز بود و هرچی اونو بیشتر میک می زدم هوسم بیشتر می شد ... ادامه دارد .. نویسنده .. ایرانی 

1 نظرات:

ایرانی گفت...


آره داداش گل خسته نباشی چند تا داستان رو در چند قسمت معرفی می کنم که اگه منتشر نشده می نتونی زحمتشو بکشی ..بعضی از این اسامی در سایت لوتی برام آشنان و ازبس مدام تغییر تاپیک میدن و حذف و اضافه میشن عین واحد های دانشگاهی ..من خودم می مونم که منتشر شدن یا نه ؟. این جستجوی داستان در زیر صفحه سایت لوتی قبلا خوب جواب می داد الان داستانهای منتشر شده رو هم وارد می کنم میگه جستجوی شما نتیجه ای نداشت ..تک قسمتی 1-بازنده پیروز ...مرد دلش می خواهد که دیگران با زنش باشند و با یک ماجراهای لطیف و حشر آمیز وحقه بازی و شکست در ورق بازی او را به آغوش دیگری می سپارد ..2-باردارم کن ..سکس پسرای مجرد با زنای باردار3-بذار همه ببینن ..سکس پسر با مادر 4-بازم که می خاره ..سکس پسر با مادر در سفر خارج از کشور 5-بی غیرتها ...زنی که با کمک شوهر و فرزندانش با مردی دیگر رابطه بر قرار می کند و هنگام سکس خانواده اش سر می رسند و آن مرد را تهدید و سرکیسه می کنند اما آن مرد با کمک دوستش انتقام سختی می گیرد ..بعضی ها را قبلا هم توضیح دادم گفتم شاید نخونده باشی
این داستانها سکسی نیستند ولی عشقی یا احساسی و لطیفند ..1-بیگناه ...یک متن ادبی و لطیف و پر احساس ..عاشقی بیگناه در حال درددل با فلک و آسمان و...است معشوقه اش اورا بی وفا و خیانتکار می پندارد اما سر انجام به سوی او باز می گردد ..2-بیراهه عشق ..داستانی عشقی و لطیف و ..3-بابا برگرد رو که من قبلا جایی دیدم حالا گمش کردم ولی از اونجایی که خودم خوشم میاد همیشه ازش یاد می کنم ..یک دختری که رفته بود سر خاک پدرش و روز پدر باهاش درددل می کرد و زار می زد و..دیگه بقیه شو تعریف نمی کنم برای اونایی که نخوندن
این هم چند داستان دنباله دار یا چند قسمتی 1-دست بالای دست در14 قسمت ..داستانی که قبلا هم توضیحشو دادم دو تا داداش هستند که به برادر بزرگه بیشتر توجه میشه ..حتی دختری رو که برادر کوچیکه ازش خوشش میاد واسه برادر بزرگه درست می کنند که بعد ها یه جوری کوچیکه با زن داداش رابطه بر قرار می کنه بعد ها به جایی می رسه این داداش کوچیکه ..داستانی بسیار بسیار پر ماجرا قوی پرتنش ..با سکس و احساسی قویه 2 -دزد و کاهدان در 5 قسمته که یه پسر عاشق یه بیوه زن بچاپ میشه و با خونواده اش سر زنه بحث می کنه و...3-تولد عشق و هوس .. مادر به درخواست پسر که دانشگاه قبول شده و روز تولدش براش سکس پارتی می گیره و دوستای پسره و دوستای مادره میان و همه باهم قاطی میشن و آخر کار پسر و مادر ....خب آره داداش نازنین یادم باشه تشکر مجددی هم از احسان عزیز که در ذیل داستانهای آبی عشق و بابا تقسیم بر سه به ویژه در آبی عشق بازم شرمنده ام کرده داشته باشم که در پیام بعدی می نویسم
احسان عزیز و با محبت به خاطر پیامهای گرم و پرشورت بی نهایت ممنونم . من هم دوست دارم در حدی تلاش کنم که شرمنده محبت دوستان و همراهان عزیزی چون تو نگردم . داستانهایی را که تا کنون در مدت این 21 ماه اخیر نوشته ام آن قدر زیاد است که اگر دو ماه شبانه روز بنشینی و بخوانی به انتها نمی رسد . آره داداش عزیز زحمت انتشار آن را به تدریج در سایت لوتی کشیده و در تاپیک داستانهای تک قسمتی و دنباله دار هم داستانهایی هست که شاید تا حدودی راضیت نماید . حتی داستانهای عاشقانه و متون پر احساس ..ضمنا داستان ندای عشق را که من آن را بهترین اثر خود می دانم در بخش تالار ادبی وداستانهای سایت لوتی هم توسط کینگ صفر پنج عزیز منتشر گردیده است .با همه اینها باز هم سعی خود را خواهم کرد که در جهت رضایت تو عزیز دوست داشتنی و سایر گلهای نازنین در هر سایت و هر جای دیگر گامهای موثر تری بردارم . مطمئن باش نظیر داستانهایی که از آن نام بردی و شاید با کیفیت تر از آن , آن قدر زیاد است که برای مطالعه آن ها وقت کم می آوری . به خود می بالم که حامیان با فر هنگی چون تو دارم که به من انگیزه نوشتن و بهتر نوشتن می دهد . کم و کاستیها را به بزرگواری خود ببخش برای تو و همه خوانندگان عزیز آرزوی موفقیت و سر بلندی می نمایم . درود بر ایران و ایرانی ..برافراشته باد پرچم سه رنگ سبز و سفید و سرخ شیر و خورشید نشان که در آن نشانی از آرم بت پرستان هندی نباشد ...ایرانی

 

ابزار وبمستر