ابزار وبمستر

ابزار وبمستر

ماجراهای مامان زبل 20

اشرف جون این کار برای ما چه سودی داره -ماه منیر جون اگه اون امنیت رو تو خونه ات نداری شرایط طوریه که نمی تونی کسی رو بیاری بالاخره دست و بالت بازه .می تونی هر سری چند تا مرد رو بیاری و با هم حال کنیم . بچه های منم از دم چشم دیدن این روباه صفتهای حزب الشیطانی رو ندارن . وقتی ما خودمون با بند و بساط و مقنعه و این دکور بندیها اومدیم تو خونه از اون طرف هم یه جوری مردا رو میاریم داخل خونه . -اشرف این کار خطر ناکیه . مگه خودت نمی گی که دیوار بین دو قسمت خونه نازکه و صدا میره .. -کاری نباشه ماه منیر تو فقط دستور بده من اونجا رو حلش می کنم . کاری می کنم که اگه آتش نشانی و آمبولانس هم آژیر بکشه از یک طرف به اون طرف صداش نرسه .. ببینم ماه منیر جون یه کاریش بکن .. -باشه یه خورده زمان می بره . فقط تو زمینه رو بچین . من دو تا بیوه دیگه سراغ دارم که اونا حسابی کشته مرده این کارا هستند . من و تو خودمون فیلم هستیم اونا فیلم تمام . اگه بدونی چه حالی میده -مرد چی مرد تو دست و بالات هست ؟/؟ من چند تایی رو این ور سراغ دارم ولی می خوام یه تنوع داشته باشه کارم ..-ببینم اشرف جون یعنی من نباید دنبال تنوع باشم . این مردایی که من می شناسم قدیم قدیما خیلی هاشون باهام بودند . شاید بعضی هاشون هم بابا بزرگ شده باشن ولی میشه چند تا جوون رو هم ردیف کرد . زری و پری هم تو دست و بالشون زیاده . خیلی هم خوشحال میشن . اونا یه چند سالی از من و تو کوچیک ترن . تو دست و بالشون چند تا پسر بچه و از اون هفده هیجده ساله ها هم هست . نمی دونی چقدر خوشحال میشن . اون پسرا جا ندارن . اونا هم که پیش خونواده شون هستند . خیلی به زحمت می تونن با هم سکس داشته باشن . -ببینم از این بابت چرا قبلا به من چیزی نگفتی ؟/؟ -عزیزم زندگی اونا چه ربطی به من داره . من به اونا بگم دوست پسر خودتونو تقدیم اشرف جون کنین ؟/؟ این روزا خیلی سخته پیدا کردن پسرایی که اطمینانی باشن و فقط به خاطر کوس بیان دنبال آدم . ولی با این حال ما زنا مجبوریم همه جوره هواشونو داشته باشیم که از دستمون در نرن . چیکار میشه کرد هر که را طاووس خواهد جور هندوستان کشد .. ببین اشی جون تو زود برو وضعیت خونه رو درست کن من هم از این طرف بر نامه رو می چینم . حداقا شبای چهار شنبه و جمعه رو می تونیم با یه بهونه ای خودمونو سرگرم کنیم .. ولی حواست باشه اشرف یکی از بچه هات هوس نکنه بیاد تو جمع ما که تمام رشته های ما پنبه میشه .. -نگران نباش . من واسه این کوس من که این روزا بد جوری به کیر خوردن عادت کرده هر کاری انجام میدم . نمی دونم اگه دو سه روز بهش مواد نرسه چه حالی بهم دست میده -نگران نباش همچین موادی بهش برسه که تو هر روز بازم دنبال مواد قویتری باشی تا بیشتر سر حالت کنه -ببینیم و بشنویم -مگه میشه منیره یه حرفی بزنه و انجام نده ؟/؟ -این جوری که تو میگی یه جورایی منو هم هیجان زده می کنی . وقتی رسیدم خونه ساعاتی بعد همه پسرا دخترام به نوبت و یا گاهی به اتفاق هم میومدن به من سر می زدند . در مورد دعای کمیل و توسل و از این جور مراسم مذهبی صحبت کردم -بچه ها شما خودتون می دونین که از این مادر پیرتون سنی گذشته . اگه خطاهایی در جوانی کردیم و نا خواسته یه گناهانی انجام دادیم حالا که فرصتشه باید این گناهانمونو جبران کنیم .. من دیگه تصمیم گرفتم یه خورده بیشتر عبادت کنم و به صفا و جلای روح و معنویت بپردازم . دلمو صیقلش بدم . من و چند تن از دوستای مذهبی و خیلی مومنم قصد داریم که هفته ای دو شب دور هم باشیم . من از وجود این افراد مومن و مذهبی و اهل رضوان نهایت استفاده رو می کنم . فقط دوست داریم ما خودمون باشیم و فیض ببریم . خیلی هم خشکند و حزب الهی هم هستند . اونا طوری مذهبی هستند که میگن مرد نباید صدای زن رو که در حال خوندن دعا و مناجاته بشنوه .. البته اگه شبای جمعه و چهار شنبه کار دارین می تونین بهم سر نزنین ولی اگه خواستین بهم سر بزنین اونا عادت دارن که تو عالم خودشون باشن و با افرادی که یکدست هستند -مامان ما اصلا به شما کاری نداریم -درسته یه خورده سر و صدا و .. ممکنه مارو از عالم معنویت خارج کنه .. ولی اگه یه وقتی قصد سرکشی هم  هم دارین اشکالی نداره . حداقل می تونین این دیواری رو که وسط هال کشیده شده حالا خراب می کنین دوباره می سازین یا کنارش یه لایه دیگه می کشین .. به هر حال یه کاری بکنین که صدا از این طرف به اون طرف نره .. بچه ها نمی خوام فردای قیامت گناهش بیفته گردن من -مامان تو که تا این حد مراعات نمی کردی -خب بچه ها ایمان آدم هر لحظه دستخوش تغییره .. دور و بری هام هر کدوم به نوبت منو می بوسیدند و از این که مادر مومنی دارن لذت می بردند . فقط همگی اونا در یه چیزی اتفاق نظر داشتند و اون این که مامان اشرف اونا هنوز خیلی جوونه و این جور پاک بودن من نشان دهنده ایمان و تقوا و آینده روشن منه . از اون طرف ماه منیر حسابی بر نامه ها رو جور کرده بود و منتظر من بود که کی دستور شروع کار رو میدم .. به نظر من می شد تا یه هفته دیگه کلنگ این حرکت رو در خونه ما زد . این یه هفته ای رو باید از موز و هویج و با دمجون کمک می گرفتم ... ادامه دارد .. نویسنده .. ایرانی 

0 نظرات:

 

ابزار وبمستر