ابزار وبمستر

ابزار وبمستر

مادر فداکار41

ادامه بده امیر . نمی خوام حتی یک کلمه از اون حرفایی رو که بین من و تو رد و بدل شده و چیزایی رو که دیدی و کارایی که کردی جا بمونه .. امیر من خوشم میومده ؟/؟ چه حالی داشتم .. -مامان سختمه حرفایی رو که می زدی بگم . آخه تو مامانمی . نمی خوام ازم ناراحت شی .. -اگه نگی ناراحت میشم . اگه باهام رو راست نباشی ناراحت میشم . المیرا کونشو بیشتر به دست امیر می چسبوند . کوسش خیس خیس شده بود . امیر هم به چاخان کردنهاش ادامه می داد .-مامان تو از حال رفته بودی . چهره ات شده بود عین چهره الان . همش می گفتی امیر کیرتو محکم تر بکوبون به ته کوسم . ارضام کن . من می خوام فقط مال تو باشم زیر کیر تو . فقط تو بهم حال بدی . نمی خوام کس دیگه ای با من باشه .. یهو خیلی به هیجان اومدی و افتادی سرم . رو کیر من نشستی هی بالا می رفتی و هی میومدی پایین تا تمامی طول کیر من بره تو کوست و برگرده .. امیر مخصوصا اصطلاح کیر و کوس رو تا می تونست تکرار می کرد تا مادرش رو به هیجان بیاره و اونو بر این باور داشته باشه که همچین خوابی بوده و طوری با اون و هوسش بازی کنه که نه تنها به فکر شوهر خاله اش نباشه بلکه خیلی راحت خودشو در اختیار پسرش قرار بده . -امیر ادامه بده نگو که خیلی زود از خواب پا شدی .-نه مامان تا  می تونستم باهات بودم . -حالا بازم به حرفای من می رسیم ولی راستشو بگو تو خودت چه احساسی داشتی .. -راستش اولش سختم بود ولی توی همون خواب یاد حرفای بابا افتادم و این که از بدن تو از اندام هوس انگیز تو که دل هر مردی رو می لرزونه خوشم اومده بود .. مامان منو ببخش خواب بود شیطون گولم زد . هوسه دیگه احساسات شیطانی و غریزی آدم موقع خواب خیلی کارا می کنه که به آدم عذاب وجدان دست میده . امیر دستشو نه تنها از رو کوس مادرش بر نداشته بود بلکه انگشتاشو طوری روی کوس می غلتوند که یه بند از بعضی از انگشتاشو تو کوس مادرش فرو کرده بود . -پسرم این غریزه در هر کسی وجود داره تو نمی خوای خودتو محکوم کنی . مگه تو با خاله الهام و عمه و خواهر و زن عمو و زن دایی ات طرف نشدی ؟/؟ -ولی حساب مامان فرق می کنه . -خب شاید یه حکمتی بوده که بابا خواب نمات کرده و بهت وصیت کرده -پس مامان میگی که تو به خاطر هوس زیاد قصد داشتی بری با یه غریبه باشی .. -عزیزم همه قسمتهای خواب که نمی تونه درست باشه .. -حالا به نظر تو وصیت بابا درسته ؟/؟ میشه بهش عمل کرد ؟/؟ امیر دستشو از رو کوس مامانش بر داشت -نههههههه امیرررررررر دستتو چرا بر داشتی . تازه داشت از این مدل ماساژخوشم میومد . -حالا یه ماساژبهتری بهت میدم . اگه بخوای اگه دوست داشته باشی . امیر خودشو به مادرش چسبوند . -اوووووههههههه نههههههه -آرررررررهههههه مامان ..-می خوای خوابی رو که دیدی تعبیرش کنی ؟/؟ آره عزیزم ؟/؟-نمی دونم مامان .. یا خوابو تعبیرش کنم یا به وصیت بابا عمل کنم .-این که هردوش یکی شد -توچی دوست داری مامان -هرچی رو که تو دوست داری و می پسندی .. پسر دستشو از پهلوها رسوند رو کوس مادرش و قسمت جلو بدنشو به کون المیرا چسبوند المیرا دیگه از حال رفته بود .. -مااااااماااااان چیکار کنم تو بگو .. با بوسه هاش مادرشو مست کرده بود . پشت گردن و از پهلو صورت و لبهاشو می بوسید . حتی دستای المیرا رو بالا می برد و زیر بغلشو می لیسید .. -مامان چیکار کنم .. کیرشو در راستای چاک کون مادرش قرار داده بود . داغی کیر با داغی طول کوس تماس داشت . امیر یه خورده سر کیرشو خم کرد تا یه تماسی با سوراخ ورودی پیدا کنه . -کیرشو در راستای کوس و چاک کون از پایین به بالا حرکت می داد -چیکار کنم .. چیکار کنم .. به وصیت بابا عمل کنم ؟/؟ کیرشو بیشتر به کوس چسبوند . المیرا قسمتی از تنه کیر امیر رو داخل کوسش احساس می کرد . که به صورت عرضی و از ته وارد شده بود و بیشتر هم نمی تونست بره . مگر این که امیر کیرشو به صورت افقی و مستقیم و از سر تو کوس مادرش فرو می کرد که تا ته بره -مامان چیکار کنم .. -امیر تو که می دونی من احترام زیادی برای بابات قائلم و با این که سالهاست که از فوتش می گذره هنوزم بهش وفادار موندم . نمی خوام روح اون خدا بیامرزی تو گور بلرزه و از من ناراضی باشه . می خوام ازم راضی باشه . به وجود تو افتخار کنه . من که دلم پیش مرد دیگه ای نبود و نمی خواستم با کس دیگه ای باشم . حالا به دلش افتاده . مرده هست و آگاه شده که پس از سالها ما رو خواب نما کرده . پس باید احترامشو نگه داشته باشیم . -مامان نگی که پسرت تو رو .. -نه... نهههههه المیرا می خواست بگه که بس کن امیر . این سکس و این هماغوشی و آمیزش که دیگه نیاز به خواب نما شدن نداشت . همین جوری هم حاضر بود خودشو تسلیم کنه .  امیر کیرشو به صورت صاف و در راستای افق قرار داد و سرشو به کوس مادرش چسبوند .. لبشو برد زیر گوش مادرش -چی میگی مامان .. یه تکونی به خودش داد و دوسانت از کیرشو کرد تو کوس المیرا .. -کشتی منو امیر .. چند بار بهت بگم .. با یه حرکت دیگه دو سانت دیگه هم فرستاد تو کوس مادرش .. المیرا داغ کرده بود .. یک آن المیرا یه حرکت  به خودش داد طوری که همین چند سانت کیری که تو کوسش بود بیرون نیاد بعد که خوب شتاب گرفته بود این بار کونشو محکم به طرف کیر امیر حرکت داد -آخخخخخخخ ماااااامااااان -بگیر امیر اینم بقیه وصیت بابات .. کیرامیر تا ته ته رفته بود تو کوس المیرا .... ادامه دارد .. نویسنده ... ایرانی 

0 نظرات:

 

ابزار وبمستر