ابزار وبمستر

ابزار وبمستر

فقط یک مرد 113

چقدر مکیدن نوک سینه های دخترونه اش به من حال می داد . هر چی می خوردمش سیر نمی شدم . خودم رفته بودم تو حال .. -اوخ کوروش ! کوروش !کوروش جون .. نهههههه ... نهههههه ... بغلم بزن .. محکم تر .. بهم بچسب .. طوری بهش مماس شده بودم که نمی تونستم کیرمو به سرعت بیارم عقب و دوباره تو کوسش فرو کنم . ولی در همون حالت درجا کیرمو توی کوس می گردوندم . عاطفه دستای دخترونه شو محکم دور کمرم حلقه زده بود و من دو تا دستامو رو کونش گذاشته و اونا رو بازشون کرده تا یه روزنه ای پیدا شه که بتونم کیرمو اون داخل حرکتش بدم . با توجه به این که زنای سنگین وزن و هیکل مند تری رو گاییده بودم کردن عاطفه زیاد خسته ام نمی کرد . خیلی دلم می خواست در یکی از این مراحل زن یکی از آخوندای صاحب نام گردن کلفت رو می گاییدم و باد شکمشو می خوابوندم . خیلی ها بهم توصیه می کردند که خود اونا رو هم بکنم ولی من که گی نبودم . تازه این کار منم خاصیتی نداشت . آخوندا که بار دار نمی شدند تا یه خاصیتی به حال این جامعه داشته باشند . عاطفه رو گذاشتمش رو زمین . دلم می خواست اونو زودتر ارضاش کنم و دوباره از نو شروع کنم . به نظر میومد یه خورده اون داخلش می سوخت . ولی من دیگه بهش رحم نمی کردم . حالا به خوبی می تونستم تمامی کیرمو فرو کنم تو کوسش و اونو بیرون بکشم . عاطفه داغ داغ شده بود و می شد پیش بینی کرد که تا لحظاتی دیگه کارش تمومه و همین طورم شد . طوری شده بود که از هوس زیاد فقط پاهاشو به طرف بالا پرت می کرد و منم همون پاها ها رو به نوبت دو ر دستام حلقه زده و می بوسیدمش .. عاطفه دیگه به آخر هیجان رسیده بود و من همراه با ار گاسم اون یه چند تا فشار دیگه روش آورده ریختم تو کوسش .. ولی دلم می خواست همچنان تمام تنشو غرق بوسه داشته باشم . تازه و خواستنی وآبدار . همه جاشو می بوسیدم . دیگه دلم نیومد بکنم تو کونش . هر چند اون حفره ریز کونش وسط باسن بر جسته هوس منو به این که بکنم تو کونش خیلی زیاد می کرد ولی بازم گذاشتم تو کوسش .. در همین حال و هوا بودم که  همهمه عجیبی رو  پشت در شنیدم . ظاهرا زنان و دختران و خواهران و نوادگان دختر ستم ستیز پشت در از دحام کرده بودند و از عاطفه می خواستند که دست از سرم بر داره و من کوروش چند ساعتی رو با اونا باشم . اصلا قرار مون این نبود . ظاهرا این ستم ستیز رو که برده بودند بیمارستان دم همه در اومده بود و شورش کرده بودند . عاطفه : کثافتای حسودو ببین  . من که از اولش با پا و میل خودم به اینجا نیومده بودم . اونا همش به من حسادت می کردند . بازم این ستم ستیز عوضی تا موقعی که دور و برم بود نمی ذاشت که اینا زیاد دور بگیرند . پیرمرده رو نیم ساعت نمیشه بردن بیمارستان . یه چهار پایه گذاشته و از پنجره بالا داخل هال و پذیرایی رو یه دیدکی انداختم .. وای عجب جمعیتی بود . بیشتر از بیست تا زن و دختر لخت و سکس اونجا وایساده بودند . حتی چند تا نه ساله و ده ساله هم در میون این زنا به چشم می خورد .. وای اینا دیگه واسه من کیر و خایه باقی نمیذارن -عاطفه دستم به دامنت اینا بیچاره ام می کنند . من اگه یه شبه اینا رو بگام مقطوع النسل میشم . از پیرزن هشتاد ساله تا کودک نه ساله .. من چه جوری حریف همه بشم .. عاطفه جون کودک دبستانی رو واسه چی لخت کردن ؟/؟ - در اسلام دختر که به سن 9 سالگی که می رسه میگن به سن رشد رسیده -ولی اگه تکلیف نشده باشه چی ؟/؟آخه اینا مال عربستانه .. -در هر حال این آخوندا و فک و فامیلاشون که دم از حق علیه باطل می زنن این چیزا که حالیشون نیست . اگه بهشون بگی فضولات انسانی داره کم میشه به توالت های دنیا حمله می کنند و هر چی اون داخله به جای شام و ناهار و صبحونه میل می کنند و میگن قوی بشیم تا امریکا و اسرائیل بهمون حمله نکنن . خاک بر سرتون . حالا هم کیر کوروش رو مفت گیر آوردن و .. -راستی کوروش دور بین مخفی های این اتاقو از کار انداختم ولی اگه بخوای از پنجره پشتی دربری لو میری . من متخصص این کارام . اول لباساتو بپوش .. فعلا همه نگهبانا حواسشون پرته . یه جورایی دلشون می خواد زنشونو بدن دست تو .. دلم مث سیر و سرکه می جوشید . چند تا از سیم ها رو که با حیاط پشتی ارتباط داشت قطع کرد و یه سری کارای دیگه رو هم که می تونست انجام داد . واسه تشکر چند تا ضربه کیری دیگه بهش وارد کرده و یه چند قطره ای هم واسه این که کار از محکم کاری و محکم کیری ایرادی نداشته باشه ریختم تو کوسش . با ترس و لرز از پنجره پشتی خارج شدم .. وای چه دیوار بلندی . عاطفه اومد و کلید یکی از در ها رو به من داد .. -زود باش الان اگه بفهمن پدر منو در میارن .. -عاطفه دوستت دارم دوستت دارم . ممنونم منو از دست طایفه گرگ نجات دادی . صد رحمت به این ستم ستیز.  طایفه مجتهد بد تر از خود مجتهدن . زالو زاده ها خونخوار تر از خود زالو هستند . از در رفتم بیرون .. آخیش یه نفسی به راحتی کشیدم . نمی دونستم از کدوم طرف برم .. اینم از مجتهد ستم ستیز .. اولین ماشین شخصی که جلوم تر مز زد سوار شدم .. نمی دونستم آدرس کجا رو بدم .. نفر بعدی رو که باید می کردم اون کنکوری علوم تجربی بود . ولی این ماشینی که من سوارش شده بودم از اون بنزای شیک آخرین مدلی بود که قبل از این که وارد بازار های آلمان شه می رسید اینجا به دست از ما بهتران ... ادامه دارد .. نویسنده .. ایرانی 

3 نظرات:

ایرانی گفت...


آره داداش عزیز این پیام را به مناسبت چهارم آبان نوشته ام که در صورت تایید و صلاحدید اگر زحمت انتشارش را در سایت لوتی بکشی ممنون خواهم شد . پاینده و بر قرار باشی ..عنوان آن هم تولدت مبارک می باشد ..عنوانی ساده با متنی که به این سادگی جلوه ای خاص بخشیده ..(تولدت مبارک )

توادت مبارک ای آن که هرگز نخواهی مرد ..ای آن که نام تو یاد تو در اندیشه و قلب ما خواهد ماند .دیو با نوای فرشته آمد و فرشته رفت . چه دیر دیو را شناختیم . آن زمان که در تنوره اش سوختیم . نمی گویم که بهترین بوده ای . اما خلیج فارست را خزرت را خاک پاکت را به بیگانگان نفروخته بودی وملتت را به اعراب .تواینک در میان ما نیستی اما اشک غم ما هرگز نخواهد توانست که آتش حسرت را خاموش نماید . آن لحظه ای را که خاک بر سرانه با هجرت غم آلود تو شادگشتیم می خواستیم که از آزادی لنگ , دونده ای بسازیم افسوس که از همان لنگ هم دیگر نشانی نیست . قولت را باور نداشتیم . نامردانه و حریصانه اندک نقطه ضعفها را علم کردیم . گشنگان گیوه به پا ی قاطر سوار عقده ای رامالک جان و ملک خود ساختیم و از سر سیری لاستیکها به آتش کشیدیم .فاتحه خوانان سر گورها را بر تخت نشاندیم تا فاتحه ملت را بخوانند و بر گور ها بیفزایند وتو چه غریبانه جان باختی اما آن که دلش به عشق وطن می تپید و به خاطر ملت و حفظ جان او ترک وطن نمود هرگز نمی میرد . کور بودیم و چه دیر بینا گشتیم کر بودیم و چه دیر شنوا شدیم ..هیهات ! هیهات!که نه از تاک نشانی مانده نه از تاک نشان . هجرتت را تسلیت نگفتیم و امروز می گوییم که تولدت مبارک !فرزند کوروش . به ابر مرد تاریخ گفتی که آسوده بخواب زیرا که ما بیداریم . افسوس که چشمانت را بستند تا دیو چشمانش را بگشاید .. خون آشامانه ببلعد و تا به امروز سیر نگردد . تولدت مبارک !سالهاست که با شادی قهریم . آنان که چشمانشان را به روی این جهان خاکی بسته اند اینک به خوبی دریافته اند که دیو که بود و فرشته که بود و ما با چشمانی باز دیو و دیو صفتان را شناخته ایم وفرشته ای را که غریبانه درغربت جان باخت . تولدت مبارک ای رضا زاده و رضا زاد کبیر !ای فرزند کوروش تولدت مبارک !تولدت مبارک !....ایرانی

دلفین گفت...

عالی بود

ایرانی گفت...

متشکرم داداش دلفین ...ایرانی

 

ابزار وبمستر