ابزار وبمستر

ابزار وبمستر

هوس اینترنتی 11

وای فتانه .. فتانه .. کوسسسسم ... کوسسسسسم .. اوخخخخخ انگار داری هوس به کوسم  پخش می کنی . دارم می سوزم نمی دونم چیه -خوبه یا بده ؟/؟ -خیلی خوبه ..ولم نکن . ادامه بده ..داغش کن . حرارت بالای تو داره اونو آبش می کنه .. -اگه آب شه که واسه مهرداد چیزی نمی مونه -نمونه .. به درک که چیزی نمی مونه . من حالا دارم حال می کنم . فتانه رهام نکن . نتونستم دیگه چیزی بگم . اون با دهنش مثل یه اژدهایی که داره آتیش پخش می کنه تمام وجود منو به آتیش کشیده بود و منم داشتم می سوختم . داشتم آب می شدم .. دلم می خواست یه جای بدن فتانه رو در دسترس داشتم یا اونو می بوسیدم یا گازش می گرفتم تا این جوری یه خورده هوس خودمو کنترلش می کردم . کوسمو با تمام وجودش می لیسید و میک می زد . اون کاملا هیجان زده بود و اینو به خوبی می شد از حرکاتش فهمید . با کف پاهام اون قسمتایی از بدن فتانه رو که در دسترسم بود می مالیدم . . کوسم یه لذت یکسره ای رو در تمام قسمت گوشتی و اون داخل خودش حس می کرد که این لذت به اطراف سینه هام هم رسیده بود و تمام تنمو داشت آتیش می داد . . فتانه دو تا دستشو گذاشت سر کونم و دهنشو باز تر کرد و حجم بیشتری از روی کوس رو به اتفاق خود چاک کوسمو گذاشت تو دهنش . . موهاشو ناز کرده و سرشو به کوسم می چسبوندم . اون کاملا تسلیم من بود و خیلی پر تنش و فعال باهام حال می کرد . نمی دونم این تن من چی داشت که اونو وسوسه کرده بود . البته در لز معمولا لذت لذت بخشیدن دست کمی از لذت لذت بردن نداره و هر دو یه حس خاصی در آدم به وجود میاره که بهش روحیه و انگیزه میده  و فتانه این انگیزه رو در من به وجود آورده بود . بازی او با کونم و ور رفتن با سینه هام .. همین کشش لذت در کوسمو به دنبال داشت و من دلمم می خواست این لحظه های پر شور و شیرین همچنان ادامه داشته باشه و هر گز تموم نشه ولی من که نمی تونستم تا ابد زیر بدن فتانه باشم .. -اوووووففففف فتان کوسسسسسم همین جوری به همین روش ادامه بده یه خورده تلاش کنی ... ووووویییییی داره میاد .. بگردون چونه تو بمال به زیر کوسم . چوچوله مو میک بزن . اوخخخخخخ دستتو بذار رو سینه هام .. اگه خوشت میاد ازشون لذت ببر . فتانه به خوبی حس کرده بود که چیزی به ارگاسمم نمونده واسه همینم سعی می کرد با فشار و سرعت بیشتری بهم حال بده و منم دست بر دارش نبودم . مدام تهییجش می کردم که با سرعت و اشتیاق بیشتری منو بکنه . اشتیاق که چه عرض کنم نیاز به سفارش نداشت . فقط همینش مونده بود که درسته منو قورت بده . و چند دقیقه ای بود که همش یکسره در یه حالت بودم . نمی دونم چرا آبم نمیومد . خیلی سخت بود . -فتانه اگه می خوای بازم یه وقت و زمانی هوامو داشته باشی زود باش ارضام کن .. ارضام کن .. چونه ام گرم افتاده بود و دوست داشتم از این حربه به نفع خودم استفاده کنم . البته من آدمی نبودم که جبران محبتهای کسی رو به سردی پاسخ بدم . فتانه خیلی واسم زحمت کشیده بود هم در مورد عکسها و هم این که یک حال درست و حسابی بهم داده بود که چند دقیقه ای یکسره داشتم لذت می بردم ولی نمی دونستم چرا زود تر نمودار هوس من به نقطه نهایی نمی رسید .. ولی دیگه کاملا از حال رفته بوده بی جان شده بودم فتانه آروم و با هوس در گوشم زمزمه می کرد -طناز صبر داشته باش . من این حالتها رو می شناسم . یه خورده حواستو متمرکز کنی ارگاسم میشی . اون این حرفو زده ولی همون که دهنشو از رو کوسم بر داشت تا حرف بزنه برام , یه خورده عقب نشینی کردم و مجبور شد فشار بیشتری به چک و چونه هاش بیاره تا منو برسونه به جای قبلی که به یه تلنگری نیاز داشتم . اون تلنگره هم ظاهر از یه جایی وارد شده بود . بالای کوسمو گرفته وگذاشته بود تو دهنش و به هر زحمتی بود از کنار دهنش یه انگشتشو فرو کرد تو کوسم و با بازی کردن توی کوس منو دگرگون و حشری تر از قبل کرد . ولی حس کردم که با این حرکاتش لحظه به لحظه دارم نزدیک میشم به اونجایی که باید بشم . سرمو به شدت به این طرف و اون طرف حرکت می دادم . آبم داشت میومد . فتانه داشت کیف می کرد -طناز طناز دوستت دارم دوستت دارم . چقدر تو خوشگل میشی وقتی موهای سرت از این طرف به اون طرف میشه و می ریزه رو شونه هات . خیلی ناز میشی . من به مهرداد حسودیم میشه . این بار دیگه چیزی از دوست پسری که هنوز نداشتم نگفت . شایدم می ترسید که اگه بگه بازم بهش می توپم یا انکار می کنم و در هر صورت نمی خواست ناراحتم کنه . واسه من وتن و بدنم ارزش قائل بود . وقتی که آبم داشت میومد فتانه کف دستشو گذاشت رو کوسم و طوری با اطراف اون و چوچوله هام بازی کرد و اونو میون دو تا انگشتاش فشرد که حس کردم یه بار خالی کردم و از نو با شروع یه هوس دیگه دارم میرم به استقبال ادامه سکس .. فتانه خیلی خسته شده بود . البته به نظر من اما با اشتها و هیجان به کار خودش ادامه می داد .هم این که  نمی خواستم زیاد دیر کنم و هم این که دوست داشتم یه خورده منم از طریق ور رفتن به فتانه بهش حال بدم ... ادامه دارد .. نویسنده ..ایرانی

4 نظرات:

دلفین گفت...

عالی بود

ایرانی گفت...

ممنونم دلفین جان نیمه شب خوش ...ایرانی

ناشناس گفت...

شادوسرحال باداستانهای ایرانی عزیز.پارسا

ایرانی گفت...

سپاسگزارم پارسا جان از تو به خاطر محبتی که به من داری . در کنار خانواده ات خوش و خرم و خندان باشی ...ایرانی

 

ابزار وبمستر