ابزار وبمستر

ابزار وبمستر

فقط یک مرد 108

اونو گذاشتمش رو زمین و از پهلو شروع کردم به گاییدنش .. شهلا چشاش گرد شده بود . یه جوری نفس می کشید که آدم فکر می کرد کیر رفته تو دهنش و نمیذاره نفس بکشه و منم یکریز اونو می کردم و ازبس این روزا خالی کرده بودم یه جورایی مشکل زود انزالی من رفع شده حداقل مقاومت کیر من زیاد تر شده بود . شهلا ظاهراقدرت گیرایی خوبی داشت . بی خود نبود که در کنکور شاگرد اول شده بود . هر کاری رو که مادرش انجام داده بود به بهترین نحوی روی من پیاده می کرد . به سینه هام دست می کشید . پوست بدنمو از نوک پا تا فرق سر به آرامی لمس می کرد و طوری به هوسم آورده بود که وقتی برای لحظاتی کیرم از کوسش بیرون کشیده شد با عطش و التهاب زیاد دوست داشتم هر چه زود تر اونو بکنم توش . .. وقتی گوشامو آروم می بوسید و زبونشو رو صورتم می کشید دیگه از حال رفته بودم . حتی انگشتشو گذاشته بود رو سوراخ کونم و باهاش بازی می کرد . طوری باهاش بازی می کرد که انگاری این منم که دارم با سوراخ کونش ور میرم و با این حرکت اون هر لحظه حس می کردم که رگهای کیرم در حال پریدنه .. خیلی خوشم میومد . یواش یواش داشت به غرورم بر می خورد . این من بودم که باید به این شاگرد اوله حال می دادم . بغلش کرده کف دستمو گذاشتم رو کوسش از اونجایی که کوسش کوچولوبود خیلی راحت توکف دستم جا گرفت . -اویییییی اوووووههههه نههههههه .. سوختم .. کوروش .. ولم کن .. ولم کن .. پاهاشو به پهلوهام گره زده بود . محکم اونوروزمین فشارش دادم . شهناز هول کرده بود واومده بود سر وقتم -نهههههه ماااامااااان برو کنار من خودم یه جوری کنار میام .. شهناز اومد دهنشوگذاشت نزدیک کوس دخترش وفوتش می زد -شهناز خانوم این دلسوزی ها چیه به این میگن کوس سوزی . کوس سوزی با فوت زدن خنک نمیشه .. کوس سوزی رو آتش نشونی کیر خاموش می کنه .  وقتی که آخر کار آبشونه داخلش بپاشونه -پس تا اون موقع دخترم بسوزه ؟/؟ --مگه تو خودت نسوختی ؟/؟ ولی در عوضش خاکستر نشدی . -مامان برو عقب تر تو که همش نباید باهام باشی .. کیف میده .. دلم می خواد بسوزم زیر این کیر کیف کنم .. شهناز رفت عقب .. شهلا حال می کرد و منم دستمو بر داشته و با دهنم افتادم به جون کوس کوچولوش .. -می خوام حالا تو رو برسونم به یه جایی اون بالا بالاها .. یه خورده که کوسشو لیس زدم و خوب مکیدمش جفت دستامو گذاشتم زیر کونش  وکیرمو کردم تو کوسش .. -کوروش جون یه خورده داخل کوسم می سوزه ولی خیلی خوشم میاد . کردن این کوسهای دخترونه عجب کیفی می داد . یه روزی گاییدن کوسهای گنده و چاقالو هم آرزوم بود . روزایی که تو خیابون با حسرت به هر زنی که رد می شد نگاه می کردم . حتی حاضر بودم با پیرزنا عشقبازی کنم و هرجوری که اونا دوست دارن بهشون حال بدم . ساعتها .. ولی حالا از فراوونی کوس کارم به جایی رسیده بود که دیگه کردن بعضی از اونا سلیقه ام نمی گرفت . حالا این من بودم که تمام بدن طرفمو غرق بوسه کرده بودم . البته تا اونجایی که می تونستم . بیشتر شکم و صورتشو می بوسیدم و اونم خیلی خوشش میومد . خیلی راحت اونو به اونجایی که نهایت هوس و اوج سکس بود رسوندم . این بار با پنجه هاش جفت سینه هامو داشت می کند .. شکم و پاهاش می لرزید . دستمو گذاشته بودم دور گردنش و سر و صورتشو به خودم نزدیک کردم و محکم لباشو به لبام چسبوندم . می دونستم که در حال ارضا شدنه و همزمان در اوج خوشی و هوس دیگه جلو خودمو هم نگرفتم .. کوس تنگش طوری کیرمو قفل کرده بود که با یه حرکت آروم هم خیلی راحت تونستم آبمو داخلش خالی کنم . -شهلا شهلا جون دخترم کمرو بده عقب شکمو بیار بالا . نذار آب پس بزنه .  شهناز سریع رفت و یه بالش آورد و اونو گذاشت زیر کون دخترش منم پاهاشو دادم هوا .. -مامان مامان من میخوام بازم منو بکنه -عزیزم یه چند دقیقه ای صبر کن که یه خورده این آب حیاتی که کوروش جان ریخته تو کوست  جاشو پیدا کنه بعد .. عجب چرچیلی بود این شهناز وقت تلف نکرد اومد رو کیرم نشست و تا می تونست خودشو تکون داد و با این که خیلی حال می کردم ولی دیگه آبم نیومد . خیلی خسته بودم . بعد از اون شهلا دوباره اومد و مادر و دختر دوتایی به نوبت میومدن رو کیرم می نشستند و حال می کردند . خیلی خسته شده بودم . حتی نای بلند شدن و خداحافظی نداشتم . آخرا که دیگه گفتم خسته ام دست از سرم بر داشتند ولی خودشون به پر و پای هم پیچیده و مشغول لز شدند .. در همین لحظه موبایلم زنگ خورد که کوروش خان بر نامه سکس با نفر اول کنکور تجربی یه روز عقب افتاد و امروز باید برم خونه یکی از مجتهدین درجه یک زنشو بکنم .. منو کارد می زدی خونم در نمیومد .. اسم این زیر بار ظلم رو ها رو می شنیدم تنم می لرزید و چندشم می شد .... ادامه دارد .. نویسنده .. ایرانی 

13 نظرات:

دلفین گفت...

عالی بود مرسی

ناشناس گفت...

سلام
یه انتقاد کوچیک داشتم ایرانیِ عزیز.

داستان هایی همچون هر کی به هر کی، که قسمت هاشون زیاد میشن و شاید یه کمی، بار معنایی یا کششیون کم هستند باعث میشه که خواننده از داستان های با قسمت بالا، بد بین بشن و کم تر به سمت خوندن داستان های طولانی برن.
به امید اینکه شما هم داسناهای طولانی تون، پرمغز تر ، کششی و حتی عبرت آموز و در عین حال سکسی باشند.
دوستی به نام داروک، داستان های طولانی بسیار بسیار زیبایی با نام های "روزان ابری" و "بازی" داشتند که من 2 سال پیش می خوندم و دنبال می کردم و لذت می بردم. این را هم اضافه کنم که ایشون داستان دیگری به نام "دیوار" هم داشتند که به نظر من خیلی ضعیف بود و بعد از آن معلوم نشد اون بنده خدا کجا رفت؟ الان کجاست؟ چرا دیگه نمینویسه؟!
راستی ایرانی عزیز شما خوت خوندی این داستان های این بنده خدا رو؟

ایرانی گفت...

ممنونم دلفین عزیزم ...ایرانی

ایرانی گفت...

سلام به دوست خوب آشنا و عزیزم .ممنونم از نظرات گرم و حتی انتقادات به جایت .. در هر حال سلیقه ها متفاوت است و من عادت دارم به همه توجه داشته باشم و شاید همین در کیفیت کار تاثیر داشته باشد . به نظر من به این گونه نوشتن چه اصولی باشد چه غیر اصولی نوعی معجزه است . در عرض 21 ماه این همه داستان نوشتن و هزاران هزار بار صحنه های سکس و مقدمه چینی های آن را ردیف کردن چه ضعیف و چه قوی به نظر خودم معجزه هست .. آنهم با این شرایط زندگی که تا ساعت سه و چهار باید سر کار بود و بعد هم ناهار و خواب و رسیدگی به مسائل زندگی . اگر بخواهیم اصولی تر و فنی تر داستان بنویسم شبی یک داستان هم منتشر نمی شود . هزاران تکه داستان با هزاران تصویر از سکس را اگر بخواهی کاری کنی که تکراری نشود این را باید به حساب هشتمین عجایب دنیا گذاشت که البته باز هم در آثار خود واژگان و فضاسازی های تکراری می بینم اما چاره چیست . ..ادامه دارد

ایرانی گفت...

اسم دوست خوبمان داروک را در سایت لوتی دیده ام .. در هر حال عده ای می آیند و می روند . حتی بسیاری از کپی بر داری هم خسته می شوند .. و استقامت بسیار می خواهد که این گونه دوام آورد و نوشت برای همه و به خاطر همه ..شاید اوهم پس از چند بار نوشتن احساس خستگی کرده باشد و تکرار و تکرار ها .. در هر حال مطمئنم صدها اثر و داستان دیگر را نخوانده اید که ممکن است رضایتتان را جلب کند . سلیقه ها متفاوت است .. این سلیقه ها ممکن است به مرور زمان فرق کند . به نظر برخی هر کی به هر کی بهترین داستان است .. ولی من خودم نظر خاصی راجع به داستانی ندارم . اما هرجایی و آبی عشق را که کمتر هم به آن توجه می شود می توانم داستان کوبنده ای بدانم یکی آن عشقی خالص و دیگری سکسی اجتماعی است . ..ادامه دارد

ایرانی گفت...

خودمن از مسائلی که پیرامون شی میل بود خوشم نمیومد . ولی وقتی که خودمو جای اونا گذاشتم و این که خلقتشون این جوری بوده بر خلاف بیشتر همجنس بازان مرد که اونا می تونن خودشونو اصلاح کنن .. سعی کردم یه خورده به شی میل ها هم توجه کنم برم تو حسی که بتونم هر چند گاه یه داستان هم در این زمینه بنویسم .. در هر حال داستانهای سکسی تخیلی هستندنمیشه این انتظارو داشت که از اونا صرفا درس اخلاقی گرفت هرچند اشارات ضمنی میشه کرد . یه سری از داستانها هم فقط تفریحی هستند و در مواردی هم به شما حق می دهم . یک داستان را به ناگهان نمی توان قیچی کرد . از هسته داستان باید به اوج رسید و بعد از نمودار پایین آمد . و این زمان فرصت و تمرکز می خواهد . و من حتما سعی خواهم کرد که در آینده توجه بیشتری به خواسته و نکته بیان شده به جایتان بنمایم .. این روزها فرصت مطالعه ندارم ولی گاه که دو سه دقیقه ای داستانهای دیگر را بررسی می کنم ...ادامه دارد

ناشناس گفت...

به هیچ عنوان قصد کم ارزش جلوه دادن داستان ها و اثر های شما نداشته و نخواهم داشت. نا خودگاه یاد داستان های داروک افتادم که مضمون داستان هاش عموما سیاسی، اجتماعی، سکسی بود.
در هر حالت من از آثار با ارزش شما و قلم رسا و روان شما بسیار لذت می برم.

ایرانی گفت...

بزرگترین ضعف مشترکی را که در بیشتر این داستانها می بینم این است که در خالی بندی از من هم پیشی گرفته اند و سریع به اصل مطلب و سکس می پردازند و به مقدمه کمتر توجه نشان می دهند البته در بسیاری از این داستانها... و این علتی ندارد جز همان ارائه بیشتر آثار ..اتفاقا من انتظار داشتم این گونه نوشته ها مورد انتقاد شدید قرار بگیرد ولی در بیشتر موارد چنین نبوده و بسیاری این شیوه و هیجانات سکس را می پسندند . در هر حال از توجه و دقت شما در این خصوص سپاسگزارم و بی نهایت از همراهی شما ممنونم . پاینده و پیروز و پایدار باشید ...ایرانی

ایرانی گفت...

دوست خوب آشنای من ..به دل نگیر از این که فکر کنی من از انتقاد ناراحت شدم . اتفاقا صد برابرشو خودم از خودم انتقاد دارم . هیشکدوم از این داستانهایی رو که در جریان هستند نمی دونم قسمت بعدیشو چی بنویسم . چون فرصت فکر کردن ندارم . وقتی انگشت دستم می گیرم (اینم یه اصطلاح جدیده کنایه از تایپ کردن ) تازه به این فکر می کنم چی باید بنویسم فقط دروغ نگفته باشم چند تا صحنه از سی چهل قسمت بعدی آبی عشق و هرجایی واواخر نقاب انتقام وچند قسمت جلوتر هوس اینترنتی رو تو ذهنم مجسم کردم . کدوم نویسنده این جوری داستان می نویسه که من بنویسم ؟/؟ ولی خب اگه کار اصلی و خالصم این بود می شد ایراد بیشتری به من گرفت . اونم با هزاران هزار صفحه و صدها داستان خیلی حرفه که دور و بری هامو متوجه نکردم و اونا فکر می کنند که منم یکی از معتادان اینترنتی هستم . درسته که در این سایت بحث و مسائل سیاسی ممنوعه ولی گاهی از آزادی و اصول انسانی یه چیزایی گفته میشه و در همین داستان فقط یک مرد اگه دقت کنیم می بینیم لا به لای داستان نکات اخلاقی و مسائلیه که واقعا جای تامل داره حتی به یه حقیقت و واقعیتی اشاره کردم که در هیچ خبر گزاری بزرگ دنیا ندیدمش و شایدم مصلحت نمی دونن که بگن ..ولی چون سایت سکسیه همه رد میشن میرن . بگذریم شب و روز خوب و خوشی داشته باشی ...ایرانی

ناشناس گفت...

درکتون میکنم کارتون سخته.
ممنون از پذیرش در دل من.
شب و البته صبح شما هم خوش.

ایرانی گفت...

منم ممنونم دوست دوست داشتنی من ! صبح و شب و نیمه شب شما هم به خیر و شادی .. خوشحال شدم از هم صحبتی و هم نوشتاری با شما و خوشحالم که خوانندگان فهمیم و دقیق و با فرهنگی چون شما از مجموعه ما باز دید می نمایند . با سپاس مجدد از این که وقت گرانبهایت را به خواندن داستانهای بنده و این وبلاگ اختصاص می دهی و با آرزوی بهترین ها برای تو عزیز و عزیزانت خدا نگه دار ...ایرانی

ایرانی گفت...

با سلام خدمت آره داداش گرامی دوست و برادر عزیز و دوست داشتنی و بسیار زحمتکش ونمونه ام!....جناب کینگ صفر پنج در ذیل داستان میسترس اسلیو لز بین پیامی گذاشته که جا دارد ضمن عرض ادب و سلام خدمت ایشان که همیشه به من لطف داشته تو ضیحات مختصری بدهم که امیدوارم درسایت لوتی منتشر بفرمایید.. کینگ عزیز از حمایتهای همیشگی شما در خصوص خود و آثارم بی اندازه ممنون و سپاسگزار بوده همچنین از توجهی که به کنه مطالب و بررسی همه جانبه آن دارید که توجهات و تجربیات شما بی شک در کیفیت کار همه علاقمندان به نگارش موثر خواهد بود . در خصوص نکته انتقادی در مورد سکس لز در داستان میسترس اسلیو لز بین به عرض می رسانم که دو سه نکته در خصوص لز داستان را به در خواست یکی از خوانندگان محترم این سایت در آن جهت هدایت کرده بودم از جمله موارد غیر بهداشتی قضیه را ..واین هم نوعی علاقمندی طرف بوده که درصدی از آن را در داستان مامان بد بو یا خوشبو هم می توان یافت که خب آن داستان لز نبوده و میزان غیر بهداشتی بودن آن خیلی بیشتر بوده . از طرفی با توجه به این که در داستانهای میسترس اسلیو لزبینی غلبه باهسته میسترس اسلیوی آن می باشد نمی توان و نباید این انتظار را داشت که میسترس و اسلیو همیشه با هم در حالت تعادلی و قدرت یکسانی چون داستانهای لز عادی باشند هرچند در مواردی جهت جلوگیری از یکنواخت شدن داستان روابط و دوستیها را با توجیهاتی به هم نزدیک کرده ام طوری که به میسترس اسلیو بودن خدشه ای وارد نگردد . در نهایت از راهنماییهای شما متشکرم و خوشحالم که بنده را فراموش نکرده اید . شاد و سربلند , پاینده و پیروز باشید ...ایرانی

ایرانی گفت...

آره داداش عزیز درراستای معرفی داستانها چند داستان دیگه رو در ذیل یه توضیح مختصری میدم . همان گونه که همیشه هم گفتم بسیاری از این داستانها قبلا در تاپیکهای داستانهای حشری کننده و سکس با محارم وجود داشته که احتمالا حذف شده یا شاید هم موجود باشند ..درمورد داستان چند قسمتی دست بالای دست که سوژه ای قوی داره قبلا توضیح دادم و سری بعد توضیح میدم ولی فعلا این چند تا رو عنوان می کنم 1-داستان تک قسمتی بله درون ..پسر میره خواستگاری از یه خونواده مذهبی و پر توقع و اونا انتظارشون زیاده مخصوصا مادره که ادای مذهبی ها رو در میاره .. پسره تصمیم می گیره تلافی کنه اون زن مذهبی رو جلو شوهر و پسرش یعنی در واقع برادر زن و پدر زن آینده اش ترتیبشو میده و رضایت مادر زن آینده رو جلب می کنه .. فکر کنم توسط مردا شناسایی نشه ..2-به منم درس نده ..عمو و برادرزاده به بهانه درس دادن عمو با هم سکس می کنند . مادر دختره یا همون زن داداش متوجه میشه ..به عموهه یا همون برادر شوهرش میگه به منم درس بده و....3-داستان به همین سادگی یه داستان سکسی عشقی اخلاقی نا فرجامه .. البته به اون صورت تراژدی نیست و از اوناییه که یه دختر غیر اصولی عاشق میشه چهار سال با یکی دوسته و خودشو در اختیارش میذاره البته از راه غیر خطرناک و پسره که به کامش می رسه ولش می کنه و میره با یکی دیگه از دواج می کنه .. قابل توجه دختر خانومهای ساده دل و اما 4- داستان دنباله دار تمنای تمنا ...تمنا دختریه که خیلی حشری بوده و آخرشم دختریشو از دست میده ..با یه مردی 22 سال بزرگتر از خودش ازدواج می کنه .. در38سالگی که شوهرش بی حال و 60 ساله میشه اون به شدت حشری میشه و با کش و قوسهای بسیار وجریاناتی قوی پسر ساده اش رو به دام خودش می کشونه و باهاش سکس می کنه .. داستان بدی نیست . آره داداش گرامی ممنونم از زحماتت و روزی چند بار هم سایت لوتی رو بررسی می کنم . خسته نباشی و به حق که این روز ها تو و کینگ نازنین فعال ترین کاربران و یاوران سایت لوتی هستید . شاد و تندرست باشی ...ایرانی

 

ابزار وبمستر