ابزار وبمستر

ابزار وبمستر

خانم مهندس قسمت چهل وچهارم

خشم عجیبی رو نسبت به بهروز در خودم احساس می کردم . می خواستم خودمو قانع کنم که دارم بر اون بچه پررو غلبه می کنم . خودمو سپرده بودم به دست عباس .. کسی که می دونستم قدر هوسو بیشتر می دونه . شاید  همون جوری که اون واسه من اولین نبود منم واسش اولین نبودم ولی حداقل اینو می دونستم که فعلا دور و برش کسی نیست . اینو می دونستم که ادعایی نکرده و منم دوست داشتم بازم خودمو بسپرم به یه حال و صفای دیگه . هردومون می دونستیم چی می خوایم و شروع و ادامه کار باید چی باشه . این تبلور رابطه یک زن و مرده و آخر هیجان در یک هوس داغ .. می تونه  یک عشق داغ هم همین هیجانو داشته باشه . از عشق میشه به هوس رسید ولی از هوس به عشق رسیدن خیلی سخته . حس کردم که عباس با عشق و هوس داره منو می بوسه . نمی دونستم این حالتشو چه جوری بیان کنم . منو سخت بغلم زده بینی خودشو گذاشته بود رو پیرهنم معلوم نبود بوی چه چیزی مستش کرده ..عطر تن من یا بوی حرارت سینه هام . -بهروز !این پیرهن یوسف گمگشته نیست ها .. دیدم واسه چند لحظه ای ساکت شد . یه نگاهی بهم انداخت و گفت .. روشنک اگه کس دیگه ای رو دوست داری و متعلق به یکی دیگه هستی این کارت اشتباهه .. -دیوونه من آزادم یک زن آزاد .. الان هم این هوسو دارم که با تو سکس کنم . تازه مردا که زیاد به این مسائل اهمیتی نمیدن . -من این اهمیتو میدم که حداقل وقتی که داری سکس می کنی حواست به کس دیگه ای نباشه . این بهروز که میگی عشقته ؟/؟ دوست پسرته ؟/؟ -من کی گفتم بهروز ؟/؟ --همین دو دقیقه پیش .. حتما راست می گفت . شاید قاطی کرده بودم . من همه جا رو اون می دیدم . خدا لعنتت کنه سپیده که این نونو تو به من قرض دادی .. -عباس جون بی خود به دل نگیر . بهروز داداشمه ازبس روز باهاش موش و گربه بازی دارم که دیگه قربونش برم دلم واسش خیلی تنگ شده . واسه اون اذیت کردناش . خیلی سر به سرم میذاشت . با این حرفام یه خورده آرومش کردم و تونستم دوباره موتورشو کار بندازم . . سعی کردم با یه تمرکز قوی فایلمو از هر چی اسم بهروزه پاک کنم . دلم می خواست بلوز و شورت و شلوار و هر چی رو که تنمه جر بده و منو بگیره زیر زور خودش .. تنمو بگیره زیر گاز و بوسه هاش .. پرحرارت و داغ .. با دستای پر محبتش مثل یک عاشق تشنه محبت لختم کرد . هر جای بدنمو که لخت می کرد چند دقیقه ای رو با همون ناحیه مشغول بود . وقتی سوتینمو باز کرد لباشو گذاشت رو کمرم و دو تا دستاشو رو جفت سینه هام قرار داد با این که اون اسم لعنتی رو از دهنم پاک کرده بودم از رو عادت نزدیک بود دوباره اسم بهروزو ببرم که یه لحظه فهمیدم و جلو خودمو گرفتم . -ببوس عباس همه جای پشتمو ببوس . کف دستمو گذاشتم رو کوسم . رو تخت نشسته بودم و از پشت به بدن لختش چسبیده بودم و اونم هر حرفی رو که من می زدم گوش می کرد . لباشو یواش یواش آورد بالاتر و پشت گردن و از پهلو زیر گلو و بالای سینه هامو غرق بوسه کرده بود و لحظاتی بعد هم لباشو از بغل گذاشته بود رو لبام . از هوس زیاد زبونمو آوردم بیرون و نشونش می دادم و اونم در حالی که زبونمو میون دو تا لبهاش قرار داده بود به خوبی می دونست که چیکار باید بکنه تا هوسمو بیشتر و بیشتر کنه . عمود کیرشو رو کونم حس می کردم . حالا کف دست اون بود که رو کوسم قرار داشت -آههههههه عباس .. عباس .. بمال بماااااااااال کوسسسسسم کییییییییررررررررتو می خواااااد .. دستمو از پشت به کیرش می زدم و می خواستم اونو در چنگ خودم داشته باشم . کیرشو گرفتم و اونو به کونم مالیدم . -جوووووون عباس . چقدر چاقالوست . -لباشو رسونده بود زیر گوش من و لاله گوشمو گذاشته بود تو دهنش و گفت .. از هیجان بدن توست که این جوری شده . موهای بناگوشمو می داد کنار و اون قسمت از صورتمو غرق بوسه های نرمش کرده بود . چند تا از انگشتاشو فرو کرده بود تو کوسم و خیسی های کوسمو می کشید بیرون و انگشتاشو می لیسید . در اون حالتی که قرار داشت فقط می تونست انگشتاشو خم کنه و اونا رو بفرسته تو کوسم .  حالا تنها چیزی که می تونست دوای دردم باشه کیر عباس بود . من کیر می خواستم . کیراونو که سر حالم کنه . خودموصاف انداختم رو تخت . رو به عباس طاقباز کرده . چشامو بستم . پاهامو به دو طرف باز کردم  تا کوسم رو خوب ببینه و ببینه که لاپام کیر اونو می خواد ... من فقط کیرشو می خواستم که بره تو کوسم و آرومم کنه . یه لحظه حس کردم  که خودشو رو من خم کرده و می خواد لباشو بذاره رو کوس و لیسیدنو شروع کنه . واسه همین چشامو کاملا باز کرده دستمو گذاشتم رو کیرش و آروم آروم اونو به کوسم نزدیک کرده و به کوسم مالوندمش که یعنی حالا دیگه وقت گاییدن منه و باید که اونو بفرسته تو خوابگاه خودش که با بیداری و حرکت هر دو تامونو مست مست کنه .... ادامه دارد .. نویسنده .. ایرانی 

0 نظرات:

 

ابزار وبمستر