ابزار وبمستر

ابزار وبمستر

فقط یک مرد 111

پدرم عذاب می کشید از این که دخترش عذاب می کشه . ولی من از این که تونستم نجاتش بدم خیلی خوشحال بودم . بهش مغازه و امکانات دادند . خیلی مسخره هست . پدر زن حدود شصت سال از دامادش کوچیکتره .. یه لحظه دستمو گرفتم جلو دهنم تا صدای خنده هامو نشنوه -حالا منو مسخره می کنی ؟/؟ -نه قربونت .. نه قربون اون شکل ماهت برم من . اون جوجوهای هنوز ناز دخترونه اتو بخوره کوروش . این حاجی معلومه از این بی بخاراست و نتونسته از این نعمت خوب استفاده کنه . پس چیه همش دارن میگن اسراف نکنید . اسراف حرامه . این همه جوونای مجرد ما بی زن دارن می گردن .. دیگه ادامه ندادم فهمیدم که این حرفا به درد سال گذشته می خورده . در هر حال من باید با این عاطفه جون هر جوری که دوست داشت و دلش می خواست حال می کردم تا از اون رنج و درد هایی که اونو به این روز رسونده نجاتش بدم . -عاطفه راستشو بگو از این که تو بغل منی  ناراحتی ؟/؟ اگرم یه جای درست و حسابی ازدواج می کردی بازم به اینجا می رسیدی . -ولی از شر این پیری و مجتهد قلابی خلاص بودم . دیگه حسابی آلزایمر گرفته و قاطی کرده . ساعت دو نیمه شب منو از خواب بیدار می کنه که پاشو نماز صبح بخون .. وای خدا من دیوونه شدم . میگم حاجی الان کجاش صبحه .. میگه از ساعت 12 شب به بعد صبح حساب میشه اون وقت منم میگم اگه راست میگی فتوا صادر کن تو رساله ات چاپ کن . دیوونه شدیم از دست اینا . اون موقع که خونه بابام بودم به اندازه کافی از کوس شرات این طایفه به خورد ما می دادند . حالا که دیگه از تولید به مصرفشو اینجا داریم . آخه من اینا رو به کی بگم . -خودتو ناراحت نکن . همه رو به من بگو . به من عزیزم . ببینم اگه مرد حتما خیلی چیزا بهت می رسه . -سرشو بخوره همه چیزا رو اون گرگای کردن کلفت از چنگش به در میارن . -ناراحت نباش عاطفه . من خودم این آخوندای روباه صفت رو می خرم و آزادشون می کنم . خودم هواتو دارم . نگران نباش . حالا لبو بده بیاد -فدای مرامت کوروش . بعد از گاییدن شهلا گاییدن زن یه مجتهد اونم کسی که هشتاد سال از شوهرش جوون تر بود خیلی می چسبید . -کوروش -جوووووون -خیلی دلم می خواد جلو همون آفت که ادعا می کنه موقتا ازم جدا شده منو می کردی . خیلی حال می داد جلو ستم ستیز گاییده می شدم . -اینو باید از همون اول می گفتی .. الان من این اتاق سکسو با چه دلی ول کنم و برم اونو بیارم ما رو با هم ببینه . تازه خودت سختت نیست ؟/؟ -من این پیر مردنی رو آدم حسابش نمی کنم . اون عددی نیست . پول ملتو دارن می خورند و می چاپند انگار نه انگار اینا هنوزم دارن همون چرندیات خودشونو می گن .. هنوزم با استفاده از مظلومان عاشورا دارن خر خودشونو از پل می گذرونن . هزار و چهار صد سال پیش عده ای به شهادت و سعادت رسیدند و تازه از قیام اونا باید بر علیه ستم استفاده بشه . در واقع همین طایفه بزرگترین دشمن امام حسین و عاشورا هستند و علنا دارن میگن که ما باید بریم زیر بار ظلم .. آخه من تا کی بخورم و دم نکشم ؟/؟ میای دو تا کلام حرف بزنی این به اون میگه هیس .. اون به این میگه هیس .. همه که دارن به هم میگن هیس .. به جای این هیس گفتن ها چرا نباید بگیم هیش . این دفعه دیگه خیلی خنده ام گرفته بود . از این حاضر جوابی عاطفه و بازی با کلماتش .. به جای هیس چرا نباید گفت هیش .. فقط سه تا نقطه اضافه داره . اما یه دنیا معنا توش نهفته .. راز زندگیه .. راز نفس کشیدن در هوای آزادی .. چه کسی این همه ثروت و مال و منال رو با خودش برده ؟/؟ چه کسی .. نه شاه ماند و نه امام , نه کوروش ماند و نه چنگیز .. اما کدومشون نام نیک از خودشون به جا گذاشتند و کدومشون به عنوان خونخوار و جلاد معرفی شدند که تاریخ برگترین قاضیست و در عصر حاضر چه زود قضاوتشو کرده و مظلومیت مظلومان خودشو نشون داده .. -بیا بغلم بیا ببوسمت عاطفه .. اون لبای داغ و شیرینشو با بوسه های داغ خودم بستم . سینه های دخترونه اشو به سینه های خودم چسبوندم . با اون سنش کون خوب و خوش نقشی داشت . کف دو تا دستمو گذاشتم روش و  هر دو تا برش و قاچشو جدا جدا می گردوندم . با کف  پهن دست خودم کل چاک کونشو در اختیار گرفته و کوس خیس شده شو زیر کف دستم می گردوندم -نهههههه کوروشششش کوسسسسسم .. کوروش  کوروشششش -الان می کنم توشششش می کنم توششششش . این یکی هم دیگه حسابی منو داغ کرده بود . دلم می خواست هر جوری شده یه بچه هم تقدیم این زن خوشگل و مامانی بکنم که دیگه از غم و غصه هاش کم شه . ولی چشام آب نمی خورد که با هر عملیاتی حتما صاحب بچه شم . کیرمو چسبوندم به کوس عاطفه .. -حاضری ؟/؟ -صبر کن یه دقیقه ؟/؟  رفت یه بسته پنبه و دستمال کاغذی آورد و گذاشت کنار خودش .. -ببینم عاطفه مگه می خوای سیل راه بندازی که اینا رو اینجا گذاشتی ؟/؟ -نه اگه خونریزی شدید باشه چی ؟/؟ -وای دختر تو پریودی ؟/؟ -کوروش جان چی داری میگی ؟/؟ من هنوز دخترم . پرده ام پاره نشده .. وای چی بگم .. بازم باید یه دیوار دیگه رو خراب کنم و برم داخل .. ... ادامه دارد .. نویسنده ... ایرانی 

4 نظرات:

دلفین گفت...

عالیه دادشی

ایرانی گفت...

خسته نباشی دلفین خوبم ...ایرانی

ناشناس گفت...

ایرانی جون خسته نباشی اگه ممکنه یه داستان بذار در مورد این که چند تا دانشجو باهم سکس کنن مرسی از داستانهای خوب و قشنگت

ایرانی گفت...

باسلام خدمت دوست آشنا ..حتما به تر تیب در خواستها در خدمت شما هستم . ممکنه چند هفته ای طول بکشه . شاد و پیروز باشی ..ایرانی

 

ابزار وبمستر