ابزار وبمستر

ابزار وبمستر

زن نامرئی 58

صبح که بیدار شدیم یواش یواش منو آوردن تو خط خودشون . یه خورده قسمتایی  از موبایلمو که باید نادیا رو به نازیلا تغییر می دادم دستکاری کرده و بعضی از شماره ها رو که ذخیره کرده بودم حذفشون کردم و در هر حال نخواستم به نوعی برای کسی دردسر درست کنم .  هر چند این موبایل ما هم چیز خاصی داخلش نبود و نداشت . دو سه ساعتی از صبح گذشته بود که یه ماشین با سه تا مرد اومد اونجا .. جل الخالق اینا دیگه کی بودند . هردم از این باغ بری می رسد تازه تر از تازه تری می رسد . دیگه جز این که یک گروه دیگه از همکارا و قاچاقچیا بوده باشن چی می تونستم بگم .. با یه تویوتا کامری اومده بودن به اون بیابون . هر سه تاشون جوونتر و خوش تیپ و خوش هیکل تر از مهران بودند . ولی از اسم هیشکدومشون خوشم نیومد . زینال جاسم عماد .. با این که با نگاه خریدارانه ای منو ور انداز می کردند ولی یه جورایی از این که من اونجا باشم یکه خورده بودند . مهران و جلیله رو کشیده بودند یه گوشه ای و از اون در مورد من صحبت می کردند . اونا ظاهرا  کله گنده تر از مهران بودند و یه درجه بالاتر .. من که لباس زیاد همرام نیاورده بودم و یکی از اون دامنای تنگ و چسبون جلیله رو پام کرده بودم موهامو افشون کرده و یه قری به کمرم دادم و کونمو انداختم تو دید و رفتم جلو -ببینم آقایون تو این بر بیابون سر من دعوا دارین ؟/؟ اگه دوست ندارین اینجا باشم میذارم میرم .. یه چشمکی به یکی از اونا زدم که دهنش آب افتاد و حس می کردم که اصلا نمی فهمه که چی دارم میگم . زینال که درشت تر از اون دو نفر بود و چشای هیز تری داشت یه نگاه خریدارانه ای به من انداخت و گفت . -نمی دونم مهران جان . مسئولیت این کارها به عهده خودته ولی باید بدونی که ما از این بازیهات نفعی نمی بریم . من یکی که منظورشو خوب فهمیده بودم . اون از مهران می خواست که در حال کردن با من شریکشون باشه . شایدم دوست داشت با هر سه نفرشون باشم . ولی من دیگه خسته شده بودم . به تنهایی چیکار می کردم -در هر حال خودت می دونی وگرنه اگه سر شیطان بفهمه که این جا چه خبره .. دیگه تو خودت می دونی باهات چیکار می کنه .. حس کردم این سر شیطان باید یکی کله گنده تر از خودشون باشه و اون داره مهرانو تهدید می کنه که اگه من در اختیارشون نباشم و بهشون حال ندم میرن به سر شیطان گزارش میدن که اینجا بر نامه اش اینه و حساب کار دستشون بیاد . مهران رفته بود تو فکر . اون دلشو نداشت که منو با بقیه و زیر کیر اونا ببینه . به من دلبسته بود . دوست داشت دوست دختر اختصاصی اون باشم ولی این گرگ صفتها در این بیابون و در جایی که جز من و جلیله زن دیگه ای نبود و منم خیلی خوشگل تر و ناز تر از اون بودم دلشون می خواست که باهام حال کنند . مهران تو فکر فرو رفته بود . اومد کنار من و گفت نازیلا جون تو بهتره بری و من وقتی که بر گشتم بهت سر می زنم .. من خودم می دونستم که بهم اجازه رفتن نمیدن . تا منو نکردن ول کنم نیستن . وقتی هم که بکنن  تازه به هوس میان که همیشه منو بکنن . زینال دستشو گذاشت جلو در -خانوم خانوما کجا ؟/؟ می خوای بری راپرت ما رو بدی ؟/؟ -شما دوست ندارین من اینجا باشم . شما ازم خوشتون نمیاد . -کی این حرفو زده ؟/؟ بچه ها .. من گفتم ؟/؟ جاسم ! عماد من این حرفو زدم ؟/؟ سه تایی شون بهم نزدیک شدند . منو محاصره کردند . کاری هم از دست مهران بر نمیومد . مجبور بود که گاییده شدن منو ببینه و دم نکشه . من که باکی نداشتم و تازه لذت هم می بردم که سه نفر دیگه هم با من دمخور شن . گرگهای جانی و قاچاقچی که یه زن تونسته بود اونا رو تا به این حد رام کنه و نشون بده که زن همیشه یه شیطونه و با سکس خودش با لوندی خودش می تونه سخت ترین آدما رو به دام خودش بندازه . جاسم اومد دامن منو زد بالا .. -وااااایییییی زینال این اصلا شورت پاش نیست . عماد پیشدستی کرد و زودتر اومد جلو وسرشو از همون لای دامن فرو برد تو کونم و شروع کرد به میک زدن و لیسیدن قاچای کونم .. مهران سری از تاسف و خشم تکون داد . من با این که خوشم میومد ولی سعی می کردم جلو مهران لذت خودمو نشون ندم تا بتونم بعدا بهش بگن که این کار از روی اجبار بوده و من تقصیری نداشتم . چون به حمایت اون نیاز داشتم . معلوم نبود این سه نفر تا کجا می خوان با ما بیان و تا کجای کار با ما هستند . در هر حال باید هوای همه رو می داشتم . زینال بلوزمو در آورد و لباشو گذاشت رو سینه هام و با میک زدن اون نوک سینه هامو که تیز شده بود برنده ترشون کرد . لخت لختم کردند . جاسم پاهامو به دو طرف بازشون کرد و لباشو گذاشت رو کوسم . عماد در حال زبون زدن به سوراخ کونم بود و زینال هم داشت سینه هامو می خورد . ... ادامه دارد .. نویسنده .. ایرانی 

12 نظرات:

ایرانی گفت...

سلام به همه خوانندگان عزیز و مهربان و دوست داشتنی . یه مدتیه کمتر بهمون سر می زنین . عیبی نداره . کاردارین ؟ خسته نباشین . ولی من که امشب خیلی خسته و خواب آلودم که می خوام یکی دوساعت زود تر بخوام حس می کنم که باید بگم تا اگه یه سه چهار نفری نظراتشونو فرستادند و انتشارش چند ساعتی دیرشد ایراد نگیرن . اینا همه از علاقه من به شماست . نیمه شب همگی خوش ...ایرانی

دلفین گفت...

عالی بود داداشم داداشی استراحت برای توهم لازمه برو خوابهای خوش ببینی مرد

ایرانی گفت...

ممنونم داداش دلفین از دعای خیرت ..یه خورده خوابو عقب انداختم ..به امید هم صحبتی با شما .. شب و روزت خوش دلفین جان ...ایرانی

ناشناس گفت...

سلام خدمت ایرانی عزیز می خواستم یه در خواستم ازت بکنم البته اگه بهش اهمیت بدی خیلی ممنونت میشم
اگه امکانش برات هست یه داستان بنویس که شخص اولش دختر یه خانواده پنج نفره (روستایی باشن) باشه که خواهر و برادر و پدر و مادرش بقیه اعضا رو تشکیل بدن و داستان از سکس دختره با حیوانات اهلی تو خونه شروع شه و بعد کم کم تمام اعضای خانواده با این حیوانات سکس کنن و با هم نیز سکس خانوادگی و سکس دسته جمی با حیوانات داشته باشن
اگه خواهر دختره شوهر داشته باشه داستان جالب تر میشه
فعلا بای

غریبه اما آشنا گفت...

سلام ایرانیه عزیز اگه امکانش هست یه داستان بنویس که شخص اولش یک دختر روستایی باشه و که اعضای خانوادش متشکل از یک خواهر که شوهر داره و یک برادر مجرد و پدر و مادر
وداستان از اونجایی شروع شه که دختره با حیوانات اهلی خونه سکس میکنه و کم کم تمام اعضای خوانواده بهش بپیوندن و سکس خانوادگی داشته باشن و سکس دسته جمعی با حیوانات نر وماده (اسب.گاو و....)
اگه بات زحمت نمیشه این داستان رو بنویس چون من عاشق اینجور داستان هام و مطمئنم که همه خوش شون میاد
مرسی
فعلا بای

غریبه اما آشنا گفت...

سلام ایرانیه عزیز اگه امکانش هست یه داستان بنویس که شخص اولش یک دختر روستایی باشه و که اعضای خانوادش متشکل از یک خواهر که شوهر داره و یک برادر مجرد و پدر و مادر
وداستان از اونجایی شروع شه که دختره با حیوانات اهلی خونه سکس میکنه و کم کم تمام اعضای خوانواده بهش بپیوندن و سکس خانوادگی داشته باشن و سکس دسته جمعی با حیوانات نر وماده (اسب.گاو و....)
اگه بات زحمت نمیشه این داستان رو بنویس چون من عاشق اینجور داستان هام و مطمئنم که همه خوش شون میاد
مرسی
فعلا بای

ناشناس گفت...

سلام ایرانیه عزیز اگه امکانش هست یه داستان بنویس که شخص اولش یک دختر روستایی باشه و که اعضای خانوادش متشکل از یک خواهر که شوهر داره و یک برادر مجرد و پدر و مادر
وداستان از اونجایی شروع شه که دختره با حیوانات اهلی خونه سکس میکنه و کم کم تمام اعضای خوانواده بهش بپیوندن و سکس خانوادگی داشته باشن و سکس دسته جمعی با حیوانات نر وماده (اسب.گاو و....)
اگه بات زحمت نمیشه این داستان رو بنویس چون من عاشق اینجور داستان هام و مطمئنم که همه خوش شون میاد
مرسی
فعلا بای

ناشناس گفت...

سلام ایرانیه عزیز اگه امکانش هست یه داستان بنویس که شخص اولش یک دختر روستایی باشه و که اعضای خانوادش متشکل از یک خواهر که شوهر داره و یک برادر مجرد و پدر و مادر
وداستان از اونجایی شروع شه که دختره با حیوانات اهلی خونه سکس میکنه و کم کم تمام اعضای خوانواده بهش بپیوندن و سکس خانوادگی داشته باشن و سکس دسته جمعی با حیوانات نر وماده (اسب.گاو و....)
اگه بات زحمت نمیشه این داستان رو بنویس چون من عاشق اینجور داستان هام و مطمئنم که همه خوش شون میاد
مرسی
فعلا بای

ناشناس گفت...

دوستت دارم

ایرانی گفت...

سلام به آشنای همیشه آشنا و دوست داشتنی .. خیلی خیلی ممنون و سپاسگزارم از پیشنهادت بابت این داستان .. راستش منم دلم می خواد از این مسئله در داستانم استفاده کنم یعنی این داستانو بنویسم ولی این داستان باید دنباله دار باشه و در حال حاضر چند تا از درخواستهای داستانهای دنباله دار دوستان از چند ماه پیش مونده که منتظرم دنباله دار های فعلی تموم شه جایگزین کنم مثل اتوبوس سکسی به جای مادر فداکار . به صورت جدید هم که فرصت نمیشه اضافه کنم و اگه می خواستم بکنم به احترام دوستان همون تقاضاهای قبلی رو باید انجام می دادم ...ادامه دارد

ایرانی گفت...

اتفاقا اولین داستانی رو که من در این مجموعه نوشتم و حدود 21 ناه پیش بود و اون روز ها داداش امیر مسئول انتشارات بود درش از سکس با حیوانات هم استفاده کرده بودم . البته در داستان گناه درمانی سکس دو تا سگ با پری قهرمان زن داستان .. خودمن از این جور داستان البته اگه انسانش زن باشه خوشم میاد . تا اونجایی که یادم میاد اونایی که خوششون میومد نظر ندادند و یکی دو تا مخالف نظر دادند ولی من خودم به شخصه هیجان این نوع داستانها رو زیاد می دونم و به نوبت و سر فرصت حتما این کارو انجام میدم و با این سوژه متنوع و طولانی که این داستان داستان پیشنهادی شما خواهد داشت نمیشه اونو یک قسمتی نوشت و خیلی طولانی میشه .. اگه یه قسمتی می شد برای سه هفته دیگه می تونستم بنویسم ..حالا چند ماه دیگه یا هر وقت که شد اگه این داستانو شروع کردم از طرفداراش هم میخوام که نظر بدن که من فقط وسط این منتقدین گیر نکنم .. بعد از گناه درمانی که تازه دو سه قسمتشو به داستان سگ با پری اختصاص داده بودم به خاطر نظر مخالفین نرفتم دنبال همچین سوژه ای فقط در یه داستان اونم اواخرش به خاطر جنبه انتقادی مسئله از کسی که حرف تو گوشش نمی رفت بازم از حیوان و انسان استفاده کردم که چند ماه پیش بود که خر و اسب با زن ..اونم داستان لوتی سایت و ابر 135 بود که بنا به دلایلی اون داستانو نوشتم و قسمتهای آخرش چند تا حیوان را هم در مرتع با زنان مرتبط کردم که درواقع داستانی بود که جنبه انتقادی داشت . ولی خیلی دلم می خواد فرصت کنم و حتما بنویسم ...ممنونم از پیام گرمت و در هر حال اینو هم میذارم در لیست درخواست ها . شاد و سر بلند باشی و منتظر پیامهای بعدیت هستم ..ایرانی

ایرانی گفت...

دوست عزیز و آشنای من منم دوستت دارم و همه خوانندگان خوب و عزیز رو ...ایرانی

 

ابزار وبمستر