ابزار وبمستر

ابزار وبمستر

بابا تقسیم بر سه 25

من و نونا و نینا رفته بودیم حموم . من با یه شورت و دخترامم همین طور . توجه به نورا سبب شده بود که این روزا تا حدودی از یاد نونا و نینا غافل بمونم .در حالی که اونا هم نیاز به محبت و رسیدگی داشتند . نونا یواش یواش پا به ده سالگی می ذاشت و نینا هم دیگه باید هفت سالگی خودشو تموم می کرد . نونا هم یواش یواش داشت اندام زنونه ای پیدا می کرد . به نظر می رسید که اگه یه خورده به خودش برسه چاق و چله تر از نورا میشه . بر شیطون لعنت .. نورا خدا چیکارت کنه . خدا چیکارت کنه که منو چیکارم کردی .لعنت به تو نیما . مدام چشمم به جوجوهای نونا بود که رشدشون در چه وضعیتی قرار داره و شورت نازکش که لبه های کوسش از پهلوها مشخص بود . وقتی که شورتم خیس شد ورم کیرم بیشتر مشخص شده بود . یه خورده به یاد کوس و کون دختر بزرگه ام نورا افتاده بودم و هوسم زیاد شده بود . نمی دونستم با این وروجک ها چیکار کنم . مغزم از کار افتاده بود . حوصله کیسه کشیدن نداشتم . مادرشون از این کارا می کرد ولی من فقط براشون لیف می زدم . یا گاهی هم از دست خودم به عنوان لیف استفاده می کردم . سرشونو هم با شامپوهای مخصوص خارجی می شستم . شورت نینا رو از پاش در آوردم . نینا خیلی ریلکس با این مسئله بر خورد کرد . ولی وقتی خواستم شورت نونا رو از پاش پایین بکشم اون گفت بابا من هنوز بزرگ نشدم ؟/؟ بد نیست ؟/؟ -عزیزم چرا تا چند وقت دیگه تو و نورا هر کدومتون تنهایی می تونین برین حموم . از اونجایی که مامانتون بهتون عادت داده و این وضعو پیش بینی نمی کردیم تا یه خورده راه بیفتین من با شمام . نینا رو هم می تونین هواشو داشته باشین تا بزرگتر شه -بابایی منم بزرگ شدم .. قربونش برم دختر کوچولوی تازه به مدرسه رفته ام که کوسش لای پاش اصلا مشخص نبود . من با این سه تا معلوم نبود چه داستانهایی می تونستم داشته باشم . شورت نونا رو هم خودم از پاش در آوردم . موریزه های دخترانه رو کونش و رو کوسش جلب توجه می کرد و یه برق خاصی داشت . اول یه لیفی به تن لخت نینا کوچولو زدم و. گفتم که فعلا منتظر باشه تا من نونا رو هم یه لیفی بزنم بعدا سراشونو بشورم و کاملا ردیفشون کنم . نونا گفت بابایی من جلو تنمو خودم لیف می زنم تو فقط پشتمو ردیفش کن . وقتی به شکم کف حموم دراز کشید تا من کارمو انجام بدم هیکل لخت نونا و کون گرد و یه دست و دخترونه اون یه لحظه منو به یاد نورا انداخت . شاید کارایی رو که با دختر بزرگم انجام داده بودم منو نسبت به دختر دومی گستاخ تر و بی پر وا تر کرده بود . سینه های نونا و نورا به یک اندازه بود . گرد و کوچولو . تازه و نوشکفته . دلم می خواست به جای لیف از دست استفاده کنم . دستام هم یه قدرت خاصی داشت که با فشار می تونستم همون کار لیفو انجام بدم . مهناز خیلی از صابون مالی و ماساژ با دست خوشش میومد . -نونا جون با دستام بمالمت که ایرادی نداره -بابایی یه جوری کن که تمیز شم و پیش دوستام دیگه تنم بو نده یه وقتی نگن بیچاره مادر نداره .. یه لحظه وقتی این حرفو زد  یه جوری شدم . اون و نورا بزرگ بودند و بیشتر حالیشون می شد که مرگ یعنی چه . نینا هم می فهمید ولی غصه های اون دو تا بزرگه بیشتر بود . نینا مرگ رو می فهمید .می دونست که مامان رفته پیش خدا ولی هنوز نمی دونست جدایی یعنی چه . جفت کف دستام رو بدن و پشت نونا کار می کرد اول صابون رو مالیدم به پشت نونا و بعد با دستام مالش رو شروع کردم . پس گردن و شونه ها و کمر اونو به آرومی می مالیدم . نونا کیف می کرد . چشاشو بسته بود . نشون می داد که داره لذت زیادی می بره . وقتی به قسمت کونش رسیدم اونجا رو با یه حرارت و اشتیاق بیشتری ماساژمی دادم . نمی دونم چرا یه حالت شیطانی بهم دست داده بود . شاید ته دلم می خواست که اونم مثل نورا باشه . شاید می خواستم که با اونم سکس داشته باشم . یعنی من این  قدر داشتم بد می شدم ؟/؟ نه . نه .. نیما نباید این افکار رو داشته باشی . اگه گناه نباشه زشته . دیگه دستم رفته بود لای پای دخترم و با کوسش ور می رفتم . همونجا مکث زیادی داشتم . با این که نو نا هنوز به سن بلوغ نرسیده و عادت ماهانه نمی شد ولی حس کردم از این که من کوسشو می مالم و به کونش چنگ میندازم خیلی خوشش میاد . چون نه تنها حرفی نمی زد بلکه چشاشو بسته بود و انگار داشت می خوابید و گاهی هم آه می کشید که منو به این فکر انداخت که با این کارم حشری شده و آمادگی اونو داره که بازم به این کارم ادامه بدم . همه تقصیر این نوراست که این فکرا رو تو سرم انداخت . دختره پررو . خیلی بهش بها داده بودم . تازه توقع نداره که من به اون دو تا خواهرش برسم . کیرم داشت شورتمو پاره می کرد . نمی دونستم چیکار کنم . دلم می خواست اونو در بیارم جلق بزنم . اصلا بیشتر از اون دلم می خواست درش بیارم و فرو کنم لای کون نونا . من واسه نورا مختصر آموزش سکس داشتم . ولی دوست داشتم در مر حله بعدی همینو واسه نونا داشته باشم . حالا نمی دونستم آموزش سه نفره رو بعد از بلوغ نینا بذارم یا همین حالا . حریف نورا نمی شدم . حلال زاده بود تا به فکرش افتادم در باز شد و وارد حموم شد . با یه شورت . دست به کمر طوری داد کشید که بیشتر با من داشت -حالا بدون من میرین حموم ؟/؟ بابا من دیگه دخترت نیستم ؟/؟ درست لحظه ای هم رسید که دستم بود لای پای نونا و داشتم کوسشو می مالیدم . تا اونو دیدم دستمو بر داشتم و رفتم رو کمرش .. -بابا دستتو چرا از اونجا بر داشتی خیلی خوشم میومد .. . وقتی نونا این حرفو زد نورا از حرص داشت می ترکید ... ادامه دارد .. نویسنده .. ایرانی 

4 نظرات:

saeed_2012 گفت...

خيلي جالب شسده

خسته نباشي ايراني

ایرانی گفت...

ممنونم ازت سعید جان . شما هم خسته نباشید . روزگارت خوش ...ایرانی

hero گفت...

khaste nabashi mesle hamishe ali bood.

ایرانی گفت...

هرو جان شما هم خسته نباشی . ممنونم ازت به خاطر پیامهای گرم و دلنشین همیشگی . شادکام باشی ...ایرانی

 

ابزار وبمستر