ابزار وبمستر

ابزار وبمستر

هرجایی 28

دوباره چشمم خورد به اون هزار تومنی که اول خودش یه گوشه ای گذاشته بود . یعنی داده بود به من . اونو گرفته داخل مانتوم گذاشتم تا با خاطری آسوده کوس بدم و  کیرشو یه ضرب کرد تو کوسم . خشک بود . دردم گرفت . یه خورده فکرمو متمرکز کردم به این که از سکس لذت ببرم . کیف کنم حال کنم . کیرش بد نبود ولی من در شرایطی نبودم که به شخص خودم فکر کنم . دخترم نباید گرسنه می بود . دخترم که سایه پدر رو سرش نبود نباید طعم درد و رنجو احساس می کرد . کوسمو دور کیرش چرخوندم . از اونایی بود که حس کردم مدتهاست کوس نکرده . من هنوز قرص ضد بار داری رو که به خاطر سکس با وحید می خوردم ترک نکرده بودم واسه همین وقتی که کیرش داشت تو کوسم آب می ریخت زیاد خیالم نبود . تازه داشت خوشم میومد . ریزش آبش تو کوسم یه خورده نرمم کرده بود -آخخخخخخ خوشگله . عجب جنده باحالی هستی . کوست حرف نداره . مثل لاشی ها نیستی .. حالا ببینم کونت چه طوره -نه خواهش می کنم کارتو کردی . تو قرارمون کون نبود . یه دویست تومن واسم اضافه گذاشت . به دیدن پول چشام یه برقی زد و به نیلوفر و این که چیزای بهتری می تونم واسش بخرم فکر کردم توهمین فکرا بودم و خوشحال که دیدم یه صد تومن دیگه هم اضافه کرد . فکر کرد من واسه این رفتم تو فکر که هنوز راضی نیستم .هنوز یه خورده وازلین داشتم  که وحید هر وقت می خواست بکنه تو کونم ازش استفاده می کرد . دادم دستش و اونم رو سوراخ کون و رو کیرش مالید . یه خورده داغ می کرد ولی اون در هر حال هر جوری بود کیرشو کرد تو کونم -جووووووون خوشگله یکی از یکی بهتر . معلومه تازه کاری . من جنده ای رو دو بار نمیگام ولی تا اونجایی که این کوس و کونت بهم حال بده میام سراغت خودم مشتریت میشم بهم بگو کی بیام همیشه میام . -حالا این دفعه رو بکن ببینم چه جوری با هام کنار میای تا بعد . اینو که گفتم زیاد سخت نگرفت وبا همون طرز فرو کردنش تو کونم داشتم حال می کردم . یواش یواش داشت خوشم میومد . دلم میخواست یه خورده دوباره بکنه تو کوسم ولی داشتم به این فکر می کردم که نباید زیاد به پر و پای این گذری ها بپیچم . شاید برای دفعه بعد عادت کنند .. وتازه منم ممکنه زود فرسوده شم . مریض رو که اگه بخوام بشم با همان ورود اول کیر به داخل بدنم میشم و عفونی میشم .. دستشو گذاشت زیر کوسم و یه خورده با روش بازی می کرد . باید یه خورده هم عشوه میومدم که اونم حال می کرد . هرچند خودمم تا حدودی رفته بودم تو حال -بکن با دستات بازی بکن . کیرتو اون داخل داشته باش حال بده .. دستمو گذاشتم زیر بیضه هاش . نصف کیرش بیرون کونم بود . با این که گردنم درد گرفته بود ولی با اون نصفه بیرونی کیر و بیضه ها بازی می کردم -قربون دستت قربون دستت داره جادو می کنه دوباره داغ شدم . جووووووون داره میاد .. داره میاد قربون سوراخت برم که میذاره آبمو بریزم توش .. بیشتر جنده ها نمیذارن تو سوراخشون  آب بریزم . جوووووون چقدر حال میده . کیرم تمیزه . حرف نداره .. به هیجان اومده بود . لذت می برد . با چند بار فرستادن دیگه کیر توی کونم آبشو یه بار دیگه خالی کرد توی کونم . یه صد تومن دیگه هم آخر کار گذاشت کنار و گفت اینم برای دختر ناز و مامانی تو .. قرار شد هفته ای حداقل یه بار بهم سر بزنه و قبل از اومدن هم دور و برشو بپاد که کسی اونو نبینه و آبروی من به خطر نیفته . من حتی اسمشو هم نپرسیدم . اون روز تو همون نیم ساعتی هزارو چهار صد تومن کاسبی کردم . کلی پول بود . شاید حقوق ده روز خیلی از کارگرای ساده بود . احساس آرامش می کردم . می تونستم به آینده امید وار باشم . چقدر من و دخترم تنها بودیم . اون تنها همدمم بود . تو این دنیای بزرگ فقط می تونستم با اون درددل کنم . براش چند تا دفتر نقاشی و مداد رنگی خریدم . خیلی زود بود ولی من واسه تر بیتش عجله داشتم . شاید یه جورایی می خواستم خودمو گول بزنم که مادر خوبی هستم و دلسوز . شاید می خواستم خودمو قانع کنم که اگه دارم خودمو نابود می کنم حداقل اینو میخوام که به اون زندگی ببخشم و حقیقتش هم همین بود . بیش از اونی که نیلوفر بهم احتیاج داشته باشه تا با بوییدن و بوسیدن من به خواب بره من بودم که به نیلوفر پاک خودم نیاز داشتم . من بودم که باید با یه بهونه ای زندگی می کردم . نه دوستی نه آشنایی نه فامیلی.. چقدر بده که آدم تو این دنیای بزرگ کسی رو نداشته باشه که غمشو بخوره و من فقط اونو داشتم . نیلوفر من با کلمه بابا آشنا نبود . یاد نگرفته بود . کسی جزمن دور و برش نبود . اون چه می دونست بابا چیه . بابا کیه اون که بابایی ندیده بود . وقتی که می خوابید به صورت گرد و کوچولو و اون لب و دهن و بینی ناز و قلمیش نگاه می کردم . منو یاد باباش مینداخت . همیشه بوی خوبی می داد . دستمو میذاشتم تو پیرهنش و کمرشو ناز می کردم . خیلی از این کار من خوشش میومد . این جوری راحت تر می خوابید . گاهی وقتا از تنهایی خودم تو این دنیای بزرگ به خدای بزرگ ناله می کردم ولی بازم شکر گزارش بودم که  تا این جای کار هوای من و دخترمو داشته . .... ادامه دارد .. نویسنده ..ایرانی 

4 نظرات:

ناشناس گفت...

عالی بود ولی ایرانی جان این داستان تلخ اعصابم رو داغون کرده خواهشا یه جوری این زن رو به سروسامانی برسون.
مرسی از قلم زیبایت پایدار باشی

ایرانی گفت...

سپاسگزارم از نظرت دوست عزیز و آشنا .. این داستان رو نمیشه به این زودیها تمومش کرد . فراز و نشیبها و تلخی و شیرینهای بسیاری در ذهن خودم دارم که به مرور اونا رو خواهم نوشت . در آینده ممکنه قسمتهایی هم باشه که به خاطر روند داستان سکس کمتری هم داشته باشه هر چند من با هر بهانه ای سعی می کنم واسه تنوع و یکنواخت نشدن تعادل سکس و عاطفه و احساسو نگه داشته باشم . اینم جز پنج شش تا از داستاییه که به این زودیها تموم نمیشن ولی از فقط یک مرد و زن نامرئی و هرکی به هرکی و به دادم برس شیطان طولانی تر نمیشه . خرم وخندان باشی ...ایرانی

ناشناس گفت...

سلام به فکر اینکه سه شنبه هست و قسمت جدید هر کی به هرکی رو میزاید، اومدم و در کمال تعجب و البته خوشحالی متوجه شدم که قسمت 28 رو که برای هفته قبل بود رو هنوز نخوندم. :دی

خیلی خوب بود. بالاخره یه نفر باید مشکلات، غم ها و کلانجار هایی که خواسته یا نا خواسته این چنین افرادی باهاش سر و کار دارن رو برامون بگه تا اونها رو درک کنیم...


با تشکر فراوان

ایرانی گفت...

ممنونم ازت به خاطر بررسی همه جانبه این داستان .. هستند زنهایی که این مشکلاتو دارند . خودشونو فدای بچه هاشون می کنند . از خود گذشتگی اونا قابل ستایشه .. اگه واقعا چاره دیگه ای نداشته باشند .. اون محجبه هایی که سرشونو مثل کبک کردن زیر برف و لالمونی گرفتند و شعار مرگ بر اسرائیل سر میدن باید بدونن که اسرائیل اونایی هستند که با چپاول ثروت ملت و تقسیم ناعادلانه آن فقر و فحشا و گرونی به وجود میارن و مهمترین انتقاد من از این گروه به همین دلیله وگرنه یک معادله ریاضی درست کردم که در واقع به نوعی نامعادله هست . بی حجاب خوب مساوی است با با حجاب خوب ..اون وقت بی حجابی را در کنار با حجابی قرار میدیم ..بگذریم دیگه شلوغ شد . شاد باشی و به امید ریشه کن شدن فقر و فحشا و فقر و فحشا آفرینان در این مملکت و در عرصه گیتی ...ایرانی

 

ابزار وبمستر