ابزار وبمستر

ابزار وبمستر

خواهرو خوب خوشگلم 3

تارا تارا خواهر جون چیکار داری می کنی ؟/؟  اگه الان مامان بیاد ببینه زشته -نه مامان نمیاد . اون حالا خوابیده . من درو قفل کردم اگرم در بزنه و بیاد ما لباسامونو می پوشیم . می دونه که من این روزا در کنار توام و به هیچ وجه تنهات نمی ذارم . بیا عزیزم خواهر کوچولوی ناز و خوب ودوست داشتنی من دوستت دارم دوستت دارم . ببینم خوشت میاد . دوست داری باهات از این کارا می کنم ؟/؟ لذت می بری ؟/؟ -سرمو تکون دادم که یعنی آره -باشه ترانه جون تا هر وقت دوست داشته باشی من کنار تو می مونم و باهم حال می کنیم . باشه ؟/؟ -باشه تا را جون .. اون خودشو به من می مالید و یه حرکات عجیبی ازخودش نشون میداد . نمی دونم چرا همچین حالی شده بودم . تا حالا سابقه نداشت . شاید به خاطر وضعیت عادت ماهانه من بوده باشه .. هرچه بود از این تغییرات خیلی خوشم میومد . یه دگرگونی خاصی داشتم . دیگه حس می کردم با دنیای گذشته ام فاصله گرفته ام . طوری که دوست داشتم با خودم باشم یا با اون چیزایی که  راضیم می کنه ووابسته تمایلاتی که دارم . می خواستم یه جورایی خودمو با احساسات و خواسته های جدیدم هماهنگ کنم و حس کردم که تارا این کاررو به خوبی انجام میده و خیلی راحت می تونه درکم کنه . خواهرم با دستاش تمام بدنمو می مالید و این کاررو طوری ماهرانه انجام می داد که دلم نمی خواست به این زودی دست از من بر داره . برام جالب بود این هیجانی که به کوسم می داد . پس اون باید چند سالی باشه که از این هیجان خودش لذت می بره . کف دستشو گذاشته بود رو کوس من . خیلی خوشم میومد . طوری لذت می بردم که اصلا دلم نمی خواست از این وضعیت رها شم . لذتی که تمومی نداشت . حوصله هیچ کار دیگه ای رو هم نداشتم . وقتی دستشو میذاشت رو سینه ام یا رو کوسم پوست زیر سینه هام و دور کوسم یه لذتی رو به تمام تنم پخش می کرد که دوست داشتم تارا همش پیشم بمونه اصلا دوست نداشتم برم مدرسه . دلم می خواست خواهرم همین جوری پیشم دراز بکشه . منو به شکم خوابوند و دهنشو گذاشت رو کون کوچولوم -حالا کون خواهر نازمو می بوسمش و یواش یواش گازش می گیرم . خیلی خوشم میومد از این که کونمو خیلی آروم گازش می گرفت . من بزرگ شده بودم و تارا هنوز مثل بچه ها داشت نازم می داد . چقدر خوشم میومد وقتی که اون زبونشوروسوراخ کونم میذاشت و با پهنای زبونش رو کونم می کشید و دوطرفشو به پهلو ها باز می کرد و نوک زبونشوازاونجا می ذاشت رو سوراخ کوسم . یه قلقک خاصی رو در من به وجود می آورد که لحظه به لحظه بیشتر خیسی کوسمو حس می کردم . یه آبی و تری خاصی که مدتی قبل اونو نداشتم و حالا دچار یه هیجان خاصی شده بودم . تارا هنوز اون فرصتو به من نداده بود که به پسرا فکر کنم . البته قبلش از این که پیش یه پسر جلب توجه کنم خوشم میومد ولی هنوز به این مسئله که یه روزی با پسری بخوام عشقبازی کنم و لخت تو بغلش باشم و لذت بدم و لذت ببرم فکر نکرده بودم . تارا یواش یواش خودشم یه حالتای عجیب و غریبی پیدا کرده بود . دوست داشت یه جورایی خودشو به من بمالونه . بازم منو برگردوند و رو من دراز کشید انگاری در این حالت اون جوری که می خواست نمی تونست کوسشو به کوس من بچسبونه و حرکتش بده . برای همین منو نشوند و خودشم روبروی من نشست . دوتایی مون رفتیم تو هم من پاهامو بو دوطرف باز کرده و از دو طرف پهلوهاش رد کردم و اونم کوس منو با کوس خودش طوری می مالید که جیغم داشت می رفت آسمون . نمی دونم چرا این لذت خواهی من تمومی نداشت و می خواستم به همین حالت بمونم . من و تارا اون شب تا می تونستیم با هم حال کردیم . اون کوس منو می لیسید و میکش می زد . نیمه های شب این من بودم که نمی ذاشتم اون بخوابه .. وقتی واسه خوابیدن دراز کشیدیم صداش کردم -خواهر جون .. بهم نگاهی انداخت و التماس رو توی چشام خوند -چیه عزیزم خواهر کوچولوی نازم . ترانه عزیزم ..می دونم بازم می خوای .. -با این که خوابم میاد نمی دونم چرا خوابم نمی گیره .. -باید بخوابی استراحت کنی . اون وقت مامانی صبح میگه دختر نازش چرا این قدر خواب آلوده .. بمیرم برات که عادت نداری . پس ببین من الان چند ساله چی می کشم ؟/؟ ولی یه خواهر بزرگتری نداشتم که به دادم برسه . اما من نمی ذارم ترانه من که غنچه ناز و کوچولوش تازه باز شده ولی هنوز دست نخورده و بکره سختی بکشه .. نمیذارم همش تو خواب و خماری باشه . پاهاتو باز کنم تا بازم کمکت کنم .. لاپامو باز کردم و اون دهنشو گذاشت رو کوسم . این بار با مکش بیشتری قسمت بالای کوسمو گذاشت تو دهنش . خیلی بیشتر از قبل منو یه جوریم کرد . ناله هامو تو گلوم خفه می کردم . دلم می خواست به دور و بر خودم لگد بندازم و به هرچی که نزدیکم بود چنگ بندازم و فشارش بگیرم . .... ادامه دارد .. نویسنده .. ایرانی 

3 نظرات:

m گفت...

درود به ایرانی ( قلم طلا )
واقعا دستت درد نکنه و خستگی به تنت راهی نداشته باشه امید وارم همیشه برقرار و پاینده باشی ، داداش این داستان چند قسمتی میکشه اگه زیاد باشه تاپیک مخصوص به خودش را ایجاد کنم
شاد باشی و برقرار
با عشق : آره داداش aredadash

ایرانی گفت...

آره داداش عزیز و نازنین خسته نباشی ممنونم از توجهی که به نشر آثار من آن هم با رعایت اصول در سایت لوتی نشان می دهی و در خواست من هم اینه که مثل همیشه قسمت نظرات را بررسی کنی که هر چند وقت در میان عرض سلامی داشته چند داستان را هم معرفی خواهم کرد . داستان خواهر خوب و خوشگلم را هم ظاهرا باید یک تاپیک جدا برایش در نظر بگیری . تا قسمت ششم این داستان را نوشته ام که به احتمال زیاد در قسمت 7 و به احتمال ضعیف تر در قسمت 8 آن را به پایان خواهم رساند . قصد داشتم در قسمت 5 تمامش کنم و می شد داستانو بست ولی ترجیح دادم دو سه قسمتی را هم یک نقشی به مادرشان بدهم .. من یه تشکری از خوانندگان خوب سایت لوتی داشته که در پیامی ذیل همین پیام قید کرده که در صورت امکان منتشر بفرمایید ....ادامه دارد

ایرانی گفت...

با درود به خوانندگان محترم و دوست داشتنی سایت لوتی و تشکر از تک تک شما چه آنهایی که نامشان در خاطرم هست و چه آنهایی که به علت نداشتن حضور ذهن اسم آنان را قید نکرده ام . احسان عزیز ! داستان آبی عشق هفته ای یک بار منتشر می گردد و من دو قسمت بعدی آن را هم آماده کرده ام از آنجایی که نمی توان روی فرصت حساب کرد تا زمانی که قسمتهای بیشتری از آن را ننویسم ترجیح می دهم همان هفته ای یک بار دو شنبه ها منتشرش کنم . داستانی است که از این بهتر هم خواهد شد و از همراهی و حمایتت سپاسگزارم و اما میسترس فرزانه جان عزیز که درذیل داستان میسترس اسلیو لز بین شرمنده ام کردی . من هم به تو درود می فرستم . و از حمایتت ممنونم . در هر حال اگر به من افتخار دادی و کامل این داستان را خواندی همان گونه که در پاسخ به کینگ نازنین قید کردم یکی دومورد از نکات داستان را به سلیقه خواننده ای نوشته بودم . در هر حال توجه خواتتدگان خوب و دوست داشتنی چون شما مسئولیت مرا برای دقت بیشتر در ارائه آثاری با کیفیتی بهتر سنگین تر می سازداما با دلگرمی دادنهای تو عزیز وسایر نازنینان دشواری راه برایم هموار می گردد . دوستان گرامی و خوانندگان , هموطنان و فارسی زبانان عزیز در هر نقطه این کره خاکی ! دوستتان دارم ..یکدیگر را دوست بدارید به خوبیهای هم توجه داشته باشید تا بدیها به خودی خود محو گردند . پاینده باشید ...ایرانی

 

ابزار وبمستر