ابزار وبمستر

ابزار وبمستر

نقاب انتقام 22

ولی من چیکار کنم که شوهرت تو رو ازم گزفته . -عزیزم چقدر خوشم میاد و لذت می برم که تو هم حسادت می کنی تو که خودت می دونی رابطه من و اون یک رابطه دکوریه . حتی اگه دوست داشته باشی من از او جدا میشم -نه عزیزم فعلا به همین صورت بمون -منتظرت باشم ؟/؟ یه دستی رو شکمم کشیدم واحساس کردم درد خیلی کمی دارم و شاید بتونم یه خورده تحمل کنم -سها به شرطی میام که زیاد رو من فشار نیاری . باشه ؟/؟ -هرچی تو بگی . ولی این قدر نازک نارنجی نباش . ساطور که نخوردی . ولی باشه . تو که می دونی چقدر دوستت دارم .. با خودم گفتم تو کسی هستی که جز خودت هیشکی رو نمی تونی دوست داشته باشی . فقط عاشق خودتی . یه آدم خود خواه که هیچی توی این دنیای خاکی برات ارزش نداره جز خودت . پاشدم رفتم اون جا ... بازم خودشو خوشگل کرده بود . خوشگل که بود ولی طوری خودشو ساخته بود که مثل اون دفعه از شب اول عروسی خودش با منم قشنگ تر شده بود . چقدر یه زن می تونه با این کاراش یک مردو فریب بده . من دلم نمی خواست دیگه گول ظاهر و حرفای فریبنده اشو بخورم . اونم زنی رو که با هر کی که از راه رسیده لاسیده . با یه لباس خواب خوشگل توری که اندامشو اون زیر به خوبی نشون می داد و یه شورت و سوتین طرح دار مشکی اون زیر تنش کرده بود بهم نزدیک شد و خودش دگمه های  پیر هنمو باز کرد و شروع کرد به در آوردن کمر بند و شلوار از پام . -ببینم سها جون من اینجا نیومدم که سلام علیک نکرده لخت شم برم حموم -اولا کی گفته الان می خوای بری حموم در ثانی آدم که با یه زن عاشق که ساعتها منتظرت بوده و این جور بر نامه ریخته به این صورت  حرف نمی زنه و ثالثا یک خبر خوب و سور پرایز جالب برات دارم .. می خوای بشنوی ؟/؟ نمی دونستم در مورد چی داره حرف می زنه . من و اون که با هم کار خاصی نداشتیم که اون واسم سور پرایز داشته باشه . اون چه سور پرایزی می تونست واسم داشته باشه . در هر حال بد نبود که بشنوم چی میگه -فقط سهراب باید بهم قول بدی که امروز بیشتر مال من باشی . اگه خودت نمی تونی کاری بکنی من کاملا آماده ام و می تونم جور تو رو بکشم . مثل اون دفعه . ولی حس می کنم که باید حالت خیلی بهتر باشه .. و حالا اون خبری رو که می خواستم بهت بدم .. سمیر دستگیر شده . اونو به جرم مواد مخدر گرفتن .. من کاری کردم که اونو بگیرن .. سر در نمی آوردم . سمیر چه ربطی به مواد مخدر داشت . اون که نمی دونست من از رابطه اون و سمیر مطلعم . آیا هراسی نداشت از این که من در این مورد ازش سوالی بکنم ؟/؟ -ببینم سها خبر خوبی بهم دادی ولی تو که سمیر رو نمی شناختی .. چی شد ؟/؟یهو باهات پسر خاله شد ؟/؟ تو کاری کردی که اونو بگیرن . یه لحظه رنگش پرید ولی خیلی زو د بر خودش مسلط شد . -سهراب جون آدم که نمی تونه همه چی رو در جا بگه .. راستش اون از بستگان دور ماست . از زمانی که یه دختر مجرد بودم دنباله منو داشت و تا از دواج اول و همین دوم هم همیشه همین طور بوده . من که اصلا بهش رو نمی دادم و یه سلام علیک خشک و خالی رو هم به زور باهاش انجام می دادم . از اونایی که دودمان بقیه رو به باد میدن نفرت دارم . وقتی هم اون کارو با عزیز ترین کس زندگیم یعنی تو انجام داد بهش گفتم سها این دیگه آخرش بود . باید هر جوری شده دمشو قیچی کنم .. یه جورایی اونو دادم دم مامورین -چرا اون دفعه در مورد اون این اطلاعاتو بهم ندادی -عزیزم می دادم که چی بشه .. ازم بخوای که دقیقا بگم کیه و کجاست ؟/؟ اون وقت واسه خودت دردسر درست کنی ؟/؟ و جای اون بری زندون ؟/؟ تو خودت خوب می دونی که چقدر برای من عزیزی و من چقدر دوستت دارم . بدون تو یه لحظه هم نمی تونم زندگی کنم .. ......سهای کثافت با همون لهجه و تکیه کلامهای اون روز ها ی با من بودن و اوایل از دواج داشت باهام صحبت می کرد . نمی دونستم شایدم یه مشکل روانی داشت که خودشم از اون بی خبر بود . پس با این حساب خانوم خانوما هم باید یه جورایی با این باند قاچاق ارتباط داشته باشه وگرنه این سمیر به این سادگیها نبایستی گیر میفتاده . واقعا این زن عجب نا جوانمردیه و صفت پستی رو در خودش به نهایت رسونده .. واسه این که منم با فیلمش شریک شم و تو ذوقش نزنم و بتونم کارمو پیش ببرم خیلی آروم بهش گفتم عزیزم اگه بدونی با این کارت چقدر خوشحالم کردی . نمی دونی چقدر به خودم می بالم که یک زن تا این حد برام فداکاری می کنه .. -عزیزم تو که خیلی مهربون و خوش تیپ هستی و یه بار هم اومدی کمکم ولی اون شوهر اول نامردمو بگو که زشت هم بود هیچی ادعاش هم می شد و کاری به روزم آورد که جز جدایی چاره دیگه ای نداشتیم .. دوباره خونمو به جوش آورده بود . نزدیک بود دستمو ببرم بالا و بذارم زیر گوشش ولی شیطونو لعنت کردم . لختم کرد و فقط شورتمو گذاشت پام بمونه که اونو با هیجان روی تخت از پام در آره .  سعی کردم بر اعصابم مسلط شم تا برای سکس با این زن حقه باز و دروغگو خودمو آماده کنم ... ادامه دارد .. نویسنده .. ایرانی 

4 نظرات:

ایرانی گفت...


آره داداش گرامی بادرودی دیگر بر تو و همه عزیزان درصورت امکان و صلاحدید اگر این متن را در قسمت تبریک به مناسبت 22 مهرماه در سایت لوتی منتشر
نمایی سپاسگزار خواهم شد با تشکر از تو دوست و برادر گرامی وهمه مسئولین محترم سایت لوتی .......(بانوی من بانوی ما)
چقدر دلم می خواست و می خواهد که در این روز پیامی جداگانه به مناسبت 22 مهرماه سالروز تولد بانوی مهربان آریایی داشته باشم . بانویی بر خاسته از دل ملت با قلبی تپنده برای ملت .. قلبی سر شار از عشق و ایمان و پاکیها که با این همه جفا دیدنها همچنان از وفا می گوید . همان بانوی دوست داشتنی که شعارش شعورش بود وحجابش نجابتش . همان داغدیده ای که قلبش را شکستند اما اینک برای آن دل شکنندگان دل می سوزاند . بانوی آریایی من! بانوی آریایی ما ! توکیستی که می توان از تو و برای تو کتابها نوشت . شاه ماهی ما تو را بانوی شهر قصه ها می خواند . اما تو بانوی واقعی روز و روز گاران مایی . بیرون از قصه ها .. داغدیده , اندوهگین , اما صبور و استوار و امید وار . بانوی من می دانم که قلبت برای ایران و ایرانی می تپد می دانم که از جفاکاران اندکی بیش باقی نمانده اند می دانم که بخشندگی را از خدایت آموخته ای و گذشت را ..بانوی من می توانم تا فردا و فردا ها و تا آنجا که نهایتی هست همچنان از تو و برای تو بنویسم چون که جوهر قلم صداقت را هر گز پایانی نباشد چون که زندگی نیکان را نهایتی نیست ....عبادت به جز خدمت خلق نیست .. به لباده و جامه و دلق نیست ... افتادگی آموز اگر طالب فیضی .. هرگز نخورد آب زمینی که بلند است . و تو بانوی بزرگوار ما چه بزرگوارانه مصداق این ابیات گشته ای . بانوی من !درست است که می گویند چنین است رسم سرای درشت .. گهی پشت به زین و گهی زین به پشت .. اما آن که که چون تو دلش همیشه با خداست سوار بر مرکب مراددر راستای خورشید حقیقت می تازد تا به کوردلان و شیاطین و دشمنان این آب و خاک بفهماند که ایران و ایرانی همچنان پایدار است وسرانجام جلاد بالای دار . بانوی مهربان من تولدت مبارک تولدت مبارک .. خداوند بلند مرتبه توبه پذیراست و اشکهای توبه بندگانش را می پذیرد ..ومی دانم که بانوی من با گذشت خود توبه جفاکارانی را که اینک انگشت حسرت به دندان گزیده اند خواهد پذیرفت . بانوی خدایی من ! بانوی آریایی من! تولدت مبارک !تولدت مبارک !.......ایرانی

ایرانی گفت...

ایرانی گفت...
آره داداش نازنین ! من هم به نوبه خود سالروز تاجگذاری کوروش کبیر دلاور مرد ایرانی آریایی را به عموم آزادیخواهان و آزاد اندیشان جهان تبریک و تهنیت عرض نموده در اندیشه آن هستم که به مناسبت روز تولد این ابر مرد تاریخ و افتخار ملت ایران و رهبر راستین و جاودانه این آب و خاک که هفتم آبان ماه می باشد پیام مفصل و در ددلی با کوروش بزرگ داشته باشم که در روز تولد آن جوانمرد ومدافع حقوق بشر منتشر نمایم . ایران و ایرانی سر بلند ! پرچم سه رنگ و مقدس ایران به دور از نشان بت پرستان باد ..ایرانی

saeed_2012 گفت...

خيلي داره جالب ميشه
ايراني اين داستان چند قسمتست
يعني تا چند قسمت ديگه تموم ميشه چون مشتاقم ببينم آخرش چي ميشه ممنون

ایرانی گفت...

سلام سعید جان .. هیچکدام از داستانهای نیمه کاره ای که در حال انتشارند به پایان نرسیده اند و به غیر از یکی دو داستان بقیه داستانها را فقط یک یا دو قسمت بعدی آن را نوشته ام . این داستانها همه تازه از تنور در آمده و دردست نگارشند . البته انتقام ممکنه حالتهای مختلف داشته باشه ولی یکی شون می تونه از بقیه درد ناک تر باشه .ومن دو سه مورد از کلیات این داستان را در نظر گرفته اما زمانی که به نوشتن هر قسمت بپردازم به جزئیات آن می اندیشم و علت آن زیاد بودن داستانها و کمبود فرصت است . ممنونم از پیام و همراهی و دلگرمی دادنت ...ایرانی

 

ابزار وبمستر