ابزار وبمستر

ابزار وبمستر

فقط یک مرد 106

شهناز نازنین مدام در حال حالت عوض کردن بود و منم به هر شیوه ای که اونو می گاییدم حال می کرد .. دیگه در آخرین مرحله زورمو تا آخر زدم و با فشار کیر و نیروهای جانبی دیگه اونو تا سر حد لذت و اونجایی که جا داشت رسوندم .. از حال رفته بود .. مدام شهلا رو فریاد می زد . حتی دیگه اون جون اولیه رو نداشت که کوس دخترشو بلیسه ولی با همه اینا واسه من خیلی عشوه میومد .. -شهلا جون حواست باشه این کیر رو امروز سیر سیر بخوری که دیگه به این آسونیها به دست نمیاد . یعنی کیر که همین یه دونه هست . اگه این کوروش خان بره دیگه نصیب ما نمی شه . -مامان من و تو می تونیم با هم از اون کارا بکنیم . خیلی حال میده .. الان قراره مجتهدین یه فتوا بدن بگن این کار حلاله . در شرایطی که مردی نباشه .. -وروجک تو تا امروز هیچی از این مسائل نمی دونستی چطور شد حواست رفت پیش فتواهای مجتهدین . بندگان خدا خیلی واسه ما زحمت می کشن . اینا ستونهای دین ما هستند .. اگه اینا نبودند گرونی امروز کمر ملتو فلج می کرد . نمی دونی چقدر با حرفای خودشون ما رو آروم می کنند . تا میای شکایت کنی میگن دنیا پوچه ارزش نداره .. بذار بچاپن بخورن .. مگه یزید کجا برد که یزیدای دیگه بخوان ببرن . حالا هم چقدر با انصاف و با محبت هستند که خودشون با این که مرد نیستند و کیرشون از دست رفته و اسپرم سازی و هوس ندارن ولی به فکر ما زنا هستند و فتوای حلال بودن لز یا همجنس بازی زنان رو صادر کردند .. من که می خواستم جز به گاییدن شهناز به هیچی دیگه فکر نکنم آخرش منو هم به حرف آوردند و مجبور شدم از تکیه کلامهایی که در قاموس من نمی گنجید و بر زبون نمی آوردم استفاده کنم . -شهناز خانوم این کوس کشها اگه این فتوا رو هم صادر نمی کردند و مخالف لز بینی بودند نود درصد زنا و دخترای مملکت ما حرفشونو پشم کوسشون به حساب نمی آوردند . این دیوث های بی پدر مادر باطل صفت شیطان پرست مجبور بودند همچین فتوایی صادر کنند وگرنه باید عبا عمامه شونو جمع می کردند مینداختند داخل ... بر شیطان یعنی بر آخوند و آخوند جماعت و مافیای اقتصادی لعنت .. باز این زبونم باز شد و آب کیرم خشک . -کوروش جون بسه دیگه کون لق هرچی آخونده .. تو کارتو بکن .. چند دقیقه ای گذشت تا فکر این مادر جنده ها رو از سرم خارج کردم و دوباره با عشق و حال و لذت بیشتری به گاییدن ادامه دادم . شهناز هم دوباره کونشو دور کیرم می گردوند . حالا دیگه فقط به خودش فکر می کرد و کاری به کار شهلا نداشت . -مامان چرا این شکلی شدی -شهلا جون کاریت نباشه بذار تو عالم خودش باشه . چند دقیقه دیگه که زیر کیر من قرار بگیری و چند دقیقه ای عشق و حال کنی جوابتو می گیری و متوجه میشی که چرا مامان این شکلی شده و انگاری که رفته تو آب واومده بالا .. کف دستامو محکم می کوبیدم به کون شهناز .. سرخ سرخ شده بود . از بس تو حال خودش بود که جیکش در نمیومد . کوسش عجب خیسی کرده بود و چه حالی می داد . با کف دستام کمرشو می مالوندم کیرمو با فشار می کردم تا ته کوس و با همون فشار می کشیدم بیرون . یه بار حرکتمو از سقف کوس به طرف داخل انجام می دادم و یه بار از زیر کوس .. -آههههههه کوروش  داره میاد .. یه کمی سریعتر .. داغ کرده یه فشار کوچولو .. داره میاد اولش که بریزه بقیه شم می ریزه .. خواهش می کنم -خب حالا چطوره یه کمی سرعت رو زیاد ترش کردم -عالیه ..عالیه اوخ جون جون همین جوری خوبه .. خوبه جاااااااان اومد .. شهلا ببین .. مادرت ارضا شد .. اومد .. -مامان مثل این که من شاگرد اول شدم به نفعت شد -دخترم داره می ریزه بذار حال کنم بعدا جبران می کنم به وقت لز جبران می کنم . بهت حال میدم دستت درد نکنه .. جون .. کوسسسسسم .. کیر کوروش حرف نداره .. منحصر به فرده .. ول کن نبود می خواست تا آخرین ثانیه از برکت وجود این کیر استفاده کنه .. منم پیش خودم می گفتم که اگه هر کدوم از این دخترا مادر داشته باشن و مادرا هم دختر .. خدا به داد برسه . چیکار میشه کرد مادر و دختر هوای همو دارن ووجودشون به وجود هم بسته هست . همینا واسشون خاطره میشه و تا بعد ها ازش حرف می زنن . وقتی کیرمو از کوس شهناز بیرون کشیدم و خواستم برای ورود به کوس شهلا آماده اش کنم  شهناز فوری کیرمو قاپید و گفت من خودم تمیزش می کنم . خودم واست می لیسمش و پاک پاک می کنم .. اون چکه ها و تتمه های آب کیر منو که در حال ریزش بو د حسابی لیس زد و خوردش . کیر رو پاک پاکش کرد .. شهلا بر و بر نگاش می کرد -دخترم دهن مامانت بهداشتیه . نترس آلوده نمیشی .. -مامان این حرفا چیه من خودم می دونم .. -خب شهلا جون یه خورده کیر آقا کوروشو تیز کنم و آماده برای کوست و حالا تو می دونی و اون .. منم شما رو می بینم و حال می کنم . من خیالم نبود مامانه اونجا باشه . ظاهرا شهلا هم داشت به این وضع عادت می کرد ولی انگاری اگه مامانش می رفت بیشتر بهش خوش می گذشت . شاید هنوز سختش بود که پیش مامانش ابراز احساسات بکنه و یا این که فکر می کرد که بازم مادرش می خواد از کوپنش مصرف کنه و دوباره خودشو به من بچسبونه .  .... ادامه دارد .. نویسنده ... ایرانی  
 

ابزار وبمستر