ابزار وبمستر

ابزار وبمستر

هرکی به هرکی 112

آخخخخخخخ همون جوری که می خواستم شد . دست مهرزاد جون درد نکنه که کون پریسا رو با آب کیر من نرم کرده بود . ولی این حالت اون بدی رو داشت که که من باید شاهد فرو رفتن و بیرون کشیده شدن کیر مهران داخل کس زن داداشم می بودم . ولی در عوض دلم واسه دست کشیدن به کون پریسا جون خیلی تنگ شده بود . . خیلی حال می داد . ظاهرا طوری به زن داداش حال داده بودم که انگاری دیگه هر چی این این نسناس کسشو می گایید جیکش در نمیومد . شاید ملاحظه منو می کرد . منم واسه این که زیاد تبلیغات کونشو نکرده باشم و مشتری جلب نکرده باشم زیاد صدام در نمیومد . هر چند مهرزادقبلا  رفته بود پشت کونشو و اون  تپه بر جسته زیبایی و هوسو دیده بود . دلم می خواست بگم زن داداش می میرم واسه کونت و این که همیشه همراه من و با من باشه . -آریا بس کن دیگه دست از سر کس و کون پریسا ور دار یه خورده به مامانت برس . -مامان بعدا جبران می کنم یه خورده فعلا راحتم بذار . دو تا سینه های زن داداشمو هم گرفتم تو دستم تا این مهرزاد اونو ازم نقاپیده . چون این سینه هاش هم حرفی نداشت . چه مزه ای می داد . چه حالی می کردم با این سوراخ کون پریسا . من ول کن این کون نبودم از اونجایی که دیگه من و مهرزاد  قبلا کلی خالی کرده بودیم دیگه به این سادگیها آبمون نمیومد . فقط پدر این پریسا رو در آورده بودیم و اونم که دیگه نفس کش نبود . زن داداش زیر کیر ما زانو زده و تقریبا سگی داشت خودشو تقدیم ما می کرد . خودمو روش خم کردم . کون و سینه هاش که در اختیار من بود . صورتشم به طرف خودم بر گردوندم تا بتونم لباشو خوب خوب بمکم . با این بوسه داغ صدا ی هوسشو دیگه در آوردم . طوری حال کردن با منو شروع کرده بود که گویی این کیر مهر داد که تو کسشه بوقه . شونه ها و گردنشو با مالشهای خودم داغش کرده بودم .. -آریا چته تو . خیلی داغ و پر حرارت شدی . خیلی آروم می گفت که اون زیریه نشنوه . همه اینا از برکت  رقیبته .. -زن داداش من همیشه دوستت داشتم و خاطرتو می خواستم .. -خیلی کلکی منو ببوس . ماچم کن . بهم بچسب . کیرتو بیشتر بکن تو کونم . -دوستت دارم پریسا . دوستت دارم . .. راست می گفت بسوزه پدر این حسادت که داشت آتیشم می زد . حالا این مهرزاد زیاد خیالش نبود ولی یه خواهر آورده بود در عوض کلی زن بهش رسیده بود . -اگه بدونی با این که دارم حال می کنم ولی شما دو نفر منو باد آوردین . واقعا منو گاییدین -پریسا جونم عروس گلم اگه خسته شدی من بیام جات . اگه بدونی که این هیکل من چه تاب و توانی داره . اصلا بهم نمیاد نزدیک چهل سالم باشه . من و پریسا به زور جلو خنده مونو گرفته بودیم . معلوم نبود پیش کی داره خالی بندی می کنه . این مامان من معلوم نبود چقدر حرص کیر داره . انگار هرچی پا به سن میذاشت اشتهاش هم بیشتر می شد . خودشو چسبوند به جمع ما و فقط تن و بدن منو لمس می کرد .و منتظر بود که پریسا خودشو کنار بکشه ولی اون به این نون و ماستها از جاش بلند بشو نبود . دیگه خسته شده بودم . مهرزاد اون پایین کمتر از همه خسته می شد ولی پدر کمر پریسا در اومده بود . منم از اونجایی که نمی خواستم میدونو خالی کنم دیگه سوراخ کون واسه زن داداش باقی نذاشتم . اصلا دیگه نمی دونم چی بر سرمون اومد . تو سوراخای پریسا آب ریختیم یا نه فقط یادم میاد وقتی که چشم باز کردم دیدم همه یه گوشه ای ولو شدن و فقط این چینگ داره با زنش آهو ور میره که مگر اون به دادش برسه . از ترس این که نکنه آهو دوباره بیاد سراغ من ترس برم داشته بود نه این که بخوام از سکس با اون زده شده باشم ولی درد تن و کمر و بی خوابی داشت هلاکم می کرد . آخه سکس و حال کردن هم یه حد و اندازه ای داشت .  این مرض و کرم یک و نیم روزه از من بود ولی خیلی با حال تر می شد اگه یه بر نامه تابستونه ردیف می کردیم و یک بر نامه یک هفته ای راه مینداختیم . اگه من بودم که اینو هم جورش می کردم . البته سالی یه بار یا چند بار اونم برای فصل تابستون می شد وگرنه زمستون رفتن به مسافرت جز دردسر چیز دیگه ای نبود ولی تابستون آدم می تونست خیلی راحت هر طور که دلش بخواد بگرده و حال کنه . دلم می خواست که آهو و چینگ هم زود تر بخوابن تا من کلید اتاقی رو که همرام داشتم از جیب شلوارم در آرم و برم اونجا یه جیم فنگی یه چند ساعتی رو بخوابم و اون وقت سر حال بر گردم . چون با این وضعیتی که این جا بر قرار بود این محیط دست کمی از سر باز خونه که نداشت هیچ بد تر از اونجا هم بود . اگه بیدار باش هم نمی دادند صبح خروس خون شبیه به قهوه خونه مش قنبر می شد . نخیر این آهو خانوم و شوهرش قصد خوابیدن نداشتند . کلید رو گرفته به بهونه دستشویی یه نگاهی به دور و برم انداخته و هرچی هم این چینگ و آهو بهم اشاره زدند که برم تو جمعشون و کمک سکسشون باشم زدم به چاک و رفتم تو یکی از اتاقای مامان بزرگ . کلید رو هم گذاشتم رو قفل و سوراخ در که از اون طرف نشه درو باز کرد و تخت رو تخت خوابیدم ... ادامه دارد .. نویسنده .. ایرانی 

0 نظرات:

 

ابزار وبمستر