ابزار وبمستر

ابزار وبمستر

زن نامرئی 95

مونا روسری و موهای سرمو با هم می کشید و من گذاشتم که به این کارش ادامه بده . اونو به دیوار چسبونده با فشار بیشتری کسشو لیس می زدم . به اونچه که می خواستم رسیده بودم . نمی تونست از دستم در ره . مگر این که دیوارو می شکافت و می رفت اون طرف . از حال رفته بود و چشاشو بسته بود و سرشو با یه حالت زار و التماس به این طرف و اون طرف حرکت می داد . با حرکت سریع اون منم سرعت حرکت دهنم رو کوسشو آزاد تر کرده تا بتونم آخرین تلاشهامو واسه زود تر ارضا شدنش انجام بدم . زمانی که پاهاش شل شد و یواش یواش می رفت که رو زمین دراز شه دیگه اون وقت بود که فهمیدم تونستم مونا رو ارضاش کنم . ازجام پا شدم  و قبل از این که خودمو مرتب کنم اول اونو مرتب کردم . بیحال بود و چشاشو بسته بود . سریع خودمو غیب کردم .. اون اگه چشاشو باز می کرد منو نمی دید .. درو باز کردم خیلی آروم رفتم بیرون . کسی هم نبود . این پلیس بازی من بی خود بود ولی نمی تونستم ریسک کنم . مونا اومد بیرون . هنوز هم چند دقیقه ای وقت داشتیم . کمی با هم قدم زدیم -نادیا تو خیلی باحالی . یه دختر افسانه ای هستی . من چه طوری می تونم ازت دل بکنم . باید آدرستو بهم بدی یا این که بهم قول بدی هر چند وقت در میون یه سری به ساری می زنی . -آی ام ساری .. متوجه شد که دارم شوخی می کنم و با کلمات بازی کردم .. -مونا جون من اگه بتونم میام . فعلا بذار  تا فردا ببینیم چیکار میشه کرد . دفعات بعد و پیش کش .. -بهت خوش می گذره . ازت پذیرایی می کنم . نمی ذارم بهت بد بگذره .. حیف که رانندگی ام خوب نیست . از وقتی که دوست پسرم اون بلا رو سرم آورده دیگه اعصاب رانندگی ندارم ولی حالا فکر می کنم که خیلی بهتر شدم . منو این جوری نبین که دارم با اتوبوس سفر می کنم . یه پرادو می تونه ماشین دم دستی من باشه . بابام وضعش توپه .. مونا خبر نداشت که من و  داداش نویان هم در یک شرط بندی کلی پول بردیم . مونا احساس آرامش زیادی می کرد . دو سه ساعتی رو با هم حرف زدیم . سکس  یا بهتره بگم لز خیلی بهش چسبیده بود و در یه آرامش و لذت خاص سرشو گذاشت رو سینه ام و  خیلی راحت خوابید . خیلی دلم می خواست باهاش ور برم . یه چیزی رو پامون کشیده بودیم . از این می ترسیدم که خوابم ببره و دست من توی لاپاش مشخص شه ..  منم خوابم برده بود . خیلی حال داد . نزدیکای صبح بود که از خواب پا شدیم . هردومون احساس سبکی می کردیم .  ساری پیاده شدیم . -اینجایی که داریم میریم یه آپارتمان شیک و مجلله .. مرسده هم وضعش بد نیست . و دو تایی  مون با هم هستیم و با هم حال می کنیم و با هم درس می خونیم .. می دونم بهت خیلی خوش می گذره . خیلی حرف می زد این دختر . ولی شوق و ذوق زیادی داشت . این حالی که بهش داده بودم بلبل زبونش کرده بود . .. همون جوری که می گفت آپارتمان واقعا زیبایی بود .  مرسده هم با این که دختر زیبایی نبود ولی جذاب و تپل و خوش بدن و خوش استیل بود . با اون استرچ و تاپ چسبون و زیاده از حد چسبونی که تنش کرده بود از همون اول چراغ سبزشو نشون داد . مونا بهم گفت امیدوارم تو یکی بتونی به راهش بیاری . یه چایی خوردیم و یه دوش سه نفره ای گرفتیم که یه خورده هم رفتیم پیشواز. کمی کوفته بودم و حوصله لز در حمومو نداشتم .. اومدیم رو تخت .. مرسده دختر خونگرمی بود . خیلی دلش می خواست که خودشو پر شور و با حرارت نشون بده . البته واقعا هم خونگرم و خاکی بود ولی مونا انتظار داشت که اون یه خورده استاندارد باشه .. باهاش بی حوصلگی می کرد . واسه یه لحظه که مرسده از جاش پاشد تا بره دستشویی بهش گفتم عزیز دلم یه خورده باید با مرسده مدارا کنی . باهاش باید با بی حوصلگی برخورد نکنی . انتظار داری سریع همونی  بشه که تو می خوای ولی این که به سرعت امکان نداره . نمی دونم چه جوری بهت بگم . حس اعتماد به نفس همراه با لذتو باید در اون تقویت کنی . باید بهش لذت بدی و ازش لذت بخوای . باید این باورو درش زنده کنی که اون می تونه .. -نادیا عاشقتم دوستت دارم .. اگه بتونی ردیفش کنی که من تا آخر عمرم کنیزت میشم .. -تو خانوم منی ولی من  حوصله اون بازیهای میسترس اسلیوی رو ندارم .. همین جوری که دوتایی مون میفتیم رو همدیگه و حال می کنیم حالش بیشتره . اون جوری آدم بیشتر یاد فیلم و نمایش میفته .. -منم که نگفتم می خوام همچین کاری بکنم . فقط این مرسده رو اگه یه کاریش بکنی ..هرچند دلشو ندارم که از کنارت پا شم .. -مطمئن باش کاری می کنم که اون وقت دل نداشته باشی از کنار هم خونه و هم کلاست پاشی . -چقدر تو ماهی نادیا . تو یک فرشته ای ..-از کجا می دونی یک شیطان نیستم . -خب وقتی که این جوری به همنوعت   کمک می کنی .. با همه خستگیهات .. -اوخ فدای اون لبای خوشگلت بشم مونا جون .. .... ادامه دارد .. نویسنده ... ایرانی 

0 نظرات:

 

ابزار وبمستر