ابزار وبمستر

ابزار وبمستر

مادر فداکار 66

فکر نمی کنی که این خیلی ساده باشه و ما باید یه خورده دنگ و فنگ بدیم . -امیر جون مهم من و توایم . مگه می خواهیم کوه بکنیم . -من اینو به خاطر تومیگم الناز . برای منم اهمیت داره . نمی خوام فکر کنی که نسبت به تو بی توجه بودم -چیه داداش میخوای یه گروه جاز و ارکستر دعوت کنیم که این خانومای لخت هم با آهنگهاشون برقصن ؟/؟ دیگه دنگ و فنگ دیگه ای که نداریم . امیر لبشو گذاشته بود رو سینه الناز . برای صدمین بار بود که این حالتها در اون ساعات انجام می شد ولی این بار دیگه تصمیم گرفته بود تا آخرش بره . حتی اگه زلزله بیاد و سیل و بمباران شه .. الناز این مصمم بودنو در چهره و حرکات امیر می دید -امیر جووووون -دوستم داری ؟/؟ بگو دوستم داری . بگو عاشق خواهرتی . بگو بگو .. منو فقط به خاطر جسمم نمی خوای . -تو اینو باید حسش کنی . فقط گفتن من کافی نیست . . برادر لباشو از روی سینه خواهرش بر داشت . دستاشو دور کمرالناز حلقه زد . آروم آروم رفت بالا تر . می خواست همون کاری رو کنه که الناز ازش می خواست . ساده و عاشقانه . همراه با هوس و احساس . با دنیایی از عشق . عشقی که  لذت هوس رو براشون چند برابر می کرد . عشقی که به زندگی اونا نشاطی دیگه می بخشید . قبل از این که به نگاه برسه لباشو به لبای الناز چسبوند . کیر امیر رو کوس الناز قرار داشت .. اونا فقط به خودشون توجه داشتند . امیر در حالی که خواهرشو می بوسید خیلی آروم بهش می گفت الناز فکر کن فقط من و تو اینجاییم . کاری به بقیه نداشته باش . خودتو آزاد کن . روحتو آزاد کن . حس بگیر . اهمیتی نده به این که این دور و بر بازم آدمن . فکر کن که این آدما مثل من و توان . با همون خواسته هایی که من و تو داریم . چون همین طوره و غیر اینم نیست . همین هوس همین خجالت همین شرم و حالتها در همه ما وجود داره . خجالت نکش از این که هوس داری . از این که کست به کیری نیاز داره که می خواد سر حالش کنه . پس برو توی حس تا لذت ببری . فکر کن داری در یه حالت یوگایی سکس می کنی . با این تفاوت که خودتو در اختیار داداشت قرار دادی . من و تو . فقط من و تو . هیشکی دیگه اینجا نیست -داداش مطمئنی که داری یوگایی کار می کنی ؟/؟ اینجوری که داری با حرفات آرومم می کنی و اعتماد به نفس منو بالا می بری فکر می کنم که داری هیپنو تیزمم می کنی .-الناز فعلا این تویی که داری خوابم می کنی . چه ناز و خوش بدنی تو . دوستت دارم . دوستت دارم . عاشقتم . -سرتو  بگیر بالا امیر . فقط تو چشام نگاه کن . می خوام عشقو تو نگات ببینم . -توی نگام به غیر از عشق یه چیز دیگه هم هست -چیه امیر -عشق همراه با هوس .. هوس .. عیبی نداره که اونو ببینی -اتفاقا نگاهی که آمیخته با عشق و هوس باشه خیلی جذاب تره . من خیلی راحت تر می تونم تسلیمت شم . من مال توام امیر . مال داداش خودم . هر کاری دوست داری می تونی باهام انجام بدی .. امیر من کیرتو می خوام .. دیگه نمی تونم تحمل کنم . منم همین طور .. منم هوس تو رو دارم . دیگه نمی تونم صبر کنم . سکس امیر و خواهرش یه حالت اروتیک و احساسی عجیبی پیدا کرده بود . همونی که الناز آرزوشو داشت . اون تمام وجودشو تسلیم برادرش کرده بود . خالصانه با دنیایی از امید به فردا که از این روز های پرشور رو زیاد با اون و در کنار اون داشته باشه . .نگاه خمار الناز و چشمان پر هوس امیر همراه با عشق و احساسی پاک نسبت به خواهرش اونا رو بیش از پیش به هم نزدیک می کرد . امیر  نیمی از سر کیرشو با یه فشار توی کس خواهرش فرو کرد . اما این فرو رفتگی در حدی بود که می تونست در جا اونو بیرون بکشه . با یه فشار نرم دیگه می تونست سر کیرشو بفرسته توی کس . -الناز دردت که نمیاد ؟/؟ -نههههه نهههههه فقط یه خورده هیجان زده ام . از این که حس می کنم دارم راحت میشم . دارم به آرزوم می رسم . به اون چیزایی که اون طرف قضیه هست فکر می کنم . امیر بازم  یه حرکت دیگه ای به کیرش داد تا جاشو توی کس خواهرش محکم تر کنه .. الناز حس کرد که داداشش به خاطر اون استرس داره . واسه این که هم خودش لذت ببره و هم این که به امیر نشون میده که بی خیاله  لبخندی به لباش آورده با چشاش طوری نگاش می کرد که آرومش کنه . یه احساس تنگی خاصی در کسش می کرد . تنگی و درد و لذت .. .. -آههههههه امیییییرررررر امییییییییر خوشم میاد .. اگه بدونی چقدر دلم می خواد جیغ بکشم .. -الناز درد نداری ؟/؟ -یه خورده ولی این قدر شیرینه و خوشم میاد و لذت می برم که دردش نشون نمیده .. اصلا نشون نمی ده .. امیر جا داره یه خورده بیشتر .. آخخخخخخخخ .. آخخخخخخخ .. یه لحظه به خودش پیچید . چشاشو بست .. حس سوزش خفیف و ترکیدن چیزی رو داشت ولی هنوزم نمی تونست باور کنه که پرده کسش پاره شده باشه . امیر حس کرد که باید کار تموم شده باشه .. کیرشو از کوس الناز بیرون کشید .. از سر کیر تا وسطاش خون نشسته بود .-الناز حالت خوبه ؟/؟  ته کیرشو تو دستش گرفته بود و آلت خونینو به خواهرش نشون می داد . الناز مثل یه زنی که زایمان کرده باشه و داره واسه اولین بار بچه شو می بینه از تماشای کیر خونین داداشش لذت می برد .... ادامه دارد .. نویسنده ... .ایرانی 

0 نظرات:

 

ابزار وبمستر