ابزار وبمستر

ابزار وبمستر

زن نامرئی 94

به اونجاشم می رسیم مونا . من عادتمه که از حداقل زمان حداکثر استفاده رو می کنم . واسه این که یه حال بیشتری بهش داده باشم دستمو از کناره های رون پاش گذاشتم روی کوسش و باهاش بازی می کردم . خیس و داغ بود . این همه با کسش ور رفته بودم هنوز ار روبرو ندیده بودمش . واسه حال کردن با این کس خیلی بی تابی می کردم . -واااااایییییی نادیا نکن نکن . اینجا خیلی بهم حال میده .. -یواش یواش حرف نزن .. آبرومون میره -مزه میده .. خوشم میاد کیف می کنم . یه دستم رو کسش بود و با دست دیگه ام جلو زبونشو داشتم تا رسوامون نکنه . ولی کارمو خیلی وارد بودم . اون بی حال بی حال شده بود . کاملا سست . تسلیم من بود . آتیش به جونش زده بودم . پس از چند ماه تجربه به خوبی می دونستم  باید چیکار کنم . تازه خودمم یک زن بودم و حس زنا رو درک می کردم . می دونستم دلش می خواد که سینه هاشو هم بمالم ولی با این لباسی که تنش بود خیلی سخت بود .. نادیا نادیا کارت به کجا کشیده که باید بیایی توی توالت .. یه لحظه دستمو از رو کسش بر داشته سر و گردنشو به طرف خودم گردوندم و لب رو لب کردم که دستمو آزاد کنم . حالا یه دستم رو کسش بود و یه دست دیگه ام رو سینه اش . قلبش خیلی شدید می زد . نشون می داد خیلی لذت می بره . خلاف اون هیاهو و دنگ و فنگ دار بودنی که نشون می داد ظاهرا تا حالا نباید زیاد حال کرده باشه . به قول خودش مرسده که خیلی بی حال و کم تجربه نشون میده و دوست پسرشم که یه بار اونو گاییده رفته . پس چرا این قدر خونسرد و شجاعانه باهام لز کرد . فرو کردن انگشتا در کس تنگ و تپلش خیلی حال می داد . به ساعتم که نگاه کردم ده دقیقه ای می شد که اونجا بودیم . -خیلی آروم زیر گوشش گفتم میریم -نههههههه زوده زوده باز می خوام باز بکن . هنوز سیر نشدم . -مونا جون این جوری که آدم سیر نمیشه با این مانتو و شورت و شلوار و بند و بساط . مانتو و پیر هنشو به طرف بالا نگه داشت تا کون لختشو به خوبی دیده و این زیاد مزاحم کارم نباشه . من جز این که انگشتامو پی در پی بکنم توی کسش و در بیارم کار دیگه ای از دستم بر نمیومد . کونش استیل خیلی باحالی داشت . جزو کون های گنده نبود و نمی شد بهش گفت لاغر . یک بر آمدگی بسیار جذاب وهوس انگیزی داشت که بیشتر به تپه های شنی که یک  نیمدایره ای توپر داشته باشن می خورد .. یه چند ثانیه ای دو تا دستامو آزاد کرده تا اون دو تا برش کونو چنگش بگیرم . کسم که دیگه مثل صاحب کس از حال رفته بود . عشق و عطش سکس دیوونه ام کرده بود . کاش می تونستم به مونا بگم که قدرت نامرئی شدن دارم و هم اینجا و هم داخل ماشین راحت باهاش حال کنم ولی می دونستم که این کار درست نیست و یه نوع بد عت گذاری میشه و عادت می کنم و لو میرم . -مونا اگه قول میدی جیغ و داد نزنی و به دنیا نگی که حشری شدی من کستو می خورم . اول جلو کونش خم شده و در حالیکه چاک وسطشو به دو طرف بازشون کرده بودم با زبونم کس و سوراخ کونشو لیس می زدم . خودمنم از هوس و لذت زیاد و هم این که یه حالی به این مونا جونم داده باشم طوری لیس می زدم که اصلا حواسم نبود که ممکنه صدام بره بیرون . باز خوب بود که در این لحظات مونای حرف گوش کن من که قربونش برم ساکت بود . از این طرف خوب نمی شد کسشو میک زد . رو کرد به طرف من . لاپاشو باز کرد . اول رو در روش وایسادم مثل دو تا عاشق به هم نگاه کردیم . لبامو دوباره گذاشتم رو لباش و بوسیدنو شروع کردم . حالا کسم روکس اون قرار داشت . صدای هوس منم داشت در میومد ولی خیلی مراقب بودم که داد نکشم . این که هیشکدوم نمی تونستیم در این شرایط به ار گاسم برسیم رو شاخش بود . دوباره در اون فضا خم شدم و مراقب بودم که تماس زیادی با زمین نداشته باشم . مونا به خوبی لاپاشو باز کرده بود تا من بتونم دهنمو بذارم روی کوسش . بیست دقیقه گذشته بود . یه دقیقه فقط به این کس خوشگل و نازش نگاه می کردم . دو طرفش ورم زیبا و هوس انگیزی داشت . تقریبا براق بود . یعنی یکی دوروز پیش تیغش انداخته بود . اون بر جستگی های پهلوی چاک کسو دونه به دونه گذاشتمش تو دهنم و بعد  چسبیدم به اون قسمت وسط .. چقدر داغ و خیس و خوش طعم بود . خیسی و نمک کسش با مزه یه عطر ملایم قاطی شده بود . مثل این که به کسش عطر زده بود ....بالای کوس و چوچوله شو گذاشتمش توی دهنم و آروم آروم میکش می زدم . ترسیدم همین رو سری نصفه و نیمه ای رو هم که رو سرمه پاره کنه ولی با این حال با سرعت بیشتری دهن و چونه مو روی کسش حرکت می دادم . ولش نمی کردم .. حس کردم که یواش یواش داره میفته زمین . کاملا سست شده بود . -نادیا یه خورده یه خورده دیگه .. اصلا فکر نمی کردم که ار گاسمش نزدیک باشه .. من خودم این چند روزه چند بار ارضا شده بودم فکر اینو نمی کردم که یه تشنه ای هم وجود داره که به دنبال جرعه ای آبه .... ادامه دارد ... نویسنده ... ایرانی 

9 نظرات:

ایرانی گفت...

آره داداش گل خسته نباشی ..شبت خوش ..چند پاسخ به نظر خوانندگان محترم سایت لوتی در ذیل متن آرامکده وجود داره که امیدوارم زحمت انتشارشو بکشی . سپاسگزارم . شاد و سربلند باشی . با احترام ...ایرانی

ایرانی گفت...


آره داداش عزیز ! داداش مهران هم در داستان نقاب انتقام نظرشو اعلام کرده ...مهران جان نسبت به من و نوشته هام لطف داری و وجود دوستان خوب و با فرهنگی چون شما به من انگیزه میده ..البته در کنار داستانهای سکسی مطالب غیر سکسی و ادبی و داستانهای عشقی هم می نویسم که در بخش خاطرات و داستانهای ادبی سایت لوتی منتشر میشه .. این نوشته ها چیزی جز ترکیب اندیشه و احسا س نیست درکنار خواندن و نوشتن از همان بچگی ونترسیدن از قلم ...وگرنه عطارها زیادند و من هنوز اندرخم یک کوچه ام . مهران جان پاینده وپایدار باشی ....ایرانی

جمعه ۲۲ فوریهٔ ۲۰۱۳، ساعت ۲۳:۴۴:۰۰ (GMT+۰۳:

ایرانی گفت...

آره داداش عزیزم حسمای گرامی در داستان مامان تقسیم بر سه برام پیام داده ممنونم از زحمات شما ..
سلام بر حسمای دوست داشتنی و با تشکر از این که به خانه محقر ما خانه عشق و دوستی تشریف آورده اید حسما جان من بابت چیزی نرنجیده بودم بلکه کاملا برعکس بودو پیام و خواسته من این بود که در خصوص تشکر از لطف شما تا حد امکان توانسته باشم حق مطلب را ادا نمایم ازاین که متن زیبایی نوشته یا ارسال داشته اید و از این که به من محبت دارید . خواستم با کلمات احساس درون خود را نشان دهم احساسی پاک و لطیف نسبت به دوستانی نیک و شایسته . به امید روزهایی خوش و خوش تر برای شما و آنان که دوستشان می داری حسما جان خدا نگه دارت ....ایرانی

ایرانی گفت...

آره داداش گلم سید جواد عزیز هم در داستان مامان تقسیم بر سه پیام گذاشته بود که باید زود تر پاسخشو می دادم ..سید جواد جان بازم مثل همیشه از لطف و توجهت ممنونم شاد و خرم باشی ...ایرانی

ایرانی گفت...

آره داداش مهربان میگرن تومور عزیز در داستان هوس اینترنتی برام پیام گذاشته ..میگرن تومور خوبم که ازخدا می خوام همیشه سالم و خندان باشی . عالی و خوب شما دوستان و خواننده های نازنین هستید وهمراهانی که به من انگیزه بیشتری برای نوشتن میدن . درود برهمه شما ...ایرانی

ایرانی گفت...

آره داداش گرامی ! شب خوش ! شادی عزیز در داستان خانوما ساکت برام پیام گذاشته ...شادی جان من به محض این که پیامهای دوستان گل و با محبتمو می خونم در جاپاسخشونو در سایت امیر میدم و آره داداش گلم زحمت انتقالشو می کشه . ازت ممنوم به خاطر این که یادی از من و ما و این مجموعه کردی . سلام گرم و درود فراوانم رابپذیر . برای تو و همه دوست داشتنی های این مجموعه آرزوی شادی وموفقیت می کنم . با احترام ..: ایرانی

ناشناس گفت...

doste man kheyli vaghta ba goshi dastanata khondam vaghean tekan dahande bod . un dastanaio migam ke sexi nabod yeki rajebe pedaro dokhtar yekiam zano shohar. azin sabka kheyli neveshtiii vaghean tahala intor tahte tasir gharar nagerefte bodam . mersiiii
ehsas mikonam un jazzabiate hamishegio dastanaye sexit nadaran. vaghean narahatam cchon az tarafdarayee mohkame shoma hastam chi umade be sare un hame jazzzabiat....... khoda nakone nrahatie rohi dashte bashi ru zndegit tasir gozashte bashe. movazbe ekhodt bash doset daram

ناشناس گفت...

man fadaye to besham in dastane avalin khianaaaat cheghad ghashang boooooooooooood vaghean ke mahsharii cheghad amozane bod cheghad amozandee mersiiiiiiiiiiiii azizammmmmmmmmmmmmmmmmmmmmmm vaghean doset daram
man hamonama emshab 3 ta nazar dadamaa

ایرانی گفت...

دوست گل و آشنای من ! من هم از تو به خاطر احساس پاک و لطیف و صادقانه و از پیامهای گرم و امید وار کننده و هوشیار کننده ات سپاسگزارم . کاش انسانها می توانستند آنچه باشند که باید باشند .. کاش پدر می توانست مثل یک مادر مثل یک زن , دوست دختر خود باشد . کاش یک مرد درک می کرد که که خیانت به معنای تنوع نیست و حتی یک زن .. چون تنوع هم روزی رنگ و بوی یکنواختی را به خود می گیرد ..انسانها در زندگی خود مرتکب اشتباهاتی می شوند که جز حسرت و پشیمانی به دنبال نخواهد داشت کاش ما انسانها از آینده به گذشته می رسیدیم تا از امروزی دیگر به سوی فردایی دیگر برویم . ممنونم ازت که با همه سخت پسندی خود بسیاری از نوشته هایم را قبول داری .. البته بار ها گفته ام عشق من به نوشتن خاطرات و داستانهای عشقی و مطالب ادبی و بازی با کلمات و روح بخشیدن به آنان است .. موسیقی کلام را دوست می دارم .. همیشه سعی می کنم طوری بنویسم .(البته بیشتر در داستانهای غیر سکسی و در سکسی هم رعایت می کنم
)که خواننده احساس کند که سوار ماشینی شده در اتوبانی خلوت و بدون مزاحمی رانندگی می کند ..مثلا در عبارت قبل عبارت و بدون مزاحمی رو آوردم تا این موسیقی وهارمونی بیشتر رعایت شده باشه ونیازی به نوشتن اون نبود و همین طور مفاهیم عبارات که چون احساس می کنم عزیزان استاد من هستند معمولا توضیح نمیدم .. دوستان خوب و با فرهنگ و اندیشمندی مثل شما به من نشون میدن که جایگاه من کجاست تا بیشتر متوجه عیبهای خودم بشم و در حفظ نقاط مثبت تلاش کنم .. من هم تو و سایر عزیزان گل و با محبت رو دوست داشته و نمی دونم چه جوری پاسخگوی این همه توجه شما باشم . راستی درداستان عاطفه عشق شما نظر داده بودین ؟ از این که به من و مشکلات روحی من توجه داری متشکرم . امید وارم هیچکس در زندگی برای فرار از یک مشکل به مشکلی شبیه به اون پناه نبره .. درهرحال از این که بهم افتخار داده نظرات گرمتو برام فرستادی بازم ازت ممنونم و همیشه احساس می کنم اگه کسی بهم لطفی کنه و احساس گرمشو بنویسه هرچی که بنویسم و هرچی که بگم حداقل یک قدم ازش عقب ترم . منتظر پیامهای پرشور بعدیت هستم . شادکام و سرفراز باشی ...ایرانی

 

ابزار وبمستر