ابزار وبمستر

ابزار وبمستر

زن نامرئی 93

من و مونا هر دومون بیحال بیحال شده بودیم . من یکی که دیگه اصلا حال و روز خودمو نمی دونستم . چرا باید این جوری شده باشم . من که به اندازه کافی  این روزا حال کرده بودم . دیگه چرا این حال بهم دست داده بود نمی دونستم . هردومون خیلی آروم و به نرمی کس طرفو توی چنگ خودمون داشتیم . هم به خودمون فکر می کردیم و هم به اون یکی . چشای هر دو تا مون هم  خیلی آتیشی بود . خیلی هیز و پر هوس .. خیلی دلمون می خواست به طرف هم نزدیک شیم و در آغوش هم جابگیریم . یه لحظه حس کردم که اون می خواد بیاد طرف من و لبامو ببوسه . پشت سر ما فقط یه ردیف آخر صندلی کنار هم وخالی بود و کسی هم در قسمت بوفه نبود . فقط دو تا پیرزن سمت چپ ما  در مسیر شوفر نشسته بودند که اونا هم در حال چرت زدن بودند .. -نادیا من می خوام . لباتو می خوام -یواشتر .. دیگه نتونستم حرفی بزنم . منم تشنه تر از اون بودم . باداباد یه چیزی میشه دیگه . خیلی زود لبامونو از رو لبای هم ور می داریم . چه هیجانی داشت ! این جور موش و گربه بازی کردن و دزدی حال کردن هم واسه خودش حالی داشت -اوووووفففففف نادیا بچه کجایی .. -من تهرونیم تو چی -من بچه مشهد . دارم ساری کارشناسی ارشد می خونم .. ببینم یه چیزی ازت بخوام نه که نمیگی -بگو تا چی باشه .. -ما صبح می رسیم ساری فقط  می خوام که یکی دوروز هر چی بیشتر اگه می تونی مهمون من باشی . ببینم شوهر  که نداری -توچی مونا -نهههههه نههههههه با این بر نامه ها دیگه شوهر می خوام چیکار .. دیگه این فضولی هاهم بهم نیومد که ازش بپرسم واسه چی راه کست بازه . چون انگشتمو همین جور که می کردم تو کسش صداش در نمیومد و خیلی هم فرستادمش داخل .  یواش یواش دیگه داره توایران خودمون مد میشه . چند وقت دیگه اگه یه دخترپرده دار پیدا شه اون وقت میگن خیلی عقب افتاده و امله . الان مشکلات اساسی کشور ما شده همین دیگه . پسرا و دخترا تمام فکر و ذهنشون اینه که چه جوری بهم بچسبن و یه حالی بکنن . هرچند دخترا بیشتر عاشق عشقن ولی رسم عاشق شدن هم تا چند وقت دیگه از مد میفته ولی از حق نگذریم رسم خیلی قشنگی بود . هر دو مون یه دستمون بیکار بود و کار دیگه ای هم نمی تونستیم انجام بدیم . تازه اگه مانتو که به عنوان رو انداز رومون قرار داشت سر می خورد و می افتاد پایین گند کار در میومد . مونا هر چند دقیقه به این کیلومتر شمار نگاه می کرد و برای رسیدن به مقصد  بی تابی می کرد . من قبول کردم که باهاش برم خونه شون . اون و یه دختر دیگه با هم یه خونه ویلایی دربست داشتند . از این می گفت که دوستش مرسده خیلی بی حاله و سکس سردی داره و انگار از روی اجبار داره حال میده و حال می کنه .. این یکی رو دیگه ازش پرسیدم که دختره یا نه .. -اون نه اونم مث من بی پرده هست . منتها از شوهرش جدا شده . ولی منو یه نامرد کارمو ساخت و رفت . دیگه با خودم عهد بستم که با هیچ مردی حال نکنم . این جوری خیلی بهتره . همه مردا عوضی و متقلب و دروغگو هستن . همین که به خواسته شون رسیدن خدا حافظ . -تو هم که حالا همینو می خوای و جز هوس و ارضا شدن به چیزی فکر نمی کنی -آره درسته ولی می خوام پوزه همه شونو به خاک بمالم . نمی خوام با حال کردن خودم به اونا حال بدم . نمی خوام محتاج اونا باشم .. بیا بازم منو ببوس . ..این ماشین چمن بید وای می ایسته من نمی تونم تا ساری صبر کنم . یه جوری باید با هم حال کنیم .. -کجا توی بیابون و کویر ؟/؟ شوخیت گرفته مونا ؟/؟ تو چقدر حشری هستی ..-نادیا نگو تو نیستی و دلت نمی خواد . ببینم تو  باید از شوهرت جدا شده باشی -از کجا اینو میگی -یه حسی اینو بهم میگه ..  دلم واسش سوخت .. اون جایی که پیاده شدیم توالت های تمیزی هم داشت .مونا ازم خواست که با هم بریم توی یکی از این توالت ها لز کنیم .. -مونا جان من زیاد توی توالت دوام نمیارم اول تو برو تو همونجا باش ..اینا که واسه شام یا نماز رفتن من میام داخل .. مونا با جان و دل قبول کرد .. ازش خواسته بودم که  درو از داخل نبنده .. یه تصمیم دیگه ای داشتم .. دو نفر از زنا پشت پشت درهای توالت منتظر بودند . به محض این که دیدم روشون اون طرفه سریع غیب شدم و درو که بستم دوباره خودمو نشون دادم .. مونا تا رفت حواسش به من جلب شه و بفهمه که چی به چیه درو از پشت بسته و محکم کمرشو گرفته اونو به دیوار چسبوندم .. -چطوری اومدی من اول ندیدمت -هوس جلو چشاتو گرفته .. -بیا هیسسسسس یواشتر لو می ریم . می فهمن گند کار در میاد . شورت و شلوارشو تا زانو کشیدم پایین و مانتوشو دادم بالا . لز کردن اونم تو توالت خیلی سخت بود ولی خیلی هم حال می داد . کسمو به کونش فشار می دادم . این جوری من بیشتر حال می کردم . لباشو می بوسیدم و میکش می زدم . از من خواست که من به طرفش قمبل کنم و اون کوسشو رو کون من بماله .. .... ادامه دارد .. نویسنده ... ایرانی 

0 نظرات:

 

ابزار وبمستر