ابزار وبمستر

ابزار وبمستر

بابا تقسیم بر سه 54

نونا در حال پایین کشیدن شورتم بود . کیرمو گرفت تودست خودشو و از هیجان زیاد چند بار پی در پی اونو به صورتش می کوبید . حواس نینا و نورا رو پرت کرده بود -دخترا سرتون به کار خودتو ن گرم باشه . به همه تون می رسه . امشبو واسه این انتخاب کردم که خوب بتونیم کنار هم باشیم و با هم حال کنیم . این که تازه اولشه .. نورا : باباالان اولشه سر حال تری . بعدا که خسته شدی و بی حال به من می رسی .. چقدر دلم می خواست اول با نورای خودم حال کنم .  اشتهای یک لقمه بزرگ تر و چاق و چله تر رو داشتم . دلم نمی خواست که بین این سه تا دختر جنگ و دعوا راه بندازم . تا کی باید به فکر این سه نفر باشم و خودمو فراموش کنم . هی نیما این کارو نکن بده اون کار خوبه .. آخخخخخخ نورا نورا چه جوری داری آتیشم می زنی کاش یه شب دیگه که تنها بودیم این جوری تیپ می زدی و یدفعه ای منو تو این آتیش نمینداختی . نونا کیرمو گذاشته بود تو دهنش و نینا همچنان در حال بوسیدنم بود و نورا هم به همون وضع ثابت دستاشو دور کمر من حلقه زده بود . -بچه ها یه دقیقه پاشین .. این جوری خیلی قاطی شده .. نونا عصبانی شد . چون در حال ساک زدن بود و بیشتر از بقیه کیف می کرد و حس می کرد که از اونا جلو افتاده .. -بچه ها ناراحت نشین  . ما امشب تا صبح مدل به مدل سکسو پیاده می کنیم . دو به یک , یک به یک و حتی سه به یک . .. باید امشب هم یه خورده با هم لز داشته باشین و این در شرایطیه که من با یه سیستم یک به یک باهاتون کار کنم . نونا : بابا جون داری ریاضی درس میدی  یا آمادگیهای رزمی و دفاعی و ایمنی . طوری میگی که انگار می خواد زلزله بیاد .. -دخترا اگه از دل باباتون خبر داشتین . زلزله فقط چند ثانیه میاد و میره ولی وای به چیزای بد تر از زلزله و پس لرزه هایی که تا چند ساعت ادامه داشته باشه -نینا: یعنی میگی ما بد تر از زلزله ایم ؟/؟ -نه دخترا منظورم شما نبودین . اگه با هم کنار نیایین میشین .. حالا بذارین بگم . من گفتم چیکار کنم که عدالت رعایت شه .. معمولا میگن آب از کوچیکه . یعنی اگه یه جا چند نفر رو دیدین که تشنه هست اول از کوچیک تر شروع کنین و بهش آب برسونین ولی در این مورد فرق می کنه . اینجا شرایط بلوغ و محرومیت های جنسی مطرحه . من اگه برم با یه روحانی عظیم الشان هم مشورت کنم میگه در آمیزش و هم بستری باید از اونی که زود تر به سن بلوغ و تکلیف رسیده شروع کرد و به نوبت به بقیه رسید .. نینا : یعنی میگی اول باید نو را رو بکنی آخر از همه منو ؟/؟ یه بوسه از لباش ورداشتم و گفتم بالاخره باید یه جایی منطقی بود حالا قهر نکن . پدر نمی ذاره هیشکدوم از شما ناراضی بخوابین . با این کیر به همه تون صفا میده و جلا میده . حال میده به شما . ولی اولش خودم هر سه تاتونو لخت لخت می کنم و بعد نونا جون و نینا خوشگله ته تغاری من با هم میرن رو بر نامه لز و من ترتیب نورا رو که دادم میام سراغ نونا .. اون وقت نورا که دستش یا همون کس و کونش خالی شد میره سراغ نینا و باهاش لز می کنه و به همین صورت گردشی کار می کنیم تا بالاخره چهار تامون بیفتیم به جون هم .. نورا که خیلی از این قانون من خوشش اومده بود و نونا هم که اون وسط بود و از هر طرف شروع می کردی بازم نفر دوم بود و چیزی نگفت ولی اگه به این نینا کارد می زدی خونش در نمیومد .. به حالت قهر گفت اصلا نخواستیم .. فکر کرد بازم نازشو می کشم ..-من از این بچه بازیها خوشم نمیاد . همه تون باید تابع قانون و مقررات باشین . اینجا حرف حرف منه .. حالا مراسم لخت کنی رو اول انجام میدیم . دیگه بی اندازه بی طاقت شده و تحمل نداشتم . نینا دیگه تسلیم حرفام شده بود و اون و نونا شروع کردن به ماچ و بوسه گرفتن از هم .. چون منتظر بودند من پرده برداری یا همون لخت کردنو انجام بدم فقط از رو کار می کردند . نونا دستاشو گذاشته بود رو کون مشخص شده و آماده نینا و داشت باهاشون حال می کرد . چشای نینا سرخ شده بود . می دونستم که خیلی خیلی داره حال می کنه . هر چند تمام توجهش به من و نورا بود . واسه همین از اونجایی که اون دو تا در کنار ما قرار داشتند منم خیلی آروم نورا رو بغلش کرده با یه چرخش دمرش کردم تا استرچشو تو دیدم بندازم . از اون کشی های نرمی بود که دلم می خواست صد بار اونو می کشیدم پایین و می دادم بالا و کونشو نرم نرم باگاز زدن برای زیر کیر رفتن خودم آماده می کردم .. در این میونه فقط من لخت شده بودم . همین کارو هم کردم .. شلوارشو می کشیدم پایین و دوباره می دادم بالا .. مثل کون خانوما داشت گنده می شد . با این تفاوت که تازه و خیلی آبدار بود . از ذره ذره این کون هوس می بارید .. اونو سریع از بالا لختش کرده  دوباره رفتم رو قسمت کون و پایین . .. نینا : بابا بسه ..این شلوارش خراب میشه اون وقت دیگه نمی تونه بالا بکشه .. -دختر ساکت .. شو یکی دیگه واسش می گیرم -بابا نوبت من که شد نگی کونم لخته ها و زود بخوای کارو تموم کنی -نینا حواست به کار خودت باشه .... ادامه دارد .. نویسنده ... ایرانی 

9 نظرات:

ایرانی گفت...

بزرگترین مشکل ایرانی اینه که اصلا انتقاد پذیر نیست و تو وبلاگش اگه انتقادی کنی اجازه پخش نمیده و سانسور میکنه اونوقت همش دم از آزادی میزنه..پدرام در سایت لوتی .....آره داداش عزیز پدرام خان در سایت لوتی این پیام رو واسم گذاشته .. پدرام نازنین تو کی انتقاد کردی که من منتشر نکردم ؟ از زبان بقیه چه جوری حرف می زنی ؟.. من هر انتقادی رو منتشر می کنم و فقط فحش های رکیک رو حذف می کنم و اگه هم شخصیتی سیاسی مورد هتاکی قرار بگیره حذف میشه . وگرنه از خودم تا دلتون می خواد انتقاد کنین . اگر ذیل نظرات سایت امیر رو بخونی متوجه میشی که از من انتقاد هم میشه و خیلی از اونا به جا و منطقی هم هست . من دوست دارم خوشم میاد که با انتقاد سازنده شما کیفیت آثارم بهتر شه . برای تمام انتقادات بلا استثنا جواب دارم حتی اگه نتونم نقطه ضعفهامو رفع کنم که خود من خیلی راحت بر ضعفهای خودم اشراف دارم و آگاه بودن بر ضعفهای خود نوعی قدرت است . پس دلیلی ندارد که بترسم . اعتماد به نفس من هم فوق العاده قویه دوست خوب من امیدوارم دیگر از این قضاوتها نفر مایید که باعث تعجب سایرین خواهد شد . روز و روز گارتان خوش ....ایرانی

ایرانی گفت...

آره داداش خوبم سپید من گل در داستان مامان تقسیم بر سه برام پیام گذاشته ..درضمن پیام پدرام خان در داستان بیست سال بعد بوده ...سپید من گل ممنونم از پیامت .. در هر حال هوس مادر و پسر نسبت به هم اگه همراه با عشق باشه جذاب تره .. داستانهای سکسی همه خیالی و رویایی اند . به موقعش در قسمتهای بعدی از سکس سه نفره هم استفاده خواهم کرد .. واسه این که زود تموم نشه به هر حال باید سوژه های متفرقه ای هم درش گنجوند . سپاسگزارم از راهنمایی و تماست . بر قرار باشی ....ایرانی

ایرانی گفت...


آره داداش گرامی ! شب خوش ! شادی عزیز در داستان خانوما ساکت برام پیام گذاشته ...شادی جان من به محض این که پیامهای دوستان گل و با محبتمو می خونم در جاپاسخشونو در سایت امیر میدم و آره داداش گلم زحمت انتقالشو می کشه . ازت ممنوم به خاطر این که یادی از من و ما و این مجموعه کردی . سلام گرم و درود فراوانم رابپذیر . برای تو و همه دوست داشتنی های این مجموعه آرزوی شادی وموفقیت می کنم . با احترام : ایرانی

شنبه ۲۳ فوریهٔ ۲۰۱۳، ساعت ۲۲:۵۹:۰

یکشنبه ۲۴ فوریهٔ ۲۰۱۳، ساعت ۰:۰۷:۰۰ (GMT+۰۳:۳۰)

ایرانی گفت...

ایرانی گفت...
آره داداش عزیز سید جوادگل در داستان خانم مهندس روشنک پیام گذاشته ...سید جواد عزیز ونازنین از این که همیشه با من و همراه منی بی نهایت خوشحال و سپاسگزارم . خوبانی چون تو هرچه بیشتر بهتر ...ایرانی

یکشنبه ۲۴ فوریهٔ ۲۰۱۳، ساعت ۲۰:۰۹:۰۰ (GM

ایرانی گفت...

آره داداش ارجمند دوست خوب ما در داستان خانوم مهندس که پیام داده نام کاربریش اسپید من بوده که من اشتباها گفتم سپید من یا مرد سرعت ..اگه میشه صحیح اونو بنویس ممنونم ...ایرانی

ایرانی گفت...

آره داداش عزیز میگرن تومور گل در داستان یک عروس و هزار داماد نظرشو اعلام کرده ....میگرن تومور نازنین یک بار دیگه به خاطر لطف و محبتت ممنونم . خسته نباشی و دستت درد نکنه دوست و همراه فوق العاده من .....ایرانی

ایرانی گفت...

...آره داداش عزیز پدرام خان در سایت لوتی این پیام رو واسم گذاشته .. پدرام نازنین تو کی انتقاد کردی که من منتشر نکردم ؟ از زبان بقیه چه جوری حرف می زنی ؟.. من هر انتقادی رو منتشر می کنم و فقط فحش های رکیک رو حذف می کنم و اگه هم شخصیتی سیاسی مورد هتاکی قرار بگیره حذف میشه . وگرنه از خودم تا دلتون می خواد انتقاد کنین . اگر ذیل نظرات سایت امیر رو بخونی متوجه میشی که از من انتقاد هم میشه و خیلی از اونا به جا و منطقی هم هست . من دوست دارم خوشم میاد که با انتقاد سازنده شما کیفیت آثارم بهتر شه . برای تمام انتقادات بلا استثنا جواب دارم حتی اگه نتونم نقطه ضعفهامو رفع کنم که خود من خیلی راحت بر ضعفهای خودم اشراف دارم و آگاه بودن بر ضعفهای خود نوعی قدرت است . پس دلیلی ندارد که بترسم . اعتماد به نفس من هم فوق العاده قویه دوست خوب من امیدوارم دیگر از این قضاوتها نفر مایید که باعث تعجب سایرین خواهد شد . روز و روز گارتان خوش ....ایرانی

دوشنبه ۲۵ فوریهٔ ۲۰۱۳، ساعت ۰:۱۵:۰۰ (GMT+۰۳:۳

ایرانی گفت...

آره داداش جان ساتر عزیز در داستان به دادم برس شیطان واسم پیام گذاشته ...ساتر جان من با این گونه نوشتن خواستم که بی ارزشی این مقام را در این شرایط برسانم . افق را می بینند اما برای دیدن زیر پای خود کورند و یا چون صرف ندارد خود را به کوری می زنند . خداوندا من بهشت را نخواهم اگر این دوزخیان را به جنت برسانی . فریاد خود را سکوت خود را , ناله خود را , احساس خود را همه برای تو و به خاطر تو می دانند حال اگر چنین باشد به خدا و خداوندی خداوندی که به او ایمان دارم به تو و عدالتت جسارت نموده اند . خداوندا ما را از شر آنان رهایی بخش . آن چنان کن که برای گریز از این درختان سرخم بی بار به سایه شیطان پناه نبریم که تو بخشنده ترین بخشندگانی . آمین یا رب العالمین !...ایرانی

ایرانی گفت...

آره داداش گل ساتر خان در داستان خانم مهندس روشنک هم برام پیام گذاشته ..ساتر عزیزم ممنونم از لطف و محبتت . این داستان بعد از داستانهای مادر فداکار و تولدی دوباره نزدیک تر از بقیه داستانها به خط پایانه . خوشحالم که رضایت تو نازنین را جلب نموده . پاینده و پایدار , شاد وسربلند باشی ....ایرانی

 

ابزار وبمستر