ابزار وبمستر

ابزار وبمستر

یه جای دیگه درد می کنه

من و مامان مثل دو تا دوست بودیم . ولی از وقتی که به سن بلوغ رسیدم و با بقیه دوستام بر خوردم و فیلمهایی رو دیدم که می گفت سکس با مامانه خیلی تحریک شده بودم که می تونم با مامانم هم رابطه داشته باشم . ولی اونایی رو که توفیلمها نشون می دادند فیلم بود . تازه خیلی ها می گفتن که اینجا مثل خارج نیست که این مدل سکس ها رایج باشه .. ولی نظر منو بخوای خارجیها بیشتر پای بند قوانین و رعایت حقوق هم و احترام به هم هستند . این بسته به فکر و اندیشه آدمه که خودشو با این جور سکسها وفق بده . فقط در کشورهایی که به بی بند و بار بودن مشهورن بسترش فراهمه و در ظاهر در ایران خودمون نه .. واسه این که بتونم مامانمو بکنم باید این فکرو در خودم به وجود می آوردم که اون معشوقه منه .. می تونه باشه .. در خیال خودم تصور می کردم که پسر همسایه  اونو به زور لخت کرده و حشریش کرده من می رسم و پسره رو ادبش می کنم و خودم میفتم به جون کس و کون مامان .. هوسم زیاد شده بود . فکرای شیطانی دمی راحتم نمی ذاشت . مامان زیور خیلی خوشگل بود با کونی درشت و تحریک آمیز . وقتی می رفت حموم بی خیال درو باز میذاشت و من دیدش می زدم . من هفده سالم بود و اون بیست سالی رو ازم بزرگتر بود . یه خواهر بزرگتر از خودم داشتم که همراه بابام واسه ثبت نام در دانشگاه رفته بود تهران و من و مامان اون شب خونه تنها بودیم . . آمپول زدنم بد نبود . مامان زیاد تقویتی می زد .. با این که اون شب نباید آمپول می زد ولی طوری از ضعیف شدن اون گفتم که قبول کرد بازم  دو تا از اون تقویتی ها بهش بزنم .. جای یکی از آمپولها رو عوض کردم بود .. و به جاش آمپولی رو قرار داه بودم که راحت خواب می کرد .. شورت مامانو پایین کشیده و طبق معمول یه نگاه خریدارانه ای به کونش انداختم . دوستم که پدرش در بیمارستان کار می کرد این آمپولو کش رفته بودومی گفت بیشتر موقع جراحی و زمان درد استفاده می شه و یکی دو ساعت خواب سنگین با بی حسی رو به دنبال داره . قرار بود دوتا آمپول به مامان بزنم . شورتشو که پایین کشیدم با یه دنیا کیف و لذت هر دو تا آمپولو به نوبت بهش تزریق کردم . یکیش همونی بود که خوابش می کرد .. اون قدر سریع خوابوندش که خودم تعجب کردم . با این حال یه پنج دقیقه ای صبر کردم و دوباره شورتشو پایین کشیدم .. از خود بی خود شده بودم . نمی دونستم دارم چیکار می کنم . آروم آروم کونشو لیس می زدم .لاپاشو باز می کردم کس مامان یه خورده گنده و دراز نشون می داد .شل هم بود . ولی اگه بیدار بود می شد بیشتر باهاش حال کرد . می شد با خیسی کسش ور رفت . اما در اون لخظات فقط کونشو لیس می زدم . بوی آمپول می داد .. به خواب سنگینی فرو رفته بود .. چند بار شورتمو پایین کشیدم تا بکنم تو کس یا کونش ولی حس کردم که نمی تونم وجدانم اجازه نمیده .. مامان زیور عجب کون خوش نقش و نگاری داشت . سوراخ کونش هم تنگ نشون می داد . کیرم شق شده بود . چند بار شورتمو بالا و پایین کشیدم . بالاخره تصمیممو گرفتم که باهاش حال کنم . کیرموبه کونش مالیده و گذاشتم روی درزر وسطش .. مامان شده بود مث یه مانکن سکسی با حجاب از کون لخت . به سینه هاش دست می زدم . آه می کشیدم . درازای کیرمو مماس درز چاک کونش کرده بودم . با چند حرکت داشت آبم میومد ولی بازم این شیطونه بیشتر گولم زد . به سوراخ کسش فشار آوردم هرچند خیلی خشک بود .. دستمو خیس کرده به سوراخ کسش مالیدم یه خورده از سر کیرم که رفت توی کسش حس کرده که یقیه اونو هم راحت تر می تونم بفرستم که بره .. ووووویییییی داغ کرده بودم . دوست داشتم توی کس خالی کنم . ولی از ترس کیرمو کشیدم بیرون . گاییدن کونش خیلی درد ناک تر بود . اون که خواب بود و چیزی حالیش نبود ولی من که می خواستم کیرمو بکنم توش تازه کیرم خیلی درد می گرفت .. طوری با سر کیرم به سوراخ کون مامان فشار می آوردم که حس کردم کله کیرم در حال شکستنه . ولی بالاخره کیرمو تا چند سانتی کردمش توی کون مامان . چه استیلی داشت این کون .. جوووووووون با دو تا کف دستام کونشو می گردوندم . مثل فرمون ماشین .. لعنتی کاش بیدار بود و من آبمو توی همون سوراخ خالی می کردم . بااین که دلم نمی خواست کیرمو از توی کونش بیرون بکشم ولی بازم واسه این که گند کاری نشه کشیدمش بیرون . حالا  همه کیرمو گذاشته بودم رو درازای چاک کونش و اونو روبه بالا و به طرف عقب حرکتش می دادم این قدر این کارو انجام دادم تا در اون لحظه که اراده کردم آبمو در انتهای کمر و نوک کونش خالی کردم و در جا با دستمال پاکش کرده اونو مرتب کردم و خوابوندمش .. چه حالی می داد . چه کیفی کردم . بالاخره گاییدمش . این رویای من به واقعیت پیوسته بود . نمی دونستم آیا روزی هم میاد که هردومون با هوشیاری با هم سکس کنیم ؟/؟  فرداش مامان بهم گفت نمی دونم این آمپولی که بهم زدی چه کیفی داد که تا چند ساعتی خوابیدم ولی از یه چیزی سردر نمیارم . آمپولو به کپلم زدی ولی یه جای دیگه ام خیلی درد می کنه .. خنده ام گرفته بود . اون از سوراخ کونش می گفت . می خواستم بهش بگم که اون آمپول گوشتی که رفته توی اون سوراخت حیلی قوی تراز این سرنگ بوده و خودت خبر نداری .. حالا که به اون لحظه ها فکر می کنم حس می کنم که مث یه خواب شیرین بود ولی دوباره جراتشو ندارم که به یه همچین خوابی برم ... پایان .. نویسنده ... ایرانی  

0 نظرات:

 

ابزار وبمستر