ابزار وبمستر

ابزار وبمستر

مادر فداکار 59

انسیه : المیرا جون بچه ها کجان -رفتن خونه خاله شون .. انسیه یه نگاهی حاکی از تعجب به اون انداخت و چیزی نگفت . ببینم بچه ها چند تا خاله دارن مگه -یکی . -کی رفتن . -همین یکی دو ساعت پیش .. انسیه فهمید که المیرا داره یه چیزی رو ازش پنهون می کنه ولی حالا نمی دونست واسه چی داره این کارو انجام میده . اون طرف هم امیر و الناز سخت با هم مشغول بودند -اووووخخخخخ داداش داداش کس من چقدر بی تاب کیر توست . حالا که مامان اجازه داده من خانوم بشم نمی دونم چرا باید این جوری شه . -الناز ناز من . خواهر گل و خوشگلم . صبر داشته باش . -داداش داداش یه خورده . یه خورده از سر کیرتو بفرست بره توی کسم . -نه نه الناز می ترسم . منم گول می خورم اون وقت مامان میاد می بینه کار از کار گذشته و اون لحظه تاریخی رو از دست داده . یه عمر باید حسرت بخوره -امیر چی داری میگی اصلا مامان چرا باید ببینه که از کوس من داره خون می ریزه . اگه قرار بود که عروس شم و شوهرم این کارو باهام انجام بده اون که قرار نبود بیاد و منو در اون حالت ببینه .-حالا یه چیزی گفته احترامش واجبه ولی الناز من کون می خوام کون .. کون .. می خوام کونتو بکنم . -بیا داداش بیا تو و یکی این کون . اصلا یکی به فکر النازت نیستی که اون چه جوری داره پر پر می زنه معلوم نیست این صبری که من دارم از صبر ایوب هم بالاتره . امیر واسه این که بازم آتیشش بزنه کیرشو مالید به سر کسش ویه حرکت از بالا به پایین و بر عکس انجام داد تا اونو حشری تر کنه . می دونست که هر جوری شده در همین چند ساعت می تونه تر تیبشو بدم . -عزیزم حالا قمبل کن تا داداش بذاره تو کون خواهرش . بیا امیر تو که می دونی همش مال خودته بذار .. بذارش تو و منو بیشتر آتیش بزن و هی بگو احترام احترام .. همش  احترام بزرگترا رو رعایت بکنیم . آخه کی میاد احترام منو نگه داشته باشه -حالا این قدر ناراحت نشو درست میشه . الناز ظاهرا اعصابش خرد بود و حواسش رفته بود جای دیگه . یک لحظه امیر کیرشو فشار داد به سر کون الناز . هر چند خیسی کوس خواهرشو فرستاده بود طرف سوراخ کونش ولی یه خورده در محاسباتش اشتباه کرده بود و اون جوری که باید و شاید عضله سوراخ کونش شل نشده بود و امیر هم که انگاری حواسش رفته بود پیش آه و ناله های الناز طوری به کونش فشار آورد که جیغ خواهرش رفت آسمون . الناز طوری فریاد کشید که هر کی توی هال بود صداشو شنید . امیر دستشو گرفت جلوی دهن خواهرش ولی دیگه کار از کار گذشته بود . مهر مادری باعث شده بود که المیرا دچار وحشت شه و سریع بره درو باز کنه . اون بیشتر از این ترسیده بود که امیر پرده خواهرشو پاره کرده باشه و خودمونی تر کسشو جر داده باشه .. زیر لب زمزمه می کرد لعنتی هر چی بهشون گفتم صبر کنین من بیام امون ندادند . حالا آبرومون پیش اینا میره . به درک چیکار میشه کرد از سلامتی بچه ام که بالا تر نیست . تازه همه اینا کیر خورده امیر هستند و خودشون از کار اون یکی خبر ندارند . سراسیمه درو باز کرد و اون سه تا زن هم با هم وارد صحنه شدند . شش تایی دیگه بودند توی اتاق خواب و سکوتی محض همه جا رو گرفته بود فقط المیرا سریع خودشو رسوند پیش بچه هاش -چند دفعه به شما بگم تا من نیومدم کاری نکنین . ببینم خیلی خون اومد ؟/؟ حالت چطوره . رفت طرف کوس الناز و کف دستشو گذاشت رو اون .. امیر و الناز که از دیدن این همه جمعیت در انتاق سکس یکه خورده بودند و رنگشون پریده بود نمی دونستند چیکار کنند . راهی نداشتند جز این که به همون وضعیت باقی بمونند . -مامان آبرو مونو بردی . من هنوز دخترم . امیر بد جوری کرد تو کونم منم بی اراده جیغ کشیدم . اصلا واسه چی درو باز کردی که همه دنیا بفهمن من زیر کیر داداشم هستم . می ارزید به این آبرو ریزی ؟/؟ -الناز تو خودت جیغ کشیدی . اون وقت من می گفتم تو خونه نیستی ؟/؟ اینا هم همه دوستت دارن . همه درکت می کنند . اون سه تا زن اصلا نمی دونستند چی بگن . خودشون چاک کس و کونشون واسه امیر باز بود و لی از این که یه پسر خواهر شو بکنه و بخواد که دختری اونو هم بگیره تعجب می کردند . امیر که هر سه تای اونا و با مادرش و خواهرش هر پنج تا شونو گاییده بود زیاد خیالش نبود . اون رنگ پریدگی موقتش هم ردیف شده بود ولی الناز رنگ و روشو باخته بود . از خجالت نمی دونست چیکار کنه . اون سه تا زن  روش حساب می کردند . تازه اونم که نمی دونست داداشش اونا رو کرده و روشون بازه . اگه می دونست می تونست در این مورد کمتر غصه بخوره ولی از طرفی از دست امیر هم حتما عصبانی می شد . ..... ادامه دارد .. نویسنده .. ایرانی 

0 نظرات:

 

ابزار وبمستر