ابزار وبمستر

ابزار وبمستر

مادرفداکار64

ببینم بچه ها شام رو حاضر کنم ؟/؟ امیر و الناز با یه التماس عجیبی به خاله شون نگاه می کردند . انگار تا این طلسم شکسته نمی شد دلشون رضا نمی داد که بخوان شکمشونو سیر کنن . -خاله جون یه کاری بکن . اینا طوری رفتار می کنن که انگاری الان شب حنا بندون من و النازه . ما می خواستیم بی دردسر قال قضیه رو بکنیم و بریم -امیر جون فکر کردی خونه خاله هست و یه دختر همین جوری باید زن بشه و بره . امیر خاله شو کشید یه گوشه ای و گفت الهام جون اگه می خوای من هواتو داشته باشم یه جوری  محیطو آماده اش کن . اگه ریش و قیچی رو بدی دست اینا الان همسایه ها رو هم دعوت می کنن . -امیر جون اینا ازت انتظار دارن . نمی خوان دست خالی بر گردن خونه . این جوری که همه شون قبل از من لخت شدن نشون میده که انگاری تو با همه اینا هم یه بر نامه ای داشتی و اینا منتظرن که یه حالی هم باهات بکنن . -جلو بهناز ؟/؟ کدوم عروسو دیدی که شب اول ازدواج شوهرشو بده دست بقیه . الهام  در حالی که داشت می خندید گفت امیر جون تو هم ما رو گرفتی ها . نکنه باورت شده داری با الناز عروسی می کنی و اینم شب اول توست . همه ما که اینجاییم خلافی هستیم . -من که حرفی ندارم این النازو چیکارش کنم . من حریف همه شما میشم فوقش توی کس و کون شما خالی نکنم ولی با این حال نمی دونم چیکار کنم . -کاریت نباشه اونش با من . من یه کاری می کنم که همه مون راضی باشیم الهام که می دونست اگه هوای النازو داشته باشه خیلی به نفعشه رفت پیش خواهر زاده اش و گفت ببینم الناز جون الان قند داره تو دلت آب میشه . درسته که صحبت از عروس خانوم شدن و عروسی اینا یه شوخی و فانتزیه ولی لذت همون عروسی به سکس اونه که تو و امیر در هیجان اونین . اینجا یه خورده جو رو به هم ریختن و خیلی شلوغش کردن در هر حال  هر وقت باشه باید هوای خاله اتو داشته باشی .. الناز می دونست که منظور خاله اش چیه . با این که دلش نمی خواست کسی به غیر از اون و مادرش امیر رو در اختیارش بگیره و باهاش سکس کنه ولی حس کرد که تا حدودی داره از موضعش عقب نشینی می کنه . -خاله جون یه جوری سرهم بندی کن و اونا رو مشغولشون کن . -خانوما آقایون عروس دوماد عزیز فرمایش می کنن که ما فعلا اشتها نداریم و تا تکلیفمون معلوم نشده و خرمون از پل نگذره لب به غذا نمی زنیم . اگه اجازه می فر مایید اونا برن سر کار و زندگیشون و ماهم یه جوری از خودمون پذیرایی کنیم . نظر شما چیه ..  اون سه تا زن که انگاری از قبل با هم هماهنگ کرده بودند گفتند ما از دوماد شیرینی می خوایم . ما از دوماد شیرینی می خوایم . .. الناز رنگ از چهره اش پرید .. به زور جلو عصبانیت خودشو می گرفت . المیرا که متوجه جریان شده بود رفت طرفش تا اونو  آرومش کنه و نذاره که یه وقتی یه چیزی از دهنش بپره که  مهمونی رو از مزه بندازه .. خیلی آروم به دخترش گفت عزیزم الناز جون اونا که رفتن دیگه ما کاری با هاشون نداریم . اونا فامیلتن . هم به تو علاقه دارن هم به امیر . انسیه و سوسن و  کتی اومدن و یه دستی به کیر امیر کشیدند ولی بدون توجه به الناز از کنارش رد شدند . ولی الهام سعی کرد هر دو تا رو داشته باشه . امیر : خانوما شیرینی شما محفوظه .. اگه دوست دارین هفته دیگه شب جمعه شام همه تونو ببرم بیرون .. انسیه : امیر جان ما که شام و ناهار نخورده نیستیم . همین غذا رو می تونیم بهتر و خوشمزه تر تو خونه خودمون بخوریم . آدم که از خونه اش میاد بیرون باید بره یه چیزی رو بخوره و بهش بچسبه که با مزه تر از اون چیز داخل خونه باشه .. -مثلا چی .. انسیه جلو کیر امیر خم شد و اونو گذاشت دهنش .. -نهههههه چیکار می کنی جلو الناز .. الناز روشو بر گردونده بود و بعدش کتی  و سوسن هم همین کارو با کیر امیر انجام دادند .. الهام کاری به کارشون نداشت . انگاری اون مطمئن بود که یه کوپن رزرو کرده داره . الناز فقط گریه نکرده بود . ولی حس می کرد که دیگه چاره ای نداره . امیر که متوجه شده بود خواهرش خیلی دلخوره و منتظر جواب از سوی اونه رفت طرفش و گفت الناز جون تو که خودت می دونی من یه تار موی خواهر خوشگلمو به صد تا از زنای دیگه نمیدم . حالا می خواد فامیل باشه یا غیر فامیل ولی اونا که این شرایط خلافی ما رو دیدند انتظار دارند . من می تونم بهشون بگم نه . ولی الناز می دونی که یه خواهر با برادر رابطه داشته باشه و صداش در بیاد چی میشه ؟/؟ برای این که اونا رو خفه کرد باید اونا روکرد .. اینجا این منم که خسته میشم و باید بار این همه عذابو به دوش بکشم ..-میگی داداش منو هم که داری می کنی عذاب می کشی .. -الناز چرا این قدر سوءتعبیر می کنی . من با عشق و لذت و تمایل میام طرفت ولی اینا از رو اجباره .. -میگی باید به اونا باج داد تا من و تو در آینده راحت باشیم ؟/؟ -هرچی تو بگی من در خدمتم و حرفتو گوش می کنم . .... ادامه دارد .. نویسنده ... ایرانی 

0 نظرات:

 

ابزار وبمستر