ابزار وبمستر

ابزار وبمستر

مامان تقسیم بر سه 51

وااااااییییییی مبین مبین .. نمی دونم این چیه که داره ازم می ریزه .. ببینم بگو بگو چیه .. من هنوزم کییییییررررررر می خوام نمی دونم اگه آبم اومده چرا هنوز کیر می خوام .. بگو .. زود باش بگو تو کوسم که خواب نریختی .. -نه مامان من هنوز خودمو خالی نکردم ..می خوای کیرمو بیرون بکشم بهت نشون بدم .. -نهههههه نهههههه کوسسسسسم خواهش می کنم .. بکوبون همین جور بزنش به ته کسسسسم . آب کسم داره می ریزه .. اومد ریخت بازم می خوام . بازم کیرتو می خوام خوشم میاد ولم نکن . هیجان دارم دارم باهام حال کن . حال بده ولم نکن . یه خورده آتیش گرفتم آبم اومد خنک شدم ولی بازم کیر می خوام .. -مامان پس من کی خنک شم ..-آخ بمیرم برات عزیزم . برای تو و اون کیر ناز تو . قربونش برم من فداش شم . . بخورمش .. نمی دونم چرا همین جوری داره خوشم میاد لذتش ادامه داره ولم نمی کنه .. بریز دیگه خالی کن . چند تا ضربه پشت سر هم بزن و دیگه خالی کن ولی من هنوز سیر نشدم . -باشه مامان هر چی تو بگی . من بازم اینجام تا تو خوشت نیاد ولت نمی کنم . پنجه هاشو گذاشته بود رو کونم . دلم می خواست هر کدوم از انگشتاش اون گوشتای کونمو پاره می کرد و مثل یک کیر می رفت داخل و جرم می داد . پاره پاره ام می کرد ولی نه نمی شد . این امکان نداشت . -دلم دیگه واسش سوخته بود . معین هم یه بار یه همچین حالتی بهش دست داده بود . -عزیزم . زود باش نکن .. من آماده ام . آماده آماده . -مامان خیلی کیف می کنم . نمی دونی چقدر نرم میره تا ته کوس و بر می گرده . انگاری هر چی آب دارم داره می کشه از اون عقب داره میاره جلو .. -بگو قربونت بگو بازم بگو وقتی آبت بیاد جلو و بخواد از لوله خارج شه بگو کجا می ریزه بگو عزیزم -مامان تو مخزن تو اونجا خالی میشه .. زود باش زود باش اسمشو بگو .. -کس مامان کس نازت .. کس داغ و خیست می ریزه اون داخل -پس معطلش نکن .. بفرست اون داخل و ذخیره اش کن . من اگه ار گاسم نمی شدم معلوم نبود چقدر نق و نوق می زدم . دست بر دارش نبودم . همین جوری خوشم میومد . چرا من باید این قدر حریص باشم که با این که می دونستم تا ساعتها با پسرم تنها هستم و کسی هم کاری به کارمون نداره انگاری که همین چند دقیقه از زمان سکسمون باقی مونده . طبع آدما حریصه دیگه . همش می خوان زیاد داشته باشن . داشته باشن . دیگه به هیچی رحم نمی کنن . فقط خودشونو می بینن . با این که دلم واسه مبین می سوخت ولی بازم دوست داشتم که منو بکنه .. -ماااامااااان داره میاد .. -فدات شم بفرست دارمش .. چه داغ و پرفشار بود . -جووووووون خالی کن . آخخخخخخخ .. وووووویییییی سوختم .. بریزون بریزون طوری موقع ارضا شدن کیرش به طرف جلو پرت می شد و رگهاش جهش داشت که حس می کردم می خواد از داخل شکمم حرکت کنه و از دهنم در آد . کمی دردم  گرفته بود ولی دردی  بود همراه با شیرینی و لذت . . کیرشو که بیرون کشید حرکت آبی رو که در حال بیرون ریختن و ریختن به دور و بر لاپام بود احساس می کردم . کف دستمو گذاشتم لاپام تا منی های مبین رو روی کسم و اطراف کونم پخش کنم . هنوزم حشری بودم به این سادگیها ولش نمی کردم . اون بیچاره تجربه این کارا رو نداشت و البته تقصیر هم نداشت . چون هر کس دیگه ای هم جای اون بود پس از یکی دوبار خالی کردن شل می شد مگر این که ضخامت و طول کیرش در حد بالایی بوده باشه . کیر مبین هنوز جا واسه رشد داشت . واسه این که بازم اونو حشری و آماده اش کنم کف دستمو گذاشتن رو سینه اش و باهاش ور رفتم و به ملایمت نوازشش می کردم . همون کیر خیسشو هم گذاشتم دهنم . چقدر شل شده بود ولی این قدر میکش زدم که حس کردم یواش یواش داره سفت و شق میشه .. باید در یک لحظه که کیرش به آخر شقی می رسید در جا اونو به کسم می چسبوندم و می کردمش توش . می دونستم وقتی جاشو اون داخل پیدا کنه دیگه به این سادگیها نمی خوابه . نمی خوابه و میگه که دوستم داره . آخه  می دونستم که کیر اون عاشق کس منه . درنگ جایز نبود . همچین سریع این کارو کردم که مبین دستپاچه شد .. -طاقباز کرده و بهش گفتم زود باش زود باش مبین قبل از این که بخوابه بفرستش تو کوسم و بیدار نگهش داشته باش . اون نباید تا صبح بخوابه . ببین یه عمری من بچه داری کردم حالا تو باید مادر داری کنی - اون در حالی که سریع کیرشو کرد توی کسم گفت یعنی مامان جون تو دیگه هوامو نداری -چرا پسر گلم . داشتم یه شوخی باهات می کردم و این که یه حرفی هم واسه زدن داشته باشم -حالا ما رو نزن مامان .. -اوووووخخخخخ چی میگی عزیز دلم این تویی که باید با کیرت منو بزنی . بزن بزن به من رحم نکن . به مادرت رحم نکن . دوستت دارم کیرتو می خوام . .... ادامه دارد .. نویسنده ... ایرانی 

2 نظرات:

ناشناس گفت...

in dastane havase interneti avayel vaghean kheyli jazzab bod shoma khdt motevaje shodi?? man ke dokhtaram ghalbam be hol hole mioftad az sheddate havas chesham baste mishod... ama in akharia be nazare man jazzabiatesho az das dade. va dastane maman taghsim bar 3 yekiaz behtarin dastanai bod ke donbale mikardamo chanbar mikhondamesh ama vaghean alan un jazzabiate ghablio nadareee... negaranam ke chera intor shode..... shayad man intor fk konam ama ino midonam ke kolli dastan khondam o b rahati dastanio vase edame nmikhonam......

ایرانی گفت...

نمی دونم با چه زبونی جواب محبتهاتو بدم حتی انتقادهات هم جذاب و جالب و به جاست .. درمورد داستان هوس اینترنتی باید بگم که خب هر کش و قوس و مقدمه چینی یک مرحله به اوج رسیدنی هم داره .. اکثریت پسر ها و مرد ها بعد از مراحل مقدماتی سکس اوج و جذابیت اونو در مراحل نهایی می بینند ولی این در مورد دخترها بیشتر در مرا حل مقدماتی صدق می کنه ..از اونجایی که داستان هوس اینترنتی چند قسمتیه در یه مرحله گیر کرده ممکنه در پرش وورود به مرحله دیگه نظرت بار دیگه عوض شه ولی با همین شرایط پسرای سایت لوتی همیشه پیام میدن که چرا زودتر و بیشتر این داستانو منتشر نمی کنم . و این باز بر می گرده به سلیقه های مختلف و من کاملا احساس شما رو درک می کنم .. همین مسئله در مورد داستان مامان تقسیم بر سه هم کاملا صدق می کنه و اصولا هر داستان دیگه ای که مقدمات هیجان انگیزی داره .. مثل داستان پرواز هوس که با این که سکس مادر و پسره ولی طوری مقدمه چینی کردم که به نظر خودم بیشتر خواننده ها فکر نمی کنند که اونا مادر و پسر باشن و این هیجان چه قبل از سکس و چه بعد از سکس حفظ شده ..درمورد بعضی سوژه ها قوس شیب نمودار بیشتره ومن سعی می کنم پس از پایان این سکس توجه بیشتری به احساس شما و اونایی که احساس شما رو دارند و درکشون می کنم داشته باشم ولی یک مسابقه فوتبال پاسکاری داره دفاع داره حمله داره و در این مسابقه اگه گلی هم به ثمر برسه فوتبال جذاب تر میشه . هر چند بازی عشق و عشق بازی مسابقه فوتبال نیست و این مثالی برای تشریح این مسئله بود . در مامان تقسیم بر سه هم خب معین و مادرش که تا قیامت نمی تونستند مقدمه چینی کنند خود به خود یه جایی روند داستان عوض میشه و باید یه شوک های دیگه ای وارد کرد ...اما در مورد سبک داستان نویسی .. تعداد داستانها زیاد شده ..منم به در خواستها تا اونجایی که بشه اهمیت میدم .. خیلی سوژه های ابتکاری ونو دارم که به خاطردرخواستهای متفرقه دوستان فاکتور می گیرم . روزی هشت نه ساعت میرم سر کار و به زحمت فرصت نوشتن پیدا می کنم ....درمورد مشکلات روحی هم هر کسی در زندگی یه مشکلاتی داره منم این روزا مشکلاتی دارم که خب نمیشه گفت .. با همه اینها خیلی از مهمونی ها رو نمیرم تا بیشتر با شما دوست داشتنی ها باشم . شاید این جوری به نظر نیاد ولی اگه یه چاپ از نوشته های 27ماه اخیرم گرفته شه از 15000 صفحه کاغذ آچهار هم تجاوز می کنه ..با همه اینا خیلی خوشحالم که عزیزان گلی مثل تورو در کنار خودم می بینم و خیلی دلم می خواد که بیشتر به نوشته های ادبی و عشقی و غیر سکسی من توجه داشته باشی ..من که به گلهایی چون شما بیشتر توجه دارم حتی اگه داستان ننویسم اول به پاسخگویی به شما اهمیت میدم . به امید آن که فردایی بهتر از امروز داشته باشید خدا نگه دارت ....ایرانی

 

ابزار وبمستر