ابزار وبمستر

ابزار وبمستر

راه عشق , راه هوس


نمی تونستم جلوهوس خودمو بگیرم . من عاشق مسلم بودم . اون پسر خوبی بود . صاف و ساده و بی ریا . درکم می کرد . رابطه عاشقانه ما از بوسه جلوتر نرفته بود . اون و مهران دوتایی با هم توی یک خونه زندگی می کردند . همسایه ما و دانشجو بودند . من سال آخر دبیرستان درس می خوندم . مسلم زیاد خوش قیافه نبود ولی دوستش مهران ظاهری جذاب داشت و نشون می داد که باید از اون دختر بازا باشه . هر وقت با مسلم می رفتم خونه شون اونو با یه دختر جدید و دوست دختر جدید می دیدم . یه نگاههایی به من مینداخت که اصلا خوشم نمیومد . یه بار که مسلم باهام وررفته بود و منو حشری کرده بود خیلی دلم می خواست که یه خورده بیشتر روم کار کنه . لختم کنه .. تا یه اندازه ای باهام وربره . کسمو لیس بزنه .. سینه هامو میک بزنه .. فقط همین یه کارو یاد گرفته بود که منو ببوسه . وقتی بیشتر حشری می شدم که از این صحبت می کرد که مهران با همه دوست دختراش سکس می کنه .. لجم می گرفت از این که اون دخترایی که شبیه هرزه ها بودند می تونستند به کام دلشون برسن و مسلم درکم نمی کرد . اون از این می گفت که لذت عشق خیلی بیشتر از ایناست .. تا این که یه روز  تصمیم گرفتم خودمو خیلی آراسته و تو دل برو تر کنم و اونو بیشتر به طرف خودم بکشونم . آخه اگه یه خورده با کسم ور می رفت  من حتی حاضر بودم بهش کون بدم . خیلی هات بودم . با این اخلاق و آمادگی ذهنی  و فرهنگی که اون داشت می دونستم که اگه باهام سکس هم داشته باشه نظر بدی راجع بهم پیدا نمی کنه . آحه نود درصد پسرا وقتی با یه دختری سکس می کنند ارزش اون دختر واسشون پایین میاد اگرم عنوان نکنند این احساس خود به خود در وجودشون ریشه می زنه . با شوق و ذوق در خونه اجاره ای و دربست پسرای دانشجو رو زدم . رفتم بالا ولی مهران رو تنها دیدم . با یه چهره زیبا ولی لباسی زننده . یه زیر پیرهن هیکلی یا همون رکابی تنش بود و یه شورتی که کیرش داشت اونو می ترکوند . اون چه جوری جرات کرده بود جلو دوست دختر دوستش این جوری ظاهر شه -ببخشید مسلم جان تشریف ندارن .. -نه رفته شهرستان .. حالم گرفته شد . -اگه کاری داشتین مادرخدمت هستیم .. یه نگاهی بهش انداختم و حرصم گرفت . خیلی خوش تیپ بود . منم خوشگل بودم . با هیکلی نه چاق و نه لاغر و یه کون گرد و کسی تپل و کوچولو . کونمو پسر همسایه وقتی که ده سالم بود گاییده بود . نتونسته بودکیرشو زیاد بکنه توش . جیغ می کشیدم و از درد به خودم می پیچیدم . تا این که آبشو خالی کرد و کثیفم کرد و ولم کرد . می دونستم بهم نظر خاصی داره و نمی خواد ازم بگذره . مهران به مسلم می گفت که باهام حال کنه و عشق و عاشقی مال کس خلاست . اون هر دختری رو فقط یه بار می گایید .هیچ دختری بهش نه نمی گفت ولی من باید غرورشو می شکستم .. من عاشق مسلم بودم . پسری پاک و وفادار که می خواست باهام ازدواج کنه . پدرش هم یه کشاورز تقریبا پول و زمین داربود . چندش و عصبانیت من داشت جای خودشو می داد به هوس . چشامو به مهران زوم نمی کردم که متوجه هوسم نشه .. نه نه ناهید تو نباید به مسلم خیانت کنی .... یه لحظه دیگه به خودم می گفتم اشکال نداره .. مسلم اینجا نیست ..این یه هوسه .. می تونی حال کنی و مسلم نفهمه . می تونی بازم عاشقش باشی . روحت مال مسلم باشه و وقتی که ازدواج کردی جسم و روحتو با هم در اختیارش قرار بدی . چه اشکالی داره از وجود یکی دیگه لذت ببری ..  مهران خیلی پررو بود . دعوتم کرد بیام داخل . برام چای و شیرینی آورد -خیلی خوشگل شدین امروز ناهید خانوم .  سابقه نداشت باهام این جور حرف بزنه . منم سابقه نداشت جوابشو این جوری بدم -مگه نبودم ؟/؟ -خب اگه از زیبایی نشه استفاده کرد یه وقتی به خودت میای که سنت گذشته از سالهای خوش جوونی خودت استفاده نکردی .. حتما می دونی که من تزم چیه .. -آره از اون تزایی داری که دخترا اصلا خوششون نمیاد . -اتفاقا خیلی هم خوششون میاد و لذت می برن . اگه این طور نبود که نمیومدن اینجا -من یکی این تزو ندارم .. خودشو بهم نزدیک کرد .. خودمو عقب کشیدم . شونه هامو با دستاش گرفت و تکونم داد -تو چشام نگاه کن .. سرتو بالا بگیر .تو هم مث اونایی . فقط یه غرور قشنگی داری که منو به طرقت می کشونه -می خوای اون غرورو بشکنی ؟/؟ اون وقت چه ارزشی برات داره . تا بخوام بفهمم چی شده بغلم زد منو بوسید . لبامو ول نمی کرد . چندشم شده بود . دوستش نداشتم . با بوسه های مسلم بود که سیراب می شدم . دستشو گذاشت رو سینه هام .. مانتومو داد بالا یه دستشو گذاشت لای پام .. می دونست باهام چیکار کنه که غرور و مقاومتمو در هم بشکنه .. ولی من از دستش در رفتم . نمی خواستم واسش یه طعمه باشم .. -ناهید می دونم که هوس داری . داره ازوجودت می باره .. -نه نهههههه این کارو نکن من عاشق مسلم هستم -خب باش کی گفته نباش . عاشق خودتم باش . به خودتم برس . اون کس خله .. دست و پا می زدم تا نشون بدم که تمایلی ندارم . ولی دلم می خواست زود تر لختم کنه .. به خودم می گفتم ناهید عاشق مسلم باش ولی با مهران از سکس لذت ببر و حال کن .. لباسمو مانتومو بلوزمو یکی یکی در آورد و با هوس پرت می کرد یه گوشه ای از این حرکاتش خوشم میومد . آمپر هوسم می رفت بالا . داشت می ترکوند . زبونم بسته شده بود . دیگه نه نمی تونستم بگم .. لبامو گرد کرده و نشونش می دادم که باید منو ببوسه . اون سوتین منو آروم باز کرد . هر کاری که خودش دوست داشت انجام می داد . خیلی خوشگلی ناهید . مسلم قدرتو نمی دونه .. -نهههههه نهههههه حالا جای این حرفا نیست . سینه هامو بخور لبامو ببوس .. انگاری هرچی به این پسره می گفتم دوست داشت کار خودشو بکنه و قدرت خودشو نشون بده . سرشو گذاشت لای پام . هنوز شورتمو در نیاورده بود ولی سرشو به کسم فشار می داد .-نههههه مهران واییییی سوختم .. کسسسسم .. داری چیکار می کنی .. شورتم خیس خیس بود . لاپامو به صورتش می مالیدم . نزدیک بود دستم بره طرف شورتم که مهران خودش اونو کشید پایین . هیجان زده بودم . جووووون چه خوب شد مسلم امروز خونه نبود .. -آههههه نهههههه مهران کسسسم .. چه لذتی داشت ! اصلا فکرشو نمی کردم تا این حد کیف داشته باشه .-ناهید . ناهید مال من باش فقط مال من . -واسه حالا که مال تو هستم هوسباز .. فقط مال تو .. موهای کسمو میذاشت تو دهنش .. -خیلی تازه و آبداره .. با کف دستش می زد به روی کسم .. با هر ضربه اش یه لذت عجیبی رو توکسم حس می کردم و یه ورمی که لحظه به لحظه بیشتر می شد . چشام باز نمی شد تا بتونم کیرشو ببینم . -مهران مراقب باش من دخترم .  -من خودم بیشتر می ترسم . نمی خوام خودمو اسیر یکی کنم . اینو که گفت درجا گذاشتم زیر گوشش . چون دراز کش بودم ضربه آرومی بود . ولی اون حرصش گرفت شایدم می خواست در مقابل سیاست من سیاست بره . ولم کرد .. -فکر کردی چی دختر برام قحطه ؟/؟ تو خودتم داشتی لذت می بردی . تو هم مجبور نیستی خودتو اسیر یکی کنی . من که حرف بدی نزدم .. کیرشو دید م . چقدر سفت و کلفت نشون می داد . مثل کیرهای کار درست فیلمهای سکسی و.. هنوز شق بود می دونستم منو می خواد و داره ناز می کنه .. پشیمون شده بودم از این که ناراحتش کردم ولی با این حال رفتم طرف لباسام . کلکم گرفت و اواین باز منو دمرو خوابوند و کونمو از پشت به دو طرف باز کرد . زبونشو گذاشت رو کسم و رفت بالاتر سوراخ کونمم لیس زد . رو زمین دراز کشید و با یه حالت تقریبا 69 کیرشو به طرف دهنم نزدیک کرد . اولش حالم داشت به هم می خورد ولی وقتی دهنشو گذاشت روکس و کونم منم رغبت کردم واسش ساک بزنم .. -مهران .. بخور کسمو لیس بز ن -کست چه ناز و تپل و خوشگله .. یه حالت لوزی داره .. -دوست داشتی یه حرمسرا داشتی و منم یکی از زنات بودم و منو می کردی ؟/؟ خنده اش گرفت ولی همچین مکیدنی و لیسیدنی رو رو کسم پیاده کرد که دلم می خواست خودمو به در و دیوار بکوبم یه لحظه حس کردم که دیگه از حال رفتم یه چیزی با فشار از کسم ریخت بیرون . احساس سبکی و آرامش می کردم . به اندازه کافی درکردن دخترا تجربه داشت . می دونست که من ارگاسم شدم -ببینم خودت ارضا شدی تموم شد ؟/؟ -مگه تو هم حال نکردی ؟/؟ -چرا ولی کیرم و کمرم سنگینه -نهههههه -آررررررههههه -کیرتو بمالون وسط سینه هام خالی کن . اون جوری خیلی حال میده .. ولی اون بیرحمانه دمرم کرد کمرمو آورد بالا و کونمو یعنی همون سوراخشو با خیسی کسم نرمش کرد -نهههههه نهههههه وااااااییییییی چاکم دادی .. نهههههه دیگه نمی تونم .. دستشوگذاشت جلو دهنم .. -صیر کن ناهید جون خیلی حال میده .. دست و پا زدن فایده ای نداشت . حتی با این که پنج شش سانتی از کیرشو پس از چند دقیقه ای کرده بود توی کونم بازم درد داشتم ولی یواش یواش از بس بدنمو مالید و باسینه هام ور رفت و نوازشم کرد از کون دادن هم خوشم اومد . پشت پاهامو وقتی با کف دستش می مالوند درد کونو از یاد برده دلم می خواست کیرشو بازم داخل کون فشارش بده . زیر گوش و گونه هامو می بوسید .. -ناهید جونم اگه درد داری الان اون داخل یه خمیر گرم ضد درد می ریزم .. -زوده مهران .. منو بکن از کونم از تنم لذت ببر . ولی اون نتونست بیشتر ادامه بده . راست می گفت .. مرهمش خیلی داغ بود . آب کیرشو ریخت توی کوسم .. تا یه ساعت بعدش هم با هم سکس کردیم . -فقط به مسلم چیزی نگو مهران -دیوونه ای تو هم حرفی بهش نزن .. -من هنوزم دوستش دارم اون پسر خوبیه .. -می دونم ناهید که تو خیلی بهش علاقه داری . -مسخره ام نکن . عشق و هوس گاهی وقتا راهشون از هم جدا میشه . مهران با این که هیچ دختری رو بیش از یه بار نمی گایید ولی بار ها و بار ها باهام سکس کرد . ولی دخترای دیگه رو هم فراموش نمی کرد . حس کردم که دوست دارم فقط منو بکنه . همون جوری که  بدن من فقط مال اون و در اختیار اون بود . هر چند از بوسه های مسلم هم لذت می بردم . ولی به دخترای دیگه هم حسادت می کردم که چرا با مهران رابطه دارن .  از دست مسلم هم کاری بر نمیومد . اون یک کس خل به تمام معنا بود که فکر می کرد با دوری از سکس احترام منو نگه داشته ومثلا شخصیت اخلاقی خودشو می بره بالا .. کاش اونم باهام سکس می کرد . مسلم وفا دار بود و مهران بویی از وفا نبرده بود .. پاک گیج شده بودم .. یعنی در واقع عاشق مهران شده بودم و خبر نداشتم ؟/؟ راه عشق و هوسو گم کرده یودم . شاید اصلا عاشق نبودم . یه نوع خود خواهی بود ولی اینو می دونستم که خیلی هوس دارم و حشری هستم . اگه یه نفر سومی هم به جمعشون اضافه می شد بازم حاضر بودم خودمو در احتیارش قرار بدم . خدا آخر و عاقبت منو به خیر کنه ... پایان .. نویسنده ... ایرانی 

0 نظرات:

 

ابزار وبمستر