ابزار وبمستر

ابزار وبمستر

مامان تقسیم بر سه 50

دستمو گذاشتم رو دستای مبین که در حال تکوندن سینه هام بود . چشامو بسته بودم و دلم می خواست که بخوابم . اون کیرشو خیلی آروم توی کوسم حرکت می داد یه داروی خواب و آرام بخشی بود که حس می کردم داره به من تزریق می کنه . -مهسا جون خوشت میاد ؟/؟ لذت می بری ؟/؟ همین جوری بکنم ؟/؟  از بس خوشم میومد حس حرف زدن نداشتم . چشامو بسته بودم و لبخند می زدم . رفته بودم توعالم رویا . با کیر مبین بر بال ابر ها و در دل آسمونا پرواز می کردم . فقط باید به این لحظه های خوش عشق و حال فکر می کردم . دیگه نمی خواستم به هیچی فکر کنم . وقت سکس فقط باید به سکس فکر کرد . به این که هیچ چیز با ارزش دیگه ای در این دنیا وجود نداره . اگه بتونیم خودمونو قانع کنیم که این جوری بریم توی حس و عالم سکس بیشترین لذتو ازش می بریم و منم در این حالت بودم . حتی با لبخندی که گوشه لبام نقش بسته بود و حسش می کردم حالشو نداشتم که چشامو باز کنم . مبین متوجه لبخندم شده بود -اوووووففففف مامان مامان گلم مث فرشته ها می خندی . فرشته پاک و نجیب من مامان گلم . مهسا خوشگله من بخند لبخند بزن . کیر مبین تا هست واسه شادی و نشاط تو هست . این کیر همیشه لبخند به لبات میاره .. دلم می خواست حالشو داشتم و می گفتم کوس منم تا هست واسه توست ولی باید می گفتم واسه عزیزامه .. کف دستاشو گذاشته بود رو سینه هام و خودشو با حرکت رو به جلو به بدنم می زد . دلم می خواست داغ و داغ ترم کنه . طوری که حس کنم دارم می سوزم . اون سوختنی که حس کنم گوشت  و مغز کوسم در حال آب شدنه . یه خورده به خودم فشار آوردم تا چهار کلام بتونم حرف بزنم . -مبین سریع تر مادر به قربونت .. خیلی زود سرعتشو زیاد کرد و آتیشبارشو راه انداخت . اونم چه آتیشی . دیگه نذاشت که من در عالم رویا بال بال بزنم . -نهههههه نهههههههه آروم تر آروم تر .. وقتی که سرعتشو کم کرد دیدم که تند تر بیشتر می چسبه -تند تر تند تر .. کلام من شده بود مثل کلید کم و زیاد دور وسیله برقی .-پسرم اگه کمرت درد گرفت بریم بالا -نه مامان توی آب خیلی حال میده . تنت برق می زنه ولی آب یه خورده کفی شده کونت زیاد مشخص نیست . ولی مامان تابستون توی استخر رامسر خیلی حال میده اونجا که آب شفافه تا ته استخر رو میشه به خوبی دید .. بازم رفتم توی فکر که یعنی این نیم وجبی بابت سکس من و معین داخل استخر بالا و پایین یه چیزایی می دونه ؟/؟فرقی هم نمی کرد . بذار بدونه . اصلا بذار بیاد اون وقتی که هر سه تا پسرام با هم بیفتن رو من تا این جوری یه صمیمیت خاصی بین اونا به وجود بیاد و بین خودشون فاصله ای احساس نکنن . کمرم سست شده بود . یه جورایی به اوج داغی و لذت و هوس می رسیدم ولی کیر مبین مثل  خوراک یه موشکی شده بود که در آخرین لحظه  شل کار می کرد و نمی تونست موشکه رو پرتش کنه به طرف آسمون . یه چند دقیقه ای رو هم از روبرو خودمو در اختیارش قرار دادم . سکس با یه مرد غریبه با سکس با پسر  شباهتهای خاص خودشو داره و تفاوتهایی هم داره . من چون با دو تا از پسرام این کارو انجام داده بودم حس نمی کردم که به اونا خیانتی کرده باشم . این شاید تفاوت اون بود . از شباهتش بگم که که یه دنیا لذت بود . -مبین ما اومدیم این جا که با هم خوش باشیم بگو که مامان چیکار کنه که بیشتر حالشو ببری . هیچی  دیگه در مرحله بعدی کنار حوضچه و کف حموم دراز کش شدیم تا قالب پشت ما یه سره توی دید این پسره بیفته . اونم در چش چرونی دست کمی از داداشش نداشت . خوب می دونست چه جوری با حال کردنای خودش به طرف هم حال بده و این برام کفایت می کرد . -چقدر خوب داری ماساژم میدی . تنمو داغ کردی . اگه می تونستی اون سوراخ داغ منو هم با کیر داغت یه ماساژ بدی و دستاتم کار کنن بد نبود . چون دیگه طوری با مالوندنش وسط کوسمو بی حس کرده بود که هیچی حالیم  نبود و کوس زبون بسته منم هیچی حالیش نبود . -آخخخخخخخ این چیه مبین هر وقت که می کنیش تو کوسم داره می سوزونه پس کی می خواد خنک شه . -هر وقت مامان خوشگله من خنک شه .. -آخ که قربون اون زبونت برم من . حالا این جوری بهتر شد .. .. دستات داره جادومی کنه .. شونه هام سینه هام کمرم همه جا ..همه جا نوازش و مالش تو رو می خواد .. . می دونستم که با چه فشاری داره به من حال میده .  سوار بر من کیرشو تا ته کوسم می رسوند و بعد تا آخرش می رفت عقب و از نو دوباره منو می کرد . با ماساژکون هم اون بیشتر حال می کرد هم من . -نهههههه نههههههه ولم نکن . ولش نکن .. دیگه باید آتیشش کنی باید بسوزونی . باید تمومش کنی . مامان دوباره داغ شده . مامان کیسه آبش باید بترکه . باید بترکونی مبین .. زود باش زود باش من ولت نمی کنم . دستم به جایی بند نبود . جز این که به زمین چنگ بندازم .  . احساس گر مای شدیدی می کردم . نیاز داشتم که به اوج برسم . اونم دیگه می دونست باهام چیکار کنه . حرکت و شتاب یکنواخت شده بود ولی می دونستم با یه استارت کوبنده می تونه کارو تموم کنه . -مبین خواهش می کنم . زود باش . من می خوام می خوام می خوام تمومش کنی . می خوام تمومم کنی . هوس دارم هوس دارم . بزن پاره پارم کن . جرم بده . کوسمو پاره کن . بعدش کونمو پاره کن . مال خودت جرررررشششش  بده زود باش نترس . محکم . محکم .. ازت دلخور میشم .. این حرفا رو با تمام وجود و هوسم می زدم . دلم می خواست هر جوری که می تونه رو من کار کنه تا زودتر ارضام کنه . نیاز داشتم هوس داشتم . .... ادامه دارد .. نویسنده .. ایرانی 

6 نظرات:

ایرانی گفت...

آره داداش ارجمند پاسخ به نظرات خوانندگان محترم سایت لوتی که خیلی هم زیاده در ذیل پیام ستاره سبز منتشر شده هر چند عینشو در بازم روز عشق هم آوردم . پیامهای مربوط به سپندار مذگان منم هنوز در لوتی منتشر نشده ..البته می دونم این روزا زیاد کار داری . هرجا هستی به سلامت و در نهایت آرامش و شاد کامی باشی . با تشکر و نهایت احترام ...ایرانی

ایرانی گفت...

آره داداش گرامی ارسلام عزیز در ذیل داستان بابا تقسیم بر سه پیام گذاشته ...استاد ارسلام عزیز و مهربان و دوست داشتنی که نسبت به من بی نهایت لطف و محبت داری بنده کوچیک شما و تمام لوتی و لوتی صفتان دنیا هستم و افتخارم اینه که درخدمت نیک صفتانی چون شما باشم . هر نوشته یا هر نویسنده سبک خاص خودش رادارد . نوشته و متن هرکس برای صاحب اثر ارزشمند است وباید که تمام این نوشته ها را زیبا بدانیم چون نویسنده یقینا آن را با تمام وجود و احساس خود نوشته است . اما با توجه به سلیقه های متفاوت و احساس درون انسانها آن نوشته هایی موفق تر است که دربردارنده خصلتها و خواسته های اکثر انسانها بوده به قلمی ساده نوشته شده باشد . عصر حاضر این گونه بیشترمی پسندد . شاید باورنکنی ولی من خیلی خیلی راحت می توانم به نقد آثار خود بپردازم برای من انتقاد کردن از خود راحت تراست تا از دیگران وتعریف کردن از خود سخت تر است تا از دیگران . دیگران را دوست می دارم و از همراهی با آنان شاد می گردم . موفقیت های آنان را موفقیت خود می دانم . چون زندگی از آن زنده هاست و چون دنیا به اندازه کافی بزرگ است و جا دارد که موفقیتهای من , تو , استاد مهسای نازنین , آره داداش گل , لوتی و امیر عزیز وآرازمس وکینگ صفرپنج گل وهمه و همه تلاشگران را ببیند و بپذیرد . ارسلام جان کاش اسم اثر ت با تاپیک آن را می نوشتی تا من سعادت وافتخار مطالعه اثر ارزشمندت را بیابم .چون سایت لوتی آن چنان گسترده است که اگر چند روز موشکافی نکنی باید برای پیدا کردن آن چه که می خواهی سرنخی داشته باشی . از آنجایی که بیشتر اوقات فراغتم به داستان نویسی وانتشار داستان درسایت امیر و پاسخ به نظرات خوانندگان دوسایت لوتی وامیرمی گذرد خیلی کم داستان می خوانم . ولی خیلی خیلی خوشحالم که عشق به نویسندگی در میان شما جوانان ایرانی هنوز هم وجود دارد و با این همه سرگرمی وتفریحات کاذب باز هم استاد ارسلام های عزیز ی هم هستند که به ارزشها وهنر های اصیل وباارزش ارج می نهند . شجاعت شما را می ستایم و مشتاقانه در انتظار مطالعه اثر ارزشمند استاد ارسلام ارزشمند می نشینم .ساعت 18:21 غروب دوشنبه 30 بهمن بوده روز عشق ایرانی را که دیروز بوده مجددا به تو و همه لوتی صفتان و عاشقان دنیا تبریک می گویم . موفق و موفق و باز هم موفق باشید ...ایرانی

ایرانی گفت...

m گفت...
درود بر ایرانی صاحب قلم طلایی و قلبی پاک امیدوارم روز و روزگارت خوش و خرم باشه
فقط آمدم که بگویم هستم و با تو می مانم و در اندیشه و فکر و قلب و روح و روانم جای داری نرا میسپارم به دل های عاشق .
فدات : آره داداش

دوشنبه ۱۸ فوریهٔ ۲۰۱۳، ساعت ۱۵:۱۷

ایرانی گفت...


با سلام و درود بیکران بر آره داداش همیشه دوست داشتنی ! با اندیشه و روح وقلبی طلایی ..یاور همیشگی من و ما. تو هم در دلهای من و ما جای داری به خاطر اندیشه ها و خواسته های پاک . سپاسگزارم از این که همیشه درکنار منی . بهترین ها را برای تو می خواهم شاد ترین باشی ....ایرانی

دوشنبه ۱۸ فوریهٔ ۲۰۱۳، ساعت ۱۶:۲۳:۰

ایرانی گفت...

آره داداش خوبم خسته نباشی سید جواد گل در داستان بابا تقسیم بر سه پیام داده ...سید جواد عزیز همون که نظرگرم و پر محبت خودتو همیشه اعلام کرده و نشون میدی که این مجموعه و داستانهاش برات اهمیت داره برای من از هر چیزی بالاتره . موفق و سربلند باشی ....ایرانی

ایرانی گفت...

آره داداش عزیز داروک خان هم نظرشو در داستان خانوما ساکت اعلام کرده ..داروک جان خوشحالم که پیام گرم تو رو هم می بینم و می خونم . آرزو می کنم که یه روزی معلم دبیرستان دخترانه هم بشی .. خسته نباشی . دستت درد نکنه . ممنونم به خاطر لطف و عنایتی که به داستانهای این مجموعه داری . شاد و سربلند باشی ....ایرانی

 

ابزار وبمستر