ابزار وبمستر

ابزار وبمستر

هرکی به هرکی 115

این خانومای فامیل دسته جمعی اومدن سروقتم  . خاله آذر و زن عمو ثریا هم اومدن به حمایت من . دور منو گرفته بودند و حدود هفت هشت نفری می شدند . بقیه که دیدن شرایط اینه پخش و پلا شدند یه خورده خسته هم شده بودند . زن عمو خیلی ازم گله می کرد و گفت آریا جون اون دفعه ای خیلی بیشتر بهم رسیدی . آدم که تا آخر عمرش رو دنده لج وای نمی ایسته . نا سلامتی من و تو با هم فامیلیم . تازه این آهوی دسته گلمو تا اونجا که می تونستی گاییدیش و از وجودش استفاده کردی . از طرفی اگرم می خواستی باهاش ازدواج کنی بازم اونو باید می آوردی به این مجلس . یه چیز دیگه ای رو هم باید در نظر بگیری . ازدواج به سن اون میاد و می خوره ولی به سن تو نمیاد که به این زودی ازدواج کنی -زن عمو منم می دونم که گذشته ها گذشته ولی اینو هم باید در نظر گرفت که من و اون می تونستیم ده سال دیگه هم صبر کنیم . بر فرض هم اگه ازدواج می کردیم این عشقه که روابطو زنده نگه می داره . -حالا قسمت نبود . بیا بیا جلوتر بیا زن عموتو ببین که چه جوری داره ازت خواهش می کنه . ثریایی که یه روزی ازش حساب می بردم اومد جلوتر  و با خواهش و التماس ازم می خواست که اونو بکنم . مامان اون طرف ابرو بالا می زد که نه نرو .. بهش رو نده .. عمو آراد اومد جلو و صورتمو بوسید و گفت آریا جان خونو که با خون نمی شورن  .. اون دفعه ای که این مشکلاتو با هم حل کردیم . اینجا مجلس آشتی هاست و صله ارحام . این کیر و کسهاست که نهضت ما را زنده نگه داشته است تا با صله ارحام بیشتر به هم نزدیک شیم . این عمو جون منم از اون هفت خط ها بود . اینجا مادرم شر شده بود . اگه ثریا رو می کردم اون باهام قهر می کرد . البته اون جوری نبود که اختلاف شدیدی داشته باشند ولی این مامانم هر چی هم که بهش کیر می زدی قانع نبود انگاری من که پسرش شدم خون کرده بودم و شبانه روز باید اونو می گاییدم . -ثریا جون من که حرفی ندارم . البته عاشق کون و اون سوراخ کون شما م مامان الیا یه حرف در اومد و گفت ببین آریا اگه کون می خوای من خودم تا فردا صبح همین جا واست استیل سگی می گیرم از کون منو بکن . -مامان حالا تو اگه اجازه میدی من و ثریا جون یه حالکی با هم بکنیم . اینو که گفتم گل از گل مامان جونم شکفت و گفت به شرطی که بعدش به من برسی .. ای بابا اینا اومده بودن که مثلا هوای منو داشته باشند خودشون از صد تا غریبه بد تر شده باشند -چشم مامان تر تیب تو رو هم میدم . این  عقربه های لعنتی ساعت بزرگ خونه مامان بزرگ هم تکون بخور نبودند . هر یک ساعت صدای ناقوس مانندی میومد که با شنیدن اون در این ساعات کیف می کردم از این که یک قدم دیگه به رفتن به خونه نزدیک شدم همه محو حرکات من و ثریا شده بودند . اونو به همون استیل سگی و زانو زده رو زمین قرار داده و دستاشو گذاشت رو کون و کپلش و مثلا می خواست راه کس گشادشو برام باز تر کنه . منم نکردم بی رحمی و یعنی کردم بی رحمی و همون کیر کلفت و تیز شده رو یه ضرب کردم تو کونش . هر چند کونش جا داشت که بدون کرم مالی کیر منو قبول کنه ولی کون هر چی گشاد باشه بازم اگه بخوای به این سبک کیرو فرو کنی داخلش درد کشنده ای داره ثریا همچین جیغی کشید که حدود صد نفر دور ما جمع شدن . رنگش پریده بود . از قرار معلوم این درد فشارشو پایین آورده بود . تا رفت بد و بیراه بگه من که ترس برم داشته بود کیر رو ار تو کونش بیرون کشیده و فرو کردم توی کوسش .. همین براش کافی بود . دلم خنک شد . من مگه تا آخر عمرم فراموش می کردم . تازه خبر نداشتند که دختری دخترشونو من گرفتم . دستمو جلو دهنش داشته و در حالی که ادای کیف کردن و حشری بودنو در می آوردم گفتم زن عمو زن عمو عجب کون خوش دست و ناز و تپلی داری . شدی عین دختر بچه ها .. کس فلفلی تو خوردن داره . چه نازه چه تپله .. این همه کس گاییدم یه طرف کس تو یه طرف دیگه .. مامان الیا اخم کنان اومد جلو و می خواست یه چیزی بگه که با یه چشمک اونو متوقف کردم . دوزاریش افتاد . -این مامان منم انگاری باید تو هر سکسی رد پاش باشه . آهو هم اومده بود جلوتر و داشت گاییده شدن مامانشو نگاه می کرد . -آریا تو که این قدر بیرحم نبودی . -تو یکی دیگه واسه من از رحم صحبت نکن . مگه سنگدلی و قساو ت فقط در اینه که آدم تن و بدن کسی رو درد بیاره تو و خونواده ات دل منو درد آوردین . چیه نمی تونستی ببینی کون ننه اتو دارم جر میدم . چت شده . مامان ذلیل .. نمی دونم آهو چرا این جوری شده بود . من و اون که با هم خوب شده بودیم . فکر کنم از این جور گاییده شدن مادرش هول خورده بود . یه خورده سرخی دور سوراخ کون ثریا نشون می داد که احتمالا یکی دو تا از اون مویرگ های ریز مقعدشو هم پاره کرده باشم که این باید قابل توجه عمو جان باشه . ... ادامه دارد .. نویسنده .. ایرانی 

0 نظرات:

 

ابزار وبمستر