ابزار وبمستر

ابزار وبمستر

نفاب عشق 21

بهناز بالاخره همراه من راه افتاد . حس می کردم که این کارش یه دیوونگیه . وقتی اینو بهش گفتم گفت دیوانه چو دیوانه بیند خوشش آید . چاره ای نبود و باید باهم می رفتیم . به دنبال سر نوشت به جایی که نمی دونستیم کجاست .. شناسنامه هامون نشون می داد که خواهر و برادریم ولی اگه توی مشهد می رفتیم یه مسافرخونه هم می گرفتیم فوقش چند شب می تونستیم سر کنیم . خونه هم که نمی تونستیم کرایه کنیم .-دختر تو که منطقی بودی . با این همه عقلت چرا راضی شدی که باهام بیای . -آخه عشق که منطق سرش نمیشه . اینو که راست می گفت .وقتی که من از فتانه خوشم اومده بود هیچی حالیم نبود . شاید ته دلم عاشق خواهرم بودم ولی نمی دونستم . -میای بریم شمال ؟/؟ اونجا شاید راحت تر بشه کار گیر آورد .. دوتایی مون پاک قاطی کرده بودیم . ولی اون هر حرفی رو که من می زدم با جون و دل می پذیرفت . اون کاملا تسلیم من شده بود . تسلیم عشق . نشون داده بود که چقدر دوستم داره .-بهناز برگرد خونه . دلم نمیاد تو رو با خودم ببرم . نمی خوام تو هم به آتیش من بسوزی . -این راهیه که با هم شروع کردیم و من تا آخرش باهاتم . -آخه آخرش معلوم نیست چی میشه بهناز -هرچی باشه من در کنار توام . تا وقتی که چشامو به این دنیا نبندم کنار توام . چون جدایی از تو برام بد تر ازمرگه -بلبل من فکر نمی کنه همه اینا یه عادت باشه ؟/؟ -اگه اسمشو میذاری عادت پس باید بگم که عادت قشنگیه . رو نیمکت پارک نشسته بودیم و ساندویچ گاز می زدیم . دلم واسش می سوخت . چرا باید با آبروش بازی کنم . چرا باید ناراحتش کنم . چرا باید احترام اونو پیش پدر و مادر اصلی خودش از بین ببرم . من که تنها و یتیمم چرا اونو هم تنهاش کنم . درسته که با منه ولی .. -بهنام می دونم به چی فکر می کنی .-بهناز .... -حرف نزن بهنام . می خوای دوباره بگی برم خونه ام . تو از فرار منصرف شدی . همینو می خوای بگی . می خوای بگی دیگه خونه بر نمی گردی و همین جا می مونی . من ولت نمی کنم . باهات میام -برو خونه ات -نه اونجا خونه تو هم هست -ولی مامان منو نمی خواد . مامان این شرایطو قبول نمی کنه . اون می خواد که مثل یه مستاجری که مفت می خوره و می خوابه اونجا باشم . پیش من روسری سرش بذاره . بهت نگاه نکنم . شایدم اصلا دلش نخواد که من اونجا باشم . -بهنام کاری نکن که فکر کنم در مورد تو اشتباه فکر می کردم -تو این کارو نکن بهناز بهت میگم برو خونه .. -اینه جواب من ؟/؟ حالا مدرسه هم نرفتم و تا حالا مامان فهمیده که من چیکار کردم . حالا که کارتو کردی و من کارمو کردم ؟/؟ ببین تو مردش نیستی . تو رفیق نیمه راهی . دستمو گذاشتم رو دستش . می خواست دستشو بکشه ولی بار سوم دیگه تسلیم شد .. -چطور می تونی این قدر بد جنس باشی و اذیتم کنی . مامان دوستت داره . فرهنگش اینه دیگه . -بالاخره باید یکی حالیش کنه که اشتباه می کنه . -بهناز اگه دوستم داری به خاطر من برو خونه . من نگران توام .. ولی بهناز با هام موند . تنهام نذاشت . هم دلم می خواست بمونه و هم دوست داشتم که بره . ولی ته دلم  می خواستم که بمونه . می دونستم که درد و عذابش کمتره . ولی خجالت می کشیدم . از این نظر که به عنوان یک مرد خودمو مسئولش می دونستم ولی توانایی نگهداری از اونو نداشتم . اداره یک زندگی . من تا حالا به بابا مامانش یا آدمایی که منو بزرگ کرده بودند وابسته بودم . به این فکر می کردم که زندگی چقدر سخته چقدر پول در آوردن سخته . آدم واسه اونی که بهش علاقه داره و جونشو میده اگه نتونه نونشو بده و مجبور شه دست به هر کاری بزنه ممکنه اونو از دست بده .. -بهناز به خاطر من . من اشتباه کردم .. سرشو گذاشت رو شونه ام . با این که فضای عمومی بود ولی وسط روز فقط چند تا پرنده اون حوالی پر می زد . -بهنام منم می خوام اشتباه کنم . ولی با همه اینا به حرفاش توجه نکردم و اونو رسوندم خونه .. وقتی که در زدیم و مامان فرشته درو باز کرد به همون اندازه که خوشحال شد عصبانی و ناراحت هم بود . -من پسر بزرگ نکردم دختر بزرگ نکردم که اینجوری آبرو ریزی کنند . -مامان تقصیر من بود . بهنام فقط شناسنامه شو می خواست که بره . حالا هم اون منو به زور آورد اینجا . اگه دست روش بلند کنی دیگه منو نمی بینی . .-بیا بالا باهات کار دارم .. رفتم داخل حیاط .  -نه مامان . به خاطر همه زحماتی که واسم کشیدین ازتون ممنونم . میرم سر کار . خودم خرجمو در میارم . هزینه پونزده سالی رو که واسم زحمت کشیدین پستون میدم .. اینو دیگه تحمل نکرد وآنچنان گذاشت زیر گوشم که تا ساعتها اطراف گوش و صورتم یه حالت گر گرفته داشت بعد از بچگی ها که دعوام می کرد و تنبیه مختصری می کرد این اولین باری بود که میذاشت زیر گوشم . اولین باری بود که ازش سیلی می خوردم .. خودش پشیمون شده بود . فقط نگاش می کردم . اشک تو چشام جمع شده بود ولی دیگه هیچی واسم نمونده بود . .... ادامه دارد .. نویسنده ... ایرانی 

0 نظرات:

 

ابزار وبمستر