ابزار وبمستر

ابزار وبمستر

هرکی به هرکی 113

در خواب خوشی فرو رفته بودم . تا سرمو گذاشتم رو بالش خوابیدم . خواب مجلس و مهمونی و زنا رو می دیدم . تو خواب هم  دست از سرم ور نمی داشتند . خواب می دیدم که دارم از دست همه شون فرار می کنم . اونم چه فرار کردنی . از دست چند تا که در می رفتم می رفتم و اسیر چند تا دیگه می شدم . معلوم نبود . نفهمیدم چند ساعت خوابیدم وقتی که بیدار شدم حس کردم که باید هفت هشت ساعتی رو خوابیده باشم . یواشکی پرده ای رو کنار زده فضای بیرونو که نگاه می کردم آفتاب تیزش نشون می داد که ساعت باید از ده صبح هم گذشته باشه . در همین لحظه صدای آریا آریا شنیدن ها شروع شده بود . آهو و آرمیلا و پریسا و بعدش مامان الیا خاله آذر و صداهایی که به جا نمی آوردمشون . جالب این جا بود که مامان بزرگ پری صداش در نیومده بود که بعدا فهمیدم اون از بقیه زرنگ تر بوده چون سر و صدا ها که خوابید خیلی آروم پشت درو زد و گفت آریا درو باز کن من که خودم می دونم اونجایی -پری جون یه نگاهی بنداز ببین دور و بر کسی نباشه .. درو باز کردم و مامان بزرگ اومد داخل و دوباره درو قفل کردیم -پری جون خلاف کردم ؟/؟ اومدی جریمه ام کنی ؟/؟ -آره چه جریمه ای . عوض اون چند تایی که باید از صبح می گاییدی باید یه حال درست و حسابی بهم بدی که جریمه ات نکنم . الان اگه زنا ازت شکایت بکنند که بدون توجه به اونا و ارائه گواهی پزشکی از مجلس خارج شدی ....پری جون داشت همین جور حرف می زد که کمرشو گرفته اونو بلندش کرده انداختمش رو تخت -پری جون آخه من تا کی می تونم تو رو بکنم .-تا هر وقت که زنده هستم . کیف نمی کنی از این که یه مادر بزرگ سر حال و شاد و پر هوس داری که هیجان تو رو زنده می کنه . -بر منکرش لعنت پری جون -پسر گلم فقط یه خورده هوای خانوما رو خوب داشته باش . اونا رونق بخش محفل ما هستند . پری افتاده بود رو کیرم و قبل از این که روش بشینه اونو مثل همیشه گذاشت توی دهنش . بازم مثل همیشه با ملچ ملوچهای خودش طوری سفت ودرازش کرد که دوست داشتم از همون جا و در همون ثانیه بکنمش ولی اون پس از ساک زدن کیر منو تو دستش گرفت و اونو از پشت سر به کوس وکونش می مالید . چه قدر پر ابهت بود این صحنه . درحالت بعدی اومد و رو کیرم نشست . خیلی آروم حس هوس خودشو خالی می کرد . چون اگه متوجه می شدند که در همین یه تیکه جا تر تیب پری جونو دادم خلافای دیگه ای هم انجام داده در حالی که به نوعی همین الان جزو کله خرا بودم . -اووووووهههههه پری جون پری جون فکر نمی کردم بازم بتونم این قدر مشتاق سکس شم . -پس من باید به خودم افتخار کنم که با این سن و سال و حال و هوا تونستم تو رو بازم هوایی کنم . -مامان جون راسته که میگن قدیمیا چیز دیگه ای هستن . -ای شیطون بلاحالا ما رو قدیمی کردی .. -مادر جون من می دونم تو به اندازه صد تا جون می ارزی تازه نمی لرزی .. -کجاشو دیدی . به اندازه صد تا جوون هم می تونم بهت حال بدم . آخ که این پری جون چقدر منو دوست داشت . از همون مجوز دادن به من معلوم بود . با همه قانون مندی و سخت گیری که داشت در مورد من یکی تا می تونست تخفبف اومد و کمکم کرد . -پری جون هر بار که می شینی روم و دو تا دستام رو دو طرف کونت قرار می گیره فکر که چه عرض کنم حس می کنم پوستت تازه تر و لطیف تر از دفعه قبل شده -لطف داری آریا جون فقط یه خورده آروم تر باشیم که یابندگان دارن میان سراغ تو .. من و پری جون رفتیم توی عشق و حال خودمون بعد از یک خواب جانانه , بی سر خر سکس با صاحبخونه و ملکه مجلس که هوامو داشت خیلی می چسبید . از اونجایی که احساس سر حالی می کردم تا می تونستم پری جونو به شیوه های مختلف گاییدم . طوری کیر کیر می کرد که می دونستم اگه دستمو تا آرنج هم توی کوسش فرو کنم بازم با کمال میل اونو قبول می کنه . وقتی حسابی بهش حال دادم  رفت و واسم یه صبحونه مختصری آورد و دیگه تصمیم گرفتم که آفتابی شم و برم طرف زنا . ظاهرا مامان در کمینم بود و خیلی از خانومای دیگه .نمی دونم این دیگه چه جورش بود زنا به محض این که منو دیدن شروع کردن به حمله کردن طرف من یعنی می خواستند خودشونو بندازن توی بغل من تا با اونا سکس کنم . حتی یه چند نفری هم که رو کیر یکی دیگه نشسته بودند خودشونو ول کردند و اومدن این طرف . می خواستم از پشت سر فرار کنم که دیدم چند تا زن لخت دیگه محاصره ام کردند -کجا ؟/؟ آقا آریا تازه پیدات کردیم . بد موقعیتی بود . نمی شد وعده و وعید هم داد . -فقط خفه ام نکنین .. ولی افتادن روم . منو مثل شفا یافته نذری داشتن تیکه تیکه می کردند . -پری جون کجایی . بچه که بودم هر بار که توی مخمصه ای گیر می کردم مامان مامان می کردم حالا دست به دامن مامان بزرگ شده بودم ... ادامه دارد .. نویسنده .. ایرانی 

0 نظرات:

 

ابزار وبمستر