ابزار وبمستر

ابزار وبمستر

ماجراهای مامان زبل 35

دستاشو به همون روشی که می خواستم گذاشت روی کونم .. واقعا اگه این طایفه کس خل ولی شیطان و زبر و زرنگ بخوان کس خل بازی هم در بیارن اصلا نمیشه با اونا طرف شد .. -آخخخخخخ مهرشاد جون حالا یواش یواش داری ردیف میشی . اگه بدونی با این کارات چه ثوابی می کنی .. آدم  که نباید همش یه مدل احکام بخونه . باید از احکام زناشویی و نکاح و شرایط صیغه و زن داری هم با خبر باشه .. که اگه وقت تنگی در یک همچین جاهایی گیر کرد دیگه بدونه چیکار کنه . -ببینم اشرف جون شما این مسائلو از کجا می دونین .. -عزیز دلم مگه کتاب مجتهدین رو نمی خونی -خب ما حتی الامکان از موارد تحریک کننده اجتناب می کنیم . -ولی مهرشاد جان دونستن عیب نیست .. پس تهذیب نفس مبارزه با نفس و جهاد اکبر چی ؟/؟ اونا هم به نوبه خودشون اهمیت دارن .. باورم نمی شد این کس شرات رو موقع کس دادن به یک برادر یا پسر بسیجی سر هم بندی کرده باشم .. اونم که مدام از این سخنرانی و شر گویی من تعریف می کرد . نمی دونستم داره راست میگه یا هندونه میذاره زیر بغلم . فقط هندونه  من که زیر اون قرار داشت و اونم می بایست چاقو داخلش فرو می کرد .. -بازش کن مهرشاد جون . کونمو از وسط بازشون کن .. -جوووووون اشی جون .. خیلی با حاله . عجب سوراخای گشادی داره . -مهر شاد جون با توجه به این که تقریبا دارم به  میان سالی می رسم این سوراخایی رو که می بینی از حد و اندازه های طبیعی هم خیلی کوچیک ترن . این وصله ها به کس من نمی چسبه . اشرف جان من که حرف بدی عرض نکردم .. کیرشو توی دستم گرفته و به سر سوراخ کونم مالیدم .. زود باش بکن توش . بجنب . خیلی کار داریم . باید همه مون صفا کنیم -ولی اونا دارن کار خودشونو می کنن ما چه کار به کار اونا داریم . .. -مهرشاد جان بنی آدم اعضای یکدیگرند -یعنی فر ماش می کنی ما و اونا ادغام شیم .. عمرا ..حرفشم نزن .. -آخخخخخخ دیگه بسه گناه کردن . زنت حالا نیاز به کیر داره من چه جوری بهت بگم . دست بکش روش ببینم دیگه . کی می خوای یاد بگیری فردا پس فردا باید زن بگیری . حتما یکی از این محجبه های کلاغ سیاهو می خوای بگیری . آخ چه کیفی کردم من یکی از فامیلام دنبال یک زن بساز و با ایمان و با خدا می گشت که قانع هم باشه رفت یکی از اینا رو گرفت از همون روز اول پوست از سر اون آقا پسر کنده شد .. آخرشم به بهانه این که شوهره  اهل مسجد و نماز جمعه و سیاست نبود ازش جدا شد . مبارزه با نفس کرد و حالا مهریه اشو قسط بست و ماهی یه سکه می گیره . تازه خیلی هم به خودش می نازه که میگه اسلامی رفتار کرده داره مهریه شو این جوری می گیره .. حالا من شده بودم وراج .. ولی یهو دیدم یه چیزی که دراز تر از شمشیر و کلفت تر از باطوم نشون میده رفت توی کوسم .. -آخخخخخخخ نهههههههه نههههههه -یواشتر اشرف جون صدای زن اگه به گوش نامحرم برسه حرامه .. هیچی معلوم نبود با این کس خل بازی یه ساعت دیگه چه جوری می خواستم به یکی دیگه کس بدم . -مهرشاد جان ما که یه ساعت پیش دسته جمعی دور هم نشسته بودیم و داشتیم صحبت می کردیم . -خب اونم درست نیست و به غلط در جامعه ما جا افتاده . ولی یک مسئله بد تر این که صدای یک زن در حین عملیات آمیزشی خیلی زننده میشه به گوش بقیه برسه  به خصوص اگه یک مرد نامحرم اون صدا رو بشنوه .. می خواستم بهش بگم اونجای بابای دروغگو تو که صیغه نخوندی ما به هم محرم شیم . تازه این کس کلک بازیها مثل همون جنده بازیه .. ولی خب جهت جلو گیری از فساد  خیلی موثره . زیاد گیر ندادم .. فقط سرمو گذاشته بودم پشت دستام و داشتم حال می کردم .. تند تند در حال گاییدنم بود ..-واااااییییی مهرشاد مهر شاد .. خبلی با حالی و با حال هم داری منو می کنی . فقط یه خورده تند تر مهرشاد دیگه اون مهر شاد چند دقیقه قبل نبود . ترس و خجالتش ریخته بود . دیگه رو بقیه می تونست استا بشه و اون رفتاری رو که در ابتدای کار و راه با من داشت با بقیه نداشته باشه .. یه چند دقیقه ای که منو کرد کیرشو که فوق العاده داغ شده بود از داخل کوسم کشید بیرون وبا لب و دهنش افتاد به جون کون و رونم .. وای که این پسره ذره ذره از گوشت تنمو چه با حال لیس می زد و میک می زد . کف دستشو هم گذاشته بود رو چاک کسم با فشار زیادی که رو کسم می آورد بازم صدای هوس منو بالا برده بود .. یعنی این پسره تا حالا داشته فیلم بازی می کرده یا این که این کون من اونو سر عقل آورده هر چند این بسیجی ها به جای عقل توی کله شون پهن و فضولات حیوانی کار گذاشته شده . -مهرشاد مهر شاد جون زود باش دوباره اون کیر تو بکن توی کسم خواهش می کنم . نمی دونم به کیرش فلفل زده بود چیکار کرده بود که حس کردم یهو دارم از این رو به اون رو میشم طوری هیجان زده و لرزون و حشری شده بودم که همش با جیغ و داد از مهرشاد می خواستم که تند تر منو بکنه .. اووووخخخخخخ مهرشاد آبمو داری میاری زود باش که به حسابت حسنه نوشته میشه .. چند بار اون کون گنده خودمو بالا و پایینش کردم و یهو پهن شدم .. -مهرشاد حالا دیگه وقت انزاله .. این پسره مثل این که سهمیه پنج شش تا جق رو ریخت توی کسم .. هر چی خالی می کرد تمومی نداشت .. -مهرشاد نمی دونی چقدر خوشم میاد فقط یه موقع تلف نشی .. -نههههه نههههه دارم دارم بازم دارم .. بالاخره یه جایی ترمز زد و با همون کیرش  که تو سوراخم بود رو من ولو شد دو تایی مون در حال خماری بودیم که یهودر حموم باز شد و دو نفر عین گاو سرشونو گذاشتن پایین و اومدن داخل . قلی و ماه منیر بودند .. ماه منیر گفت ببخشید تقصیر من نبود . قلی جون گفت بریم غسل جنابت کنیم . اگه گردنمون باشه گناه بزرگی رو مرتکب شدیم ... ادامه دارد .. نویسنده .. ایرانی 

0 نظرات:

 

ابزار وبمستر