ابزار وبمستر

ابزار وبمستر

آبی عشق 52

الان فک و فامیلاش همه تهرونن . اون تنهاست . نکنه بخواد با این دختره یه کاری بکنه .. نسیم اصلا به تو چه مربوطه . تو فکر خودت باش . فکر خودت و بد بختی خودت . چرا داری خودتو نابود می کنی . عشق واست مث یه جرقه ای بود که در جا خاموش شد . دیگه بهت لبخند نمی زنه .. منم نمی خوام که به عشق لبخند بزنم . من فقط می خواستم که با اون به دنیا بخندم . با اون زندگی رو ببینم حالا نمی تونم . خیلی آروم خودشو به   در خروجی رسوند . خیلی مراقب بود که اهل خونه اونو نبینن . ولی خواهرش نسرین مراقبش بود . به خوبی می دونست که اون هنوز دیوونه نستوست . به همون اندازه که سایه شو با تیر می زنه  دوست داره که زیر سایه اون باشه ولی نومیده و دوست نداره که عشقشو در کنار خیانت ببینه و حس کنه .  بار ها و بار ها با نسیم سر این مسئله که بیشتر مردا همین اخلاقو دارن صحبت کرده بود . ولی نسیم غرورشو خرد شده می دید . در خونه رو به آرومی باز کرد .  هوا کمی تاریک شده بود . هنوز نتونسته بود دوست دختر نستوه رو ببینه . ببینه که ازش خوشگل تره یا نه . اون دو تا سوار ماشین شده و رفتند . نفسی به راحتی کشید . حداقل اینجا خبری نیست و من حرص نمی خورم . با این حال بازم نتونست طاقت بیاره . دوست داشت همونجا وایسه و ببینه که نستوه زود بر می گرده یا نه .. دختر ولش کن واست چه اهمیتی داره . تو که هر دقیقه و ثانیه با اون نیستی . شاید اون جایی کار داشته باشه . از خونه رفت بیرون . زیر نور تیر برق ایستاده بود و به جاده خیره شده بود . نیم ساعت بعد وقتی که نستوه جلو در خونه شون ترمز زد  حس کرد که قلبش داره از جا در میاد . پس کاری باهاش نداشته .. نسیم ولش کن . تو که تا اونو نبینیش اصلا به این چیزا فکر نمی کنی .  اون که این ده سالی بیکار نبوده و ترک عادت نکرده که این اولیش باشه . ولی یه لبخندی گوشه لباش نقش بسته بود . از این که حس می کرد در اون لحظات می تونه این آرامشو داشته باشه که عشق دوران خوش زندگیش این دقایقو  خلاف نکرده .. -نسیم چته خواهر . دلم نمیاد تو رو این جوری ببینم . من جات بودم به خواستگار بعدی خودم بله رو می گفتم . -بس کن نسرین . یه بار خر شدم و معلوم نبود کی واسم توی بله برون بله رو گفت و نزدیک بود شوهرم بدین واسه هفت پشتم بسه . من اصلا شوهر می خوام چیکار کنم . خوش به حال دخترایی که ازدواج نمی کنن . راحتن آزادن . غصه چیزی رو نمی خورن .. -ببینم اگه نستوه هم می خواست باهات ازدواج کنه  اگه اخلاقش اون جوری که تو دوست داشتی بود بازم از این حرفا می زدی ؟/؟ -بسه نسرین اسم اونو دیگه پیش من نیار . -فرض می کنیم که من دیگه اسمشو پیشت نبرم درست ,  تو می تونی اسمشو از رو قلبت بکنی ؟/؟ -نسرین اون دیگه توی دلم جایی نداره -پس چرا وقتی اونو با یکی دیگه می بینی این قدر حرص می خوری چرا رنگ و روت میشه عین یه میت -نسرین تو اسم این تنفر رو نمی تونی بذاری عشق . این شاید یک عادت باشه . یک حسرت به خاطر گذشته ها -ولی تو داری در زمان حال خودتو نابود می کنی . نکن این کارو با خودت . ازدواج کن تا راحت شی .. -خودم کمم نیست بخوام یه نفر دیگه رو بد بخت کنم ؟/؟ دو تا خواهر همچنان بحث می کردند و از اون طرف نستوه به مهری و حرفاش فکر می کرد . نمی تونست اونو به عنوان دوست دختر یا عشق تازه اش انتخاب کنه . اون هنوز به نسیم فکر می کرد ولی از این که مهری به خاطرش عذاب بکشه خیلی ناراحت بود . چون درد عاشقی رو چشیده بود و نمی خواست که یکی به خاطر اون این همه عذاب بکشه . حالا عشق اون یه خونه اون ور تر داره به چی فکر می کنه ؟/؟ چرا تا حالا ازدواج نکرده ؟/؟ اگه بره خواستگاریش قبول می کنه ؟/؟ نه اون فکر می کنه که بهش توهین شده . خیانت شده . غرورش زیر پا گذاشته شده . مثلا نمی خواد منو ببخشه . خدایا من چه گناهی کردم که باید این قدر عذاب بکشم . اگه همون نستوه دختر باز اول نوجوونی بودم اگه به نسیم خیانت می کردم بازم این بلا سرم میومد ؟/؟ خدایا تو که می دونی من خیانتی نکردم تو که می دونی با تمام وجودم دوستش داشته و دارم .. من تا کی صبر کنم . چرا یکی دیگه دیوونه وار عاشقم شده . یکی که بیشتر از نسیم درکم می کنه . یکی که منطق و احساسو راحت تر می تونه در کنار هم داشته باشه . شاید مهری خیلی بهتر از نسیم باشه .. شاید محبتش بیشتر باشه . شاید بیشتر از اونی که نسیم دوستم داشته دوستم داشته باشه . ولی من نمی تونم با این خیال که نسیم منو خائن بدونه زندگی کنم . من اونو با همه بدیهای ناخواسته اش دوست دارم . مهری حالا عاشقم شده . اون شب و روزایی رو که آه می کشیدم و چشام به روبرو بود تا که شاید نسیم بیاد و بگه که می دونه من خائن نیستم مهری کجا بود ؟/؟ خب تقصیری هم نداره . اون حالا باهام جیک شده . اون که گناهی نداره . احساس خودشو گفته . اون خیلی خوبه . اون می تونه آرومم کنه ولی نمی تونه منو عاشق خودش کنه . .... ادامه دارد .. نویسنده .. ایرانی 

0 نظرات:

 

ابزار وبمستر