ابزار وبمستر

ابزار وبمستر

تولدی دوباره 50

عشقمو دوباره پیدا کرده بودم . دیگه اونو از دست نمی دادم .  و نباید که از دستش می دادم . به هیچ قیمتی . سمانه همه چیز من بود . دختر نباشه که نباشه . اون همه چیز من و هستی من بود . سر نوشت من و اون به این صورت رقم خورده بود که بازم در کنار هم قرار بگیریم . کار خدا رو واقعا چی میشه گفت . آخ که چقدر واسه این که رضایت بقیه رو جلب کنیم و آخرش می دونیم که با اکراه تونستیم قانعشون کنیم عذاب کشیدیم . بابا منصور زیاد اهمیتی به من نمی داد . به من که پسرش بودم . پسر سومش . اون دوست داشت هدیه شو عروس ببینه . با این که خیلی سعی داشت خودشو آروم نشون بده ولی می دونم در درونش دنیای آشوب بود . ولی مادرم .. این مادرم داشت دیوونه می شد . -پسر کیه که به تو زن نده . خوشگل که هستی . مردونگی که داری . به امید خدا بچه دار هم که میشی . دیگه پناه بر خدا دیگه . می رفتی یه دختر می گرفتی . اگه یکی ازم بپرسه که زنت دختر بوده یا نه من چی جوابشو بدم .. -مادر انسانیت انسانها و زنها به این نیست که حالا موقع از دواج دختر باشن یا نه . اون بیچاره که خلاف نکرده . سر نوشتش این بوده . شاید قسمت این بود که من و اون به هم برسیم . مادر تو که خودت با دین و ایمونی درست نیست که این جور در موردش قضاوت داشته باشی . اون داره یه خانوم دکتر میشه . برای خودش یه شخصیت اجتماعی و انسانی خاصی داره . فر هنگش بالاست . فهمیده هست . پسرتم یه دیپلمه هست . -ولی هانی جون تو هم اگه شرایطت این طور نبود می تونستی بری دانشگاه -حالا که نشد باید به اما و اگر بچسبیم ؟/؟ ببین تو این جا باز هم به شرایط اشاره کردی . پس باید به سمانه هم حق داد که اونم اسیر یه سری شرایط شده و نمیشه اونو مقصر دونست . قربون مادر گلم بشم من و اون همدیگه رو دوست داریم . برام مهم نیست که اون قبلا یه بار از دواج کرده و حالا دختر نیست . واسه من مهم اینه که حالا کیه و چیکار می کنه . فکرش چیه . آیا دوستم داره ؟/؟ می تونم براش شوهر و عشق خوبی باشم که همیشه در کنار هم به خوبی و خوشی زندگی کنیم ؟/؟ مادر عزیزم شما واسه من خیلی زحمت کشیدین . حتی همین بابایی که می دونم هنوز ازم دلخوره بازم دوستم داره . آخه اون دیگه نمی تونه  هدیه شو داشته باشه . همون هدیه ای که واسش یه خاطره شده . شاید من براش مرده باشم مامان ولی بازم صبر می کنم . نمی دونم چرا در اینجا اشک امونم نداد . تونستم مامانو قانع کنم .  . اون لحظه سمانه بود اتاق بغلی . تمام حرفامو شنید . من اینو نمی دونستم . -خب ببینم چی به مادرت می گفتی ؟/؟ -هیچی چیزی نمی گفتم . -ببینم اگه اون دوست نداره که من باهات از دواج کنم این کارو نمی کنم -سمانه دیوونه شدی ؟/؟ یعنی اگه خونواده تو هم مخالف باشن هیچ اقدامی نمی کنی ؟/؟ خب مامانت چی گفت .-چیز خاصی نگفت . زود قانع شد . سمانه آروم آروم رفت به طرف درب خروجی اتاق . خودشو بهش چسبوند و با اشاره انگشت منو یه طرف خودش خوند و گفت بیا نزدیک تر . نزدیک نزدیک .. -چیه دختر می خوای بذاری زیر گوشم ؟/؟ -نه از تو می خوام که بذاری زیر گوشم . می خوام که منو ببوسی . ببوسی تا حالیم شه که خوشبخت ترین زن دنیام . از این که تو منو اون جوری که هستم قبول کردی . از این که دوشیزه نیستم و دوستم داری . از این که این مسائلی که همه اونو واسه خودشون یه سدی درست کردند برای تو اهمیتی نداره . هانی من خودمو شاد ترین زن دنیا یا حتی آدم دنیا احساس میکنم -حتی خوشحال تر از من ؟/؟ -هانی من همه حرفاتو با مامانت شنیدم . شاید در غرب این مسائل به نحوی حل شده باشه ولی وقتی که تو این جوری جلو خونواده ات از من دفاع کردی اونم وقتی که هنوز هیچی نشده حس می کنم که می تونم یه تکیه گاه بزرگی واسه زندگیم داشته باشم . بزرگترین و بهترین تکیه گاه . کسی که شریک شادی و غم من باشه . کسی که با اون حس کنم دیگه به هیچ کس و هیچ چیزی نیازی ندارم جز خدای خودم . همون خدایی که تو رو به من داده .. واقعیتش اینه که منم با خونواده خودم در مورد تو چند دقیقه ای رو جنگیدم . اونا رو خیلی سریع شکست دادم . می دونن وقتی که سمانه اراده کنه هیچی جلو دارش نیست . سمانه فقط در مقابل هانی و خدای خودش تسلیم میشه . شاید فکر می کردم که یه جورایی ازم دفاع کنی ولی فکر نمی کردم تا این حد منطقی و تیز بخوای از عشقمون حمایت کنی . نمی دونم چی بگم . بیا تا دیر نشده می خوام سیر سیر ببوسمت . تحملشو ندارم دنبال وقت بگردم . -عزیزم حالا چرا این جوری خودتو به در چسبوندی . من و تو که تو اتاقیم در می زنن میان داخل .. -پس بیا .. بازم یه بوسه شیرین دیگه . بوسه ای شیرین تر از عسل . شیرین تر از هر شکری که  در دنیای تلخیها می توان یافت . به شیرینی تمام رویاهای خوب .. رویاهایی که رسیدن به اونا یک رویاست ولی من رویای واقعی خودمو در آغوش داشتم . .... ادامه دارد .. نویسنده ..ایرانی 

0 نظرات:

 

ابزار وبمستر