ابزار وبمستر

ابزار وبمستر

خانوما ساکت 55

کون فرزانه رو هدف ضربات شدید تر خودم قرار داده بودم -تو که از درد داری می پبچی چرا این قدر اصرار می کنی که بازم تو رو بکنم . -نمی دونم شاید از این که می بینم تو منو می کنی و هوست زیاد میشه لذت می برم . -پس بیا بازم لذت ببر . کون فرزانه رو هر لحظه بر جسته تر و هوسناک تر از دفعه قبل می دیدم . -کیف کن هوتن . لذت ببر . کیف کن که تونستی یک زنو اسیر خودت کنی .. دیگه حساب و کتاب داشت از دستم در می رفت . اکرم و انوشه و فرزانه و ...دیگه کی بود که حکم اخراجو بدن به دستم و بگن به سلامت . یه دزد معمولا در سرقت های اول خیلی شجاع تر به نظر می رسه ولی جنایتکار هر چی بیشترآ دم می کشه بی خیال تر میشه . من فکر کنم باید جزو گروه دزدان باشم . البته دزدان ناموس . -ببینم اگه بخوام زنت بشم  به چی مهرم می کنی ؟/؟ -به این که همیشه اسیر تو باشم .. اون قدر از این جواب من خوشش اومد که کونشو دور کیرم می گردوند . . واقعا این زنای ایرانی باید برن در کون دادن تخصص ببینن . نمی دونم شاید علت عدم پیشرفت در این زمینه این باشه که توجه زیادی به این نوع سکس نشده . از همون اول هم چون زنا داد و فال راه میندازن مردا هم بی خیال تر میشن . و زنا هم دیگه به دنبال تکنیک برتربرای مطابقت دادن خودشون با شرایط کیری مرد نیستن . در یکی از این حالات فرزانه طوری کونشو به بدنم چسبونده بود که کیر نه به جلو می تونست حرکت کنه و نه به عقب . انگار قفل کرده بود . دلم نمیومد دو دستی کون فرزانه خوشگله خودمو به طرف جلو پرتش کرده خودمو خلاص کنم . در همین حالت بود که حس کردم آبم در حال ریزش به داخل  کون ناب و اصیل فرزانه نازمه . با کلی ماچ و بوسه و غرق هم شدن بالاخره رضایت دادیم که بریم به دنبال کارای دیگه مون و و تا فردا صبح از هم جدا باشیم اون شب چند ساعتی رو به عزیز دلم فرزانه خوشگلم فکر کردم . نمی دونم چرا اصلا دلم نمی خواست که دیگه بغل شوهرش بخوابه . یه چیزی هم طلبکار شده بودم . خودم خنده ام گرفته بود . دزد پررو یقه صاحب خونه رو می گیره اینجا رو میگن . خلاصه بعد از معلم انگلیسی تر تیب معلم  فارسی رو هم داده بودم . و روز بعد در دفتر مدرسه اکی و انوشه و فرزانه هر کدومشون دوست داشتند به نحوی خودشونو به من بمالن و خودی نشون بدن که من خیلی مراقب این خانوم مدیر سیما شروش بودم که حال بگیری نکنه . ولی اون با این حال مراقب من بود . چهار چشمی داشت نگام می کرد که من چیکار می کنم . هر چی می خواستم به ابراز احساسات این علاقه مندان پاسخ ندم نمی شد . اونا حتما خودشون هم می دونستند که علت این که به خوبی به اونا و ابراز احساساتشون پاسخ نمیدن چیه . هر دوی اونا به دیدن من طوری رفته بودند توی حس که جز خودشون هیشکی دیگه رو نمی دیدند . تعجب می کردم جمیله جهانی معلم جامعه شناسی هم یه جوری نگام می کرد انگاری یه چیزی می خواست بگه ولی  جو سنگین بود . -آقای هوشیار .. زنگ که خورد سر در کلاس باهاتون کار دارم .. این دیگه چیکار می تونست باهام داشته باشه . با این یکی زیاد بر نخورده بودم . این دیگه چیکارم می تونه داشته باشه . غصه ام شده بود که نکنه یک سری جزواتی داره که من باید براش تنظیم و دسته بندی و طرح سوال کنم . آخه اون دفعه می گفت روان شناسی و جامعه شناسی ار تباط نزدیکی دارن با این حساب باید در مورد موضع خاصی ازم کمک می خواسته . .. فقط درسا دین زاده معلم دینی  سرش تولاک خودش بود .. وقتی زنگ خورد تا بریم سر کلاسامون زود تر از همه از جام پاشدم بزنم به چاک که این خانوم مدیر متوجه من نشه اتفاقا از در دیگه ای که از کنار میزش رد نمی شد می خواستم برم بیرون که اون متوجه شد چون از اول منو زیر نظر داشت و گفت که صبر کنم و باهام کار داره . نمی دونستم دیگه باز چه خبره از دست این زن دیگه دق اومده بودم . گاییدن فرزانه رو که نباید شنیده باشه . من موندم و این سیما سروش خیلی خوشگل و ساندویچ شده در میان مقتعه و چادر و کلی تشکیلات دیگه . دلم می خواست این پوشش ها رو رو تن اون جر می دادم . اول کیرمو می کردم توی دهنش و بعد .. وووووووییییی چه حالی می داد . کیرمو فرو می کردم تا سر حلقش طوری که نتونه نفس بکشه . و حرف هم نزنه . هر بار هم که حس کردم داره خفه میشه اون وقت می تونم کیرمو بکشم بیرون . .بیشتر وقتا که سیما کارم داشت ..داشت نقش یک مبصر رو در کلاس بازی می کرد .. اصلا از این جور حرکاتش خوشم نمیومد -بفر مایید آقای هوشیار .. نشستم .. -میریم سر اصل مطلب . من چیزی نمیگم ولی ظاهرا میونه شما با خانوما که همه شون هم متاهل هستند خیلی خوبه ... ادامه دارد .. نویسنده ... ایرانی

2 نظرات:

ناشناس گفت...

سلام
ایرانی جان
مبادا معلم های عربی ، دینی ، پرورشی و صد البته خانم مدیر رو از قلم بندازی .
ارادتمند
مهرداد

ایرانی گفت...

با سلام خدمت مهرداد جان ! حانوم دبیر یا معلم دینی و خانوم معلم اجتماعی باقی مونده و همچنین خانوم مدیر که برای این یکی برنامه ویژه ای رو در نظر دارم . از اول از همین پنج شش تا پرسنل یاد کرده بودم . که تر تیب دو تا شون تا حالا داده شده و دیگه اگه تعدادشون بیشتر شه یکنواخت و یک مدل میشه هر چند سعی دار م در مقدمه چینی ها و عوامل همبستگی مختصر تفاوتهایی باشه . دستت درد نکنه مهرداد عزیز ....ایرانی

 

ابزار وبمستر