ابزار وبمستر

ابزار وبمستر

زن نامرئی 177

شب از نیمه گذشته بود . شاید می شد گفت که دم صبح شده  . شاید می شد حس کرد که مادر و پسر به چی می اندیشن . رفته بودم به اتاق اکرم . اون تقریبا خودشو نیمه بر هنه کرده بود و چند تا لباس و وسیله گرفته می خواست بره حموم . ولی انگاری دلش رضا نمی داد . لاپاشو باز کرده بود و دستشو گذاشته بود روی شورتش و به کسش چنگ انداخته بود . انگاری دلش می خواست کریم بیاد طرفش و باهاش ور بره . مثل مرغی شده بود که نمی دونست کجا تخم کنه . گاهی رو تخت دراز می کشید و دامنه پیراهنشو می داد بالا و سرشو بر می گردوند و کون لختشو می دید .  می خواست یه حس لذتی داشته باشه . از این که اگه کریم اونو ببینه چه احساسی می تونه پیدا کنه . حس و حال این زنو می دونستم . می شد فکرشو خوند . یک زن تا وقتی که طعم و لذت کیر رو نچشیده باشه می تونه ادای با ایمان ها رو در بیاره از تابو و ایمان و عرف و این جور چیزا بگه .. اما همین که دیوار فاصله ها ریخت پایین و این سد شکست و آب پشت سد وارد سر زمین کسش شد دیگه همیشه منتظر این سد شکنی خواهد بود . رفته بودم سراغ کریم .. اون که دیگه وضعش خیلی افتضاح تر از مادرش بود . حداقل فکر می کردم اونو در یه حالت سر و سامون گرفته  تری می بینم . ولی  اون شلوارشو کشیده بود پایین و کیرشو گرفته بود توی دستش . مثل این که هماغوشی و گاییدن مادرش بهش لذت داده بود . خیلی آروم از اتاقش اومد بیرون .. یواش یواش رفت طرف اتاق مادرش . من کمی درو باز گذاشته بودم و اکرم که دمر روی تخت افتاده بود جریانو نمی دونست . با این حال کریم خودشو کنار کشیده بود و به مادر ش که با شکم به روی تخت افتاده بود نگاه می کرد . مخصوصا درو کمی باز ترش کردم . کریم متوجه نشد که در واسه چی بیشتر باز شده . انگاری اینو اکرم حس کرده بود . شاید جریان هوا ی خنکی وارد اتاق شده بود که اونو هوشیار تر کرده بود . سرشو برگردوند  اکرم گفت کی اونجاست . پسر از ترس و خجالت شلوارشو کشید بالا .. من اینجام مامان . داشتم میومدم داخل دیدم وضعیتت مناسب نیست . نمی دونستم چیکار کنم بیام یا برم -کریم حالا دیگه غریبه شدی ؟ یا ما برات غریبه شدیم ؟/؟ چرا همچین حسی داری . مثل این که یادت رفته که یک ساعت پیش من و تو چه حس و حالی نسبت به هم داشتیم و با هم چیکار کردیم -آره مامان از یادم نمیره . خیلی ناراحتی نه -آره پسرم چیکار کنم . حتی هنوز نرفتم حموم . غسل نکردم . نجس هستم . -آره مامان گناه بزرگیه . باید زود تر بری تا دیگه بتونی پاک شی .. -کریم فکر می کنی گناه خیلی بزرگی کردیم ؟/؟ می تونستیم این کار رو نکنیم ؟/؟ -مادر جان پای جان در میون بود . اکرم حالا طاقباز کرده بود . دامن پیراهنش خیلی کوتاه بود و فقط  تا چند سانت زیر کسشو پوشش می داد . اکرم بازم به کیر شق شده داخل شلوار پسرش توجه داشت و کریم هم به لاپای مادرش نگاه می کرد . -خیلی خسته ای مادر .. من جات بودم حالا استراحت می کردم -تمام تنم کوفته هست و احساس درد می کنم . -بخواب مامان خوشگله من ! من به سرت دست می کشم تا خوابت ببره فراموش کن چه اتفاقی افتاده .. دوست داشتم برم اذیتشون کنم ولی دیدم ضرورتی نداره چون اوضاع و احوال داشت  خیلی مرتب پیش  می رفت  و نیازی به دخالت من نبود . کریم دستاشو رو سر مادرش می کشید و خیلی آروم آروم پس از نوازش موهاش دستاشو گذاشت پس گردن مادرش .. لباس خواب اکرم طوری بود که شونه های اونو لخت نشون می داد . خیلی آروم شونه های اونو می مالید .. رفته بودم طرف اکرم که حالا به حالت دمر قرار گرفته بود تا کریم اونو راحت تر نازش کنه و اونم عکس العملهاشو راحت تر پنهون کنه . چشاشو بسته بود و حرکات و چین هایی به صورتش می داد که نشون می داد که چقدر داره لذت می بره .. . کریم بدون این که از مادرش اجازه بگیره لباس خواب کوتاه مادرشو به طرف بالا داد . انگاری کمی تردید داشت و می ترسید که اکرم اونو دعواش کنه . ولی  مادر با صدایی لرزان از آه و هوس بهش گفت کریم این که کاری نداره چقدر خودت رو عذاب میدی می تونی اونو از سرم درش بیاری . کریم همین کارو انجام داد . حالا شورت  تقریبا فانتزی اکی بیشتر کون اونو انداخته بود توی دید . کریم صورتش کاملا سرخ شده بود . این نگاههای هوسباز مردونه رو می شناختم . می دونستم خیلی دلش می خواد که همین حالا  کیرشو بچسبونه به بدن مادرش ... ادامه دارد .. نویسنده ... ایرانی 

4 نظرات:

ناشناس گفت...

همینطور که میدونید خانمها غالبا در مقابل سکس با دیگران از خود مقاومت زیادی نشون میدن ولی در داستانهای شما تسلیم شدن خانمها خیلی راحت و سریع هستش لطفا در داستانهای بعدی راضی شدن خانم ها به خیانت و یا سکس رو طولانی تر کنید اینجوری داستانها هم برای مخاطب هیجان انگیز میشه ممنون

ایرانی گفت...

با سلام ..تقریبا حق با شماست . البته استثنا هم داریم . ولی اون جوری باید هفت هشت قسمت بنویسی بعد به سکس برسی و در مواردی رعایت می کنم .. مثل داستان پرواز هوس هر چند سکس بین مادر و پسر بود .. با درود : ایرانی

man :( گفت...

age mishe dastanaro emruzi tar koooonid... malmoostar bashe .. ghesmatasham kam konid.. kheilian .. dastanaie 4/5 ghesmati alain .. injuri khube be nazare man alabte ..bishtar az family bezarin

ایرانی گفت...

سلام به من عزیز ..سعی خواهم کرد در اینده بیشتر داستانهایم طولانی نباشند ولی بعضی از داستانها مثل پسران طلایی جذابیتشون به همون طولانی بودنشونه نمیشه اونا رو در سی چهل قسمت تمومشون کرد و حجم انتشار هر قسمت هم کمه ولی کاملا حق باشماست ..درمورد امروزی و ملموس بودن سکس هم خب ما معمولا به سکس هایی که برای رسیدن به اون باید از مقدمات و حاشیه های بیشتری گذشت میگیم ملموس تر و پر هیجان تر .. شاید این اصل همیشه صدق نکنه ولی درمجموع تا حدودی درسته و سلیقه های سایرین رو هم باید در نظر گرفت . داستانها فانتزیه .. اصلا به محارم اون توجه نکنید یعنی حساب نکنید که محارم هستند .. داستان پرواز هوس رو من خیلی پر تنش نوشتن هرچند مادر و پسر درش نقش دارن .. شنا در تصورتون اونا رو دو تا غریبه فرض کنین .فکر کنم سکس فامیلی در حال حاضر سی درصد هم نشه ولی از نظر آماری بیشترین طرفدار رو داره . بابا بخش بر چهار و مامان بخش بر چهار و هرکی به هرکی و عجب بله برونی داستانهای سریالی سکس با محارم هستند و زن نامرئی هم ترکیبی از سکس با مخارم و غیر مخارم رو در خودش جای داده .و گاهی وقتا هم تک قسمتی می نویسم . شاید یک چهارم کل هم نشه . با این حال اطاعت میشه .. با درود برشما ...ایرانی

 

ابزار وبمستر