ابزار وبمستر

ابزار وبمستر

لز با دختر خجالتی 65

-زیبا! وقتی این جوری مهربون میشی خیلی دوست داشتنی میشی .. -یعنی تا حالا دوست داشتنی نبودم ؟/؟ -چرا ولی یه جوری بودی . همش فکر می کردم که می خوای سر آدمو بکنی زیر آب . از بس سرت بود توی لاک خودت .. ولی حالا که داری خانوم دکتر میشی خاکی شدی .. -اووووووووووو...کی میره این همه راه رو ؟/؟ گاو ساله تا گاو شد دل صاحبش آب شود .. بهنوش باز ترش کن کونمو باز ترش کن .. صبر کن منم لاپامو باز ترش کنم . نوک زبون بهنوس سوراخ کونمو هم ول نمی کرد .. هوسم خیلی زیاد تر می شد وقتی سوراخ کونمو لیس می زد حس می کردم موج لذت میره به روی کسم و زیر نافم . بهناز هم با چنگ زدن کسم هوسمو خیلی بیشتر می کرد . دخترا دو تایی تون باید منو بسازین .. بهناز به طرز عجیبی نگام می کرد انگاری آدم ندیده بود . -ببینم مطمئنی که تا حالا لز نکردی .. -شوخیت گرفته دختر عمو منو چه به این کارا می بینی که اصلا تجربه شو ندارم از اول تا آخرشو که شما دو تا دارین بهم حال میدین . یکی از سینه هامو با جفت دستام گرفته به دهنش چسبوندم و گفتم میکش بزن ببین چقدر حال میده ..-یه جوری حرکت و فعالیت داری که فکر می کنم یک عمره این کاره ای . -تازی همه را به کیش خود پندارد . کی میگه دختر من یک عمره این کاره ام ؟/؟ من که الان چند هفته هست خونه زندگیمو ترک کردم و اونم با دو سه تا دختر با ایمان و مذهبی مثل خودم زندگی می  کنم . بهنوش در حالی که از پشت چوچوله هامو گذاشته بود توی دهنش و اونو به زحمت میکش می زد با همون صدای خفه و دهن چسبیده به کس گفت فدای ایمانت زیبا جون .. چقدر کست ناز و قشنگه .. یه لحظه که سرمو بر گردوندم دیدم که دستش رو کس خودش قرار داره و داره با هاش ور میره . اونم دلش می خواست باهاش ور برم ولی نمی شد . من می تونستم تا حدودی به بهناز حال بدم . -عزیزم پا هاتو بیار جلوتر .. فدای کست بهناز جون .. دیگه زیادی داشتم دختر خاله می شدم . دختر عمو رو که بودم . لبامو گذاشته بودم رو لبای دختر عمو جون و دست رو کس بر عکسی داشتیم که اون یه لحظه صداش از هوس قطع نمی شد . اون جوری که بوش میومد اون و بهنوش بودن که دو تایی شون با هم حال می کردن . ولی من با خانوم دکترا بودم و با دوستام . من کارم تنوع بیشتری داشت . حس کردم که یه نفر باید فعالیت شدیدی رو انجام بده تا تمرکز من به هم نخوره . اون لحظه سبک یک نفره با فشار زیاد بیشتر می تونست منو ار ضام کنه .. طاقباز دراز کشیدم و بازم پاهامو باز کردم . بهنوش خودشو کنار نکشید اومد بالا سرم و شروع کرد به بوسیدن لبام . از اون طرف هم بهناز  با تسلط بیشتری شروع کرد به کس خوری .. داشتم به اون وقتایی که راه کسم باز نبود و همیشه باید به این سبک به ار گاسم می رسیدم فکر می کردم . دلم نمی خواست تمرکزم بهم بخوره .. واسه همین از بهناز خواستم  که سریع تر کارشو انجام بده . -دختر عمو .. خیلی با حالی فکر می کنم که دیگه دارم جوش میارم داره ازم می ریزه . داره خالی میشه . چقدر این لبات جادو می کنه . اوووووخخخخخخ ولم نکن .. با یه اشتیاق و اشتهایی می خورد که منو هم به هوس می آورد که ای کاش می تونستم سرمو به اندازه ای خم کنم که بتونم کسمو لیسش بزنم .. -بهناز فدات . دوست داری به دختر عمو زیبات خوش بگذره .. خیلی اذیتت کردم تا حالا نه ؟/؟ درکت نکردم . منو ببخش بهناز دوستت دارم . این حرفا رو که بهش می زدم اون دلیرانه تر کسمو می خورد دستمو درازش کرده به موهاش چنگ مینداختم .. ولی اون کارمو تموم کرد .. خیلی هم داغ شده بودم و حس کردم آبم خالی شد و لبه های کس و دو طرف بیرونی اونو آتیش داد و ریخت بیرون . دلم نمی خواست از جام پا شم ولی دیگه می ترسیدم دیرمون شه از بهناز خواستم که بیاد رو سرم تا من کسشو میکش بزنم و بهنوش هم بره جای اون قرار بگیره . چون هنوزم دلم می خواست که به من حال بده ولم نکنه . بهنوش که می گفت بریم حموم .. -ببینم دختر تو حالت خوبه ؟/؟ اگه تا نیم ساغت دیگه پیدامون نشه به پلیس زنگ می زنن . .. دیگه از جام پا شدم . دو تایی شونو گفتم که یه گوشه تخت قرار بگیرن . زیبایی که تونست حال خانوم دکترا رو جا بیاره و یه جایی توی دلشون واسه خودش دست و پا کنه نباید که پیش دو تا الف بچه مث خودش کم بیاره . .... ادامه دارد ... نویسنده .... ایرانی 

0 نظرات:

 

ابزار وبمستر