ابزار وبمستر

ابزار وبمستر

یلدا , روشنی دلها 3

آهااااااااای شب یلدا یادت نره . هندوانه .. ازگیل .. پشمک .. انار .. تخمه ..داشتم از کنار این خوردنی ها ردمی شدم . با خودم فکر می کردم که بازم باید شام کمتر بخورم تا بتونم دلی از عزای اینا در بیارم . نمیشه زیاد توی این شکم صاحب زنده چپوند . خلاصه امشبم باید می رفتیم مهمونی .. بیشتر از این که این شب خوردنش با حال باشه دور هم نشستن و گفتن و خندیدنش خوبه . هر چند خیلی ها هم ممکنه دل و دماغ این رسم و رسومات رو نداشته باشند و جای ایرادی هم نیست . داشتم به این فکر می کردم که سه سال پیش در همین روزا بود که نویسندگی رو به این صورت و سرعت شروع کرده بودم . فکر کنم همون روزایی بود که داشتم داستان گناه درمانی رو می نوشتم . اولین اثر سکسی خودمو . ..شنبه بعد از ظهره احساس خستگی شدیدی می کنم .  فکر کنم سال گذشته هم  در همین لحظات داشتم به همین چیزا فکر می کردم . به این که اسلام با همه بر نامه ها و دبدبه و کبکبه اش نتونسته ارزشها و آیین باستانی ما رو از بین ببره . هر چند اسلام بنده خدا خودش حرفی نداره این کاسه لیسها ی داغ تر از آش هستند که با چاپلوسی های خودشون می خوان بگن که ما خیلی با ایمان و خدا پرستیم . حالا می خواد بزرگترین جنایتها و دزدیها انجام شه ولی اونا که ککشون نمی گزه .. سر شب بود .. تازه داشت شب می شد . جااااااااان این یلدا جان من بازم می خواد بیاد . یلدا .. نوروز .. سیزده به در ..اصلا اینا روز هایی هستند که شلوغ تر از هر روزی در سال میشن .. مردم دور هم جمع میشن همبستگی و و حدت خودشونو نشون میدن . البته عاشورا هم شلوغ میشه ولی اون دیگه مخصوص من شیعه هست . شهر شلوغه .. بر و بچه ها رفتند مهمونی و من بازم به یه بهونه ای نشستم خونه تا بازم میرزا بنویسی کنم . می دوم و نمی رسم می دوم و نمی رسم . عجب گیری افتادیم . ماراتن می رم نمی رسم سرعتی میرم نمی رسم . با سرعت نور هم نمی رسم .. بگذریم .. امساله رو چه جوری با این یلدا جونم کنار بیام . آخه هر سال که نمیشه یه چیزی براش نوشت .. پنجره رو باز کردم تا یلدا جونمو ببینم .. اومده بود .. خوشگل تر از همیشه .. یعنی سیاهتر از همیشه .. مثل این که پنجره باز دیگه ای پیدا نکرده بود . تلپی اومد کنار لپ تاب من .. خودمو زدم به کوچه علی چپ . انگار نه انگار که فهمیده باشم اون کیه .. شایدم خونه رو خلوت گیر آورده بود و اومده بود سراغم . دیدم سلام نمی کنه .. انگاری مثل بعضی ها که جواب سلام آدمو هم نمیدن منتظر بود که من سلام کنم .. گفتم بهتره این شب یلدایی خونمو کثیف نکنم . یه سلام کردن که آدمو نمی کشه . -سلام علیکم .. -ببینم منو شناختی ؟/؟ -این جواب سلامته ؟/؟ می دونم تو یلدایی .. به ما افتخار دادی ... از این که یلدا اومده بود سراغم خوشحال بودم . ولی داشتم حرص می خوردم که یلدا سفیده رو فرستادم خونه مامانش پیشواز شام و شب نشینی حالا خودم اسیر این یلدا شدم ..نمی دونم می دونست که من دارم واسش می نویسم یا نه .. -یلدا خانوم اگه امری دارید در خدمت شما هستم .. -خوشم میاد همین جوری بهت نگاه کنم که چی داری می نویسی ... می خواستم بهش بگم مگه تو فضولی ؟/؟ که دیدم زشته من خودم دارم واسه اون می نویسم . اون وقت این حرفم بهش بزنم خیلی بده .. -یلدا جون می تونم یه چیزی ازت بپرسم .. دیدم با عشوه و ناز میگه بپپپپپپورس .. با اون تپیپ ناز و سیاهش  و دندونای سفیدش کنار من تلپ شده بود .. -ببینم میون این میلیونها نفر چی شد اومدی سراغ من .. -نمی دونم دیدم تو می خوای واسه من بنویسی ازم بگی خوشم اومد .. -ببینم تو از کجا می دونی من می خواستم از تو بگم . اصلا آدرس منو از کجا داشتی .. از مامان نود و یکم گرفته بودم . مامان نود و یکم از مامان بزرگ نودم گرفته بود .. من خوشم میاد .. اون چیزایی که در مورد یلدا نوشته بودی خیلی خوش به حالم کرد . -ببینم مگه تو با اونا در ار تباطی .. -اونا در یه عالم دیگه ای هستند -امسال دیگه نمی خوام اون جوری بنویسم . می خوام یه تنوعی به کارم بدم .. دیدم لب ورچید و به حالت قهر رفت گوشه اتاق .. -یلدا جون تو نا محرمی و من نمی تونم نازت کنم تا از دلت در بیارم ولی همونی که واسه مامان بزرگت و مامانت نوشتم واسه تو می خونم . نه نه .. نمیشه باید یکی جدیدشو واسم بگی ... این یلدا هم شده بود موی دماغ ما .. اصلا خوشم نمیاد از این اصطلاحات ولی این دختره مجبورم کرد بنویسم . حیف که مهمون بود و حبیب خدا .. ببین یلدا جون من اینو برای مامان بزرگت نوشتم سال نود بود . حالا اون خدا بیامرزی شده .. اینو تقدیمش می کنم به تو .. -من خودم یه بار خوندمش . مال مرده رو می خوای بدی به من میگن شگون نداره .. مگه می خوای لباسشو بپوشی ؟/؟اینم این متنی که وقتی که مامان بزرگتو دیدم نوشتم ... یلدا یعنی تولد,  یعنی تولد دوباره خورشید . یلدا یعنی پیروزی اهورا مزدا بر اهریمن . یعنی پایان شب سیه و آغاز سپیدی روز . یعنی  عشق, تبلور ستاره زمین در آسمان .. یلدا یعنی نیکو داشتن سنتهای پسندیده پدران ونیاکان ما که پیش از اسلام هم بوده . یعنی شبی که فردای آن آغاز بلندی روز هاست وطلوع خورشید عشق و زندگی . یلدا یعنی پلی برای رسیدن به بهار زندگی . یلدا یعنی یک انتظار, انتظار برای خوشامد گویی به بستری که خود و عشق خود را به او بسپاریم . یلدا یعنی شادمانی برای امید به پایان همه رنجها . یلدا یعنی وداع با پیام پاییز و سلام به زمستان سرد وخورشیدگرم که به دلها روشنی و حرارت می بخشد تا در کنار هم با عشق و برای عشق زندگی کنیم ,دلهامان را نفسهامان را یکی گردانیم تا باهم ندای عشق سردهیم ویاد و خاطره فریاد های کوبنده نداهای خاموش را گرامی بداریم . یاد آنان که دیگر در کنار ما نیستند تا از خوشیها و از پایان تاریکیها لذت ببرند . آسمان یلدا خروشان است . نبرد نور وظلمت ادامه دارد . اما سرانجام چون همیشه پیروزی از آن نور است . از آن اهورای عشق ,اهورای خورشید . درکنار هم می نشینیم به گذشته و آینده می اندیشیم ... بیایید به حال خود هم بیندیشیم . بیایید که از با هم بودن لذت ببریم .بیایید تا پس از یلدا تولدی دوباره بیابیم .  روزگاری یلدا و آغاز زمستان آن قدر عزیز بود که اول زمستان را شروع سال نو می دانستند . بیایید تایلدای وجود خود را به روشنی خورشید فردا بسپاریم . عاشقان عشق !بیایید دست دردست هم نگاه در نگاه وپا به پای هم به زندگی لبخند بزنیم . بیایید تا کینه ها وخودخواهیها و خود پرستیها وبت پرستیها را باپایان شب یلدا از دلهای خود بشوییم وروح خود را در پاکی صبح سپید وسپیده صبح پاک گردانیم . بیایید به ایرانی بودن خود افتخار کنیم . به سنتهای پسندیده و جاودانه خود ببالیم که در سرزمین ما هرروز روز عشق است . هرروز ولنتاینی  دیگر است . ببینید که یلدا ویلداها می آیند و می روند وبه شما لبخند می زنند تا تبسم شما را برای پرستش عشق ببینند . ما می رویم اما خورشید می ماند ,یلدا می ماند ,عشق می ماند .آیندگان می روند . سرانجام خورشید هم می رود یلدا هم می رود اما عشق همچنان می ماند . عشق هرگز نمی میرد واین است پیام مرگ و زندگی وزندگی جاودانه .................-خب یلدا جون چطور بود .. -چون تو خوندیش با دقت بیشتری گوش کردم . باید واسه منم بنویسی .آخرشم نمی خواد بگی دوست و برادر شما ایرانی .. به من نگو . من می خوام عزیزت باشم . عشقت باشم . - به جون تو الان باید برم مهمونی .. -باهات قهرم .. -ببین خانومی . من از خدامه پای همین باشم و نرم بیرون .. -اوخ تو نمی خوای واسه دیدن من بری بیرون .. -پس اینی که الان جلوم نشسته کیه .. -ایرونی جون منو واسه خودم دوست نداره . من و احساس منو درک نمی کنه ولی اون جوری که تو واسه مامان و مامان بزرگم نوشته بودی فکر  کردم که تو با بقیه فرق داری . حالا می فهمم تو هم مث بقیه ای . مغرور خود خواه .. -تو حالا چی می خوای .. از این دنیا از جون من از زندگی چی می خوای ؟/؟ -خیلی بده یکی بدونه تا چند ساعت دیگه می میره . ولی هیشکی عاشقش نشه .. راستش من  یه چیزایی از عشق می دونم ولی نمی دونم چرا عاشق میشن . -همون ندونی بهتره .. اونایی که دونستن همه شون تیره بخت شدن .. -توچی ؟/؟ -چیکار به کار من داری . من الان باید برم .. خونواده زنم منتظرمن .. -من می خوام بغلم کنی . می خوام سرمو بذارم رو شونه هات .موهامو نوازش کنی . توی بغلت خوابم ببره ..می خوام عروست شم .. -خانوم عروس لباس سیاه نمی پوشه شگون نداره .. -تو بغلم بزن . تنهام نذار .. من تو بغلت می خوابم . واسم از دوست داشتن بگو .. بگو و بگو تا خوابم ببره  می خوام با لذت چشامو رو هم بذارم . می خوام همین چند ساعتی که زنده هستم طعم شیرین عشقو بچشم . من تو بغلت خواب می بینم که دارم عروس میشم . عروس تو .. به خوشبختی می رسم . به همونجایی که هر آدمی آرزوشه هر دختری .. -یلدا فکر نمی کردم تو این قدر احساساتی باشی..-تو منو دست کم گرفتی ؟/؟ من همین یکی دو ساعتی کلی از نوشته های یلدایی تو رو خوندم . من دست از سرت بر نمی دارم . من می خوام عروست شم . من می خوام زندگی کنم . خوشبخت بمیرم . می خوام در آغوش تو مرگواحساس نکنم . همون جوری که دارم می میرم تو منو حس کنی که واسه همیشه مال توام . همیشه به یاد من باشی .. دوستم داشته باشی .. میرم به اون ور آسمونا به اون ور سر زمین خدا .. -یلدا من زن دارم . من نمی تونم با تو باشم .. -اون فرق می کنه .. وقتی چشامو واسه همیشه بستم وخورشید خانوم چشاشو باز کرد من با زجر از این دنیا نمیرم . می تونم طعم عشقو بچشم . می تونم زندگی رو حس کنم . دلم می خواد وقتی که خنده های دیگرانو می بینم منم توی بغلت بخندم .. -این همه آدم توی دنیان حالا چی شد منو گیر آوردی .. -واسه این که تو مهربونی .. خوب احساساتو درک می کنی -تو که چند ساعت نمیشه به دنیا اومدی .. الان من خودمو کشتم به خیلی ها بگم باهاشون پدر کشتگی ندارم هنوز متوجه نشدن . تازه خیلی ها هم بد و بیراه میگن و میگن ما نبودیم . دیگه باید یواش یواش یاد بگیریم که جواب ابلهان خاموشیست . -نمی دونم چی داری میگی من می خوام زندگی کنم . من به آخر خطی می رسم که شما هم یه روزی بهش می رسین . -من امشب هر جا که بری باهاتم .. این چیزا هم سرم نمیشه ... ادامه دارد ..نویسنده ....ایرانی 

0 نظرات:

 

ابزار وبمستر