ابزار وبمستر

ابزار وبمستر

شیطون بلا 17

من اصلا نمی خواستم زندگی من خراب شه .  یک زن از دواج نمی کنه که یک روزی از شوهرش جدا شه و پایه و اساس زندگیش در هم بریزه . یک زن با سخت ترین شرایط می سازه مردشو تحمل می کنه . ممکنه تا آخر عمرش احساس خوشبختی نکنه ولی صبر و تحملش قوی و زیاده . خلاف اون چه که میگن زن ضعیفه ولی وقتی شکیبایی و تحمل اون فوق العاده چشمگیره دیگه کی می تونه بگه که اون از یک مرد ضعیف تره . از اون شب به بعد با این که رابطه ما سرد شده بود و اون حرارت سابقو نداشت ولی من از هر فرصتی برای گرم کردن این روابط استفاده می کردم . اون از من انتظار داشت که با دوستان مذهبی و شیطانی امنیتی او که دیگه واقعا از همه شون متنفر بودم رفت و آمد خانوادگی داشته باشیم . اصلا خوشم نمیومد که این جور خشک و پوشیده در کنار همسرانشون قرار بگیرم . با این حال یکی دو بار این شرایط رو تحمل کرده بودم . واسه این که مسئله ای پیش نیاد دیگه رفت و آمد های فامیلی خیلی کم شده بود . همه اخلاق شوهرمو می دونستن ازش فاصله گرفته بودند و راستش خودمم تمایل چندانی نداشتم که  این رفت و آمد ها رو زیادش کنم . دو سه هفته ای بود که سکس نداشتیم . من هم فکرمو طوری مشغول کرده بودم که برام مهم نباشه . یک زن ممکنه از درون هوس داشته باشه و یه چیزایی به اسم هوس ازش خارج شه ولی اگه فکرش مشغول باشه و توجهی به سکس نداشته باشه این حس در اون به وجود نمیاد . انگاری که اصلا چیزی به نام سکس براش وجود نداره . با این حال یکی از این شبها که کنار بهنام خوابیده بودم رفتم طرفش . خیلی باهاش ور رفتم . با این که کیرش هم شق شده بود حرکتی انجام نداد که من بتونم و تمایل داشته باشم که چند تا حرکت دیگه هم به سمتش انجام بدم . اون فقط خودشو می دید .گویی دوست داشت که من ازش عذر بخوام .. کمی ترسیده بودم . وقتی شورت و شلوارشو پایین کشیدم  و کیرشو گذاشتم توی دهنم با این که شق شده بود ولی اونو خیلی بی حال دیدم . اصلا کاری انجام نمی داد .  اون شور و حال سابقو نداشت . منم که دیدم این جوریه گفتم به درک . دیگه نگو بهت نمی رسیم و از این حرفا . اخم کردم و پشتمو کردم بهش . هر چند که در تاریکی اخممو نمی دید . با این حال ظاهرا نه به خاطر این که بخواد از دلم در بیاره . بیشتر به خاطر خودش و این که قدرت خودشو نشون بده دستاشو گذاشت دور کمرم و کیرشو از راه چاک کونم به طرف کسم فرستاد . تا حالا سابقه نداشت که این قدر سریع بخواد خودشو به مرحله فینال برسونه . اون همش دوست داشت کاری کنه که من کاملا خوشم بیاد و از هر نظر آماده شم ولی در اون لحظات دیگه یادش رفته بود که من براش چه هیجانی داشتم . احساس سر خوردگی می کردم . حتی قرص می خوردم و خودم دست به کار شده بودم که این آقا جلو گیری نکنه و اعصابش خرد نشه . واقعا که ..میگن  اگه تا آرنج این دستو عسل مالی کنی فرو کنی تو حلق مردا سگ میشن و دستتو گاز می گیرن . من فکر کنم بهنام هم همین جوری بود . نمی دونم واقعا این بابا مامانم بودند که بیش از حد به اون رو داده بودند  . اون کمرمو سفت و سخت چسبیده بود و کیرشو از همون پشت کرد توی کسم .. جوووووووون  .. تازه داشتم حس می کردم که کمی از درد هام داره میره کنار و می تونم به چیزای دیگه هم فکر کنم و زندگی فقط قهر و غضب نیست ولی چند لحظه نشد که کیرشو از توی کس من بیرون کشید و اونو به سمت کونم هدف گرفت . همونجایی که تقریبا همیشه می گفت گاییدنش مکروه و حرامه و از این حرفای یار مفتی که شایدم راست بگه ولی اون واسه من از این دین و ایمان بازی در می آورد دیگه خیلی خنده دار بود . خلاصه کیرشو همچین فشار داد به کونم که جیغم رفت آسمون . دیگه نمی دونستم چه جوری دردمو کنترل کنم .  یه لحظه فریادشدیدی کشیدم  . انگاری قلبمو کنده بود . نمی تونستم تحمل کنم . درد عجیبی رو توی سوراخ کونم حس می کردم . اگرم زده باشه جایی رو پاره کرده باشه گرم گرم بوده و متوجه نبودم ولی فکر نمی کردم این طور باشه .. هنوز به مرحله پارگی نرسیده بود .. -بهنام جرم دادی . پاره پاره ام کردی . من چاک خوردم .. -حقته شراره . حقته تو باید جر بخوری . باید چاکت بدم تا دیگه این قدر چاک دهنتو باز نکنی . آب کیرشو خیلی سریع توی کونم خالی کرد . منو به حال خودم ول کرد . با این که ازش نفرت پیدا کرده بودم ولی هوس داشتم . دلم می خواست با کسم ور بره ارضام کنه وای اون تمومش کرده بود ... ادامه دارد ... نویسنده ... ایرانی 

0 نظرات:

 

ابزار وبمستر