ابزار وبمستر

ابزار وبمستر

پسران طلایی 35

-نهههههههه سینا عزیزم . عشق من . داره میاد . حالا داره میاد .. خیلی خوشم میاد چقدر این حسش قشنگه . چقدر خوشم میاد . لذت می برم . نههههه سینا خواهش می کنم .. مونا ازش خواست که حس گرم و نرمشو خالی کنه توی کسش .سینا هم دیگه صبر نکرد که این حرف مونا تموم شه .. اونو با تمام حسش بغل کرد وتا اون قطره ای رو که می شد توی کس این زن خالی کنه بی نصیبش نذاشت . -سینا همینه همینه . عشق وحال واقعی همینه . همینه که یک عمری من منتظرش بودم و می خواستمش و ازش دور بودم . -ولی یادت باشه مونا من نمی تونم همیشه پیشت باشم . -اوووووووههههههه بد جنس نشو .. -ببین بذار در مان امروزت به خوبی پیش بره . اگه یادت باشه تو ازاولش منو یه مدل دیگه می خواستی و قبولم نداشتی . ناز داشتی و نمی خواستی . -حالا می خوام . تا هر جایی که دلت بخواد من می خوام بیشتر می خوام .. . سینا کیرشو کشید بیرون . منی از کس مونا فوران کرده بود . -پسر چقدر زیاد ریختی توش .. جوووووون چه حالی میده .  با انگشتاش قطره هایی از منی رو جمع کرد و اونا رو فرو برد توی دهنش .  -خیلی حال میدی . خیلی .. -فعلا مونا جون  تو که داری به من حال میدی این جوری که داری انگشتاتو لیس می زنی آدمو به هوس میاری . دیگه من چی بگم . -هیچی نگو . فعلا من دارم میرم حموم . دارم جبران اشتباهمو می کنم .. سینا همراه مونا به راه افتاد . دو تایی شون رفتن به حمام .   هر کدومشون اون یکی رو لیف می زدند . مونا آب کف درست کرده رفته بود داخل وام و سینا هم پشت سرش به راه افتاد . -خانومی اجازه می فر مایند که همراه ایشان وارد شم ؟/؟ -اجازه ما دست شماست .. سینا دیگه اون بوی بد رو احساس نمی کرد . حالا دیگه متوجه شده بود که گر صبر کنه زغوره حلوا می سازه . هر چند غوره بوی بدی نداره .. مونا سرشو به لبه وان تکیه داده بود و سینا هم لباشو رو لبای اون قرار داده بود . لباشو یواش یواش می مکید . دست زن به طرف کیر رفته بود . لاپاشو باز کرد . هنوز هم هوس داشت . دلش می خواست تا ساعتها عشقبازی کنه . حس کرد که به دنیای آرامش خود سالهاست که بدهکاره . سر کیر سینا رو به کسش چسبوند و کمی باهاش بازی کرد . داغ شده بود . دوباره حس می کرد که دور و بر کسش به هیجان اومده وتنها دوای دردش کیر سیناست که باید ضربتی بیاد کمکش .. چشاشو بسته بود . ثانیه هایی بعد کیر راهشو پیدا کرد .سوراخ کس مونا رو شکافت و تا انتها رفت . زن از هوس به خود می لرزید . تشنه بود و حریص . در هر حالت به یاد سینا می آورد که هنوز کارشون تموم نشده و در مر حله بعدی باید چیکار کنه . -همین جوری خوبه ؟/؟ ..سینا خیلی آروم داشت مونا رو می کرد و اونم با همین شرایط کنار اومده بود . حالا داشت به این فکر می کرد که یک بار دیگه باید برن روی تخت .. پشت به اون کرد تا سینا بکنه توی کونش . مونا به اندازه کافی کون داده بود . مردایی بودند که به زور می کردند توی کونش . به فریاد های اون کاری نداشتند . خیلی ها شون از فریاد های اون لذت می بردند . انگاری که سادیسم داشتند .حس کرد که دور سوراخ کونش یه خشکی خاصی داره و شاید این جوری دردش بگیره که کیر فرو بره توی کونش . از آب هم که می خواست بیاد بیرون و کونشو با یه چیزی چرب کنه زورش میومد . راستش می خواست به همین حالت لذت ببره . به خودش فشار آورد . دندوناشو به هم فشار می داد تا تونست حرکت آروم کیر رو اونم چند سانتی توی کونش تحمل کنه . کیر سینا به حدی کلفت بود که هر قدر هم کون اون کارد کرد داشته بازم به سختی راهشو پیدا می کرد .. مونا حالا از کون دادن به این پسر هم کیف می کرد هر چند که درد رو به زحمت تحمل می کرد . -مونا اگه دردت میاد بگو کیرمو بکشم بیرون -نهههههه آقا خوشگله . کیرت دوای درد های منه .شاید حالا کمی درد داشته باشه ولی اون در مان درد هامه .اون همه چیز منه . حلال مشکلات منه . بکن .. بزن .. سینا بازم فکرش رفت پیش این که تا کجا می تونه این توانو داشته باشه که به همین سرعت و صورت بتونه فعالیت کنه . اون تا جوونه باید بارشو بار کنه که شاید فردا نتونه به این صورت فعالیت داشته باشه . سرشو به سر مونا نزدیک کرد و از پهلو شروع کرد به بوسیدن گونه ها و لبهای مونا . مونا احساس آرامش و لذت می کرد . از کلفتی  کیر و حس یه چیز اضافه ای در کونش بی اندازه لذت می برد ... ادامه دارد ... نویسنده ... ایرانی 

0 نظرات:

 

ابزار وبمستر